پیشنهادهای فرهنگ (١١٩)
دل آزار زننده
سرسختانه
مشقت بار
پیش نیاز
پیش نیاز
بایستگی الزام اقتضا
نهایی غایی
دین پژوه
مایه ی تباهی
آژیر [=محتاط]
آژیری[=احتیاط]
نه گفتن مخالفت ورزیدن
بی اعتنایی
نه گویی
آری گویی
ژرف اندیش
اختربین
پادگویی ناهمسازی ناهمخوانی
بزرگداشت ارج نهی عزت و احترام بهادهی
آراستن
سنجیده گی
دیرپای
ماندگار مانا سخت جان
نامیرا
فرهمندی پاک نهادی
سبکبال بی پروا
قاعده اصل روال
نه گفتن پس زدن
پادباش
دلکش
( برای انسان ) آمادگر تدارکاتچی
لاف لاف در پارسی کهن به معنای ادعا بوده است و نه ادعای گزاف برای نمونه در این بیت حافظ: لاف عشق وگله از یار زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند
بهره
دلکش
دستاویز پناه سنگر مفر مامن
خردپذیر ی گزاره ( هایی که کسی مطرح می کنند )
خودگردانی
پیش پا افتاده
هنجار هندوهنجار
در خود کشیدن درکشیدن از آن خود کردن یکرنگ شدن همرنگ ( جماعت ) شدن
به کار آمدن
نه گویی
کارامد
پاک گوهر
نژاده
دیر آیند
بیرون ریختن، ترشح دقت کنید که تراویدن یا تراوش متضاد نفوذ یا رخنه کردنه
گوش خراش
خواسته و دانسته
خود جوش