پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢٧٤)

بازدید
٣١٢
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

متواری: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گریزان ( دری ) سرگریز sargoriz ( خراسانی ) راکردو rAkerdu ( کردی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله جنبان: سلسله واژه ای عربی و جنبان پارسی است و همتای پارسی، این واژه ی کردی است: هاندِر.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله مراتب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی پشتو می باشد. هیاتَر.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی پهلوی است: پَتیسار.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلسه: نشست گروهی با اندیشه های همسو یا ناهمسو و یا با دانش و تخصص هم سطح یا متفاوت که به دعوت کسی یا حزبی یا دولتی یا به صورت زمانبندی شده بر پایه قا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

موفقیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کامیابی kAmyAbi ( دری ) بیرامندی birAmandi ( سغدی ) ویجیتا vijitA ( سنسکریت: vijita ) رفیزر rafiz ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موفق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کامروا kAmravA، کامیاب ( دری ) واناگ ( مانوی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نحو ( شیوه، قلق، روش ) : همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی: ادوین advin ( پهلوی: adven ) نحو ( در دستور زبان ) بخشی از دستور زبان سنتی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابطه ی گرم - صمیمی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدار - ملاقات کردن، مواجه شدن Tell Moody I won't meet with him alone. به او بگو دیگر با او تنهایی مواجه نمیشوم. will arrange a meeting with him ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go towards the shore به سوی ساحل می روم then going towards Dorothea, said آنگاه به سوی دورتا رفت و گفت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We're going to lie in wait for Hamegg. سپس پنهان می شویم و منتظرش می مانیم. And there are many that lie in wait to adestroy thee from off the face ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریاست - مدیریت - اداره - مراقبت - سرپرستی کردن، مسئول بودن Clinton presided over the longest period of peacetime economic expansion in American histo ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

مبادرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اَکتیا aktyA ( سغدی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته، دستگیره I cannot go, he said, with his fingers on the door handle. مارکی دسته در را گرفت و گفت: متأسفانه نمیتوانم بیایم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنگک، قلاب. silver - handled hook - from state penitentiary. چنگک نقره ای دریافت شده از زندان ایالتی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رئیس: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: واداگ ( مانوی ) . یِتالیت yetAlit ( پارسی باستان ) راجن rAjan ( سنسکریت )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سلطان: از ریشه ی سلط ( پادشاه کردن یا شدن ) ، سلطه ( چیرگی ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اَخشید axshid ( سغدی ) اخشاون axshAvan ( سغدی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مداوم: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست: مهکری mehkari ( سغدی: مثکری meşkari ) پیاپی، پیوسته، پی در پی، پشت سر هم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

میلاد واژه ای عربی و از ریشه ی ولد ساخته شده مانند میعاد که از وعد و میقات که از وقت ساخته شده است؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی سغدی است: ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه بستن، کمین کردن. You're Hobbiton bred and ought to have more sense, coming a waylaying Mr. Frodo and all. تو بزرگ شده ی هابیتون هستی و باید خرد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرسپردگی، فداکاری، اخلاص، صمیمیت. the tender devotedness and docile adoration of the ideal wife must be renounced, and life must be taken up on a lo ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صلبیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی لکی است: اسدیمی esdimi

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سام: در سنسکریت: sAm ( آشتی دادن، آرام کردن ) اوستایی: sam ( آرام بودن ) ، sAma؛ پهلوی: sAm. با همان معنی سنسکریت. سام پسر نریمان و پدر زال و پدر بزر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

متمرکز: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آبراته AbrAte ( سغدی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مومن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: دِنیک denik ( سغدی: ذنیک żenik )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابد: سنسکریت: اپده apada ( بی پا، بی جایی، بی زمانی ) ؛ اوستایی: ابدوتمه abdutema ( ژرفای بی پایان ) ؛ پهلوی: ابدم abdom؛ پارتی: ابدود abdaved؛ مانوی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظامی، هفت پیکر: ای نظامی پناهپرور تو به در کس مرانش از در تو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثابت: یکی از همتایان این واژه ی عربی، واژه ی خراسانی آراز است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

استقلال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سَرازا ( کردی: سرازایی sarAzAi ) چاندی cAndi ( بلوچی ) رژکریاک režkaryAk ( سغدی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الحاق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابینت abint ( سغدی ) دوسان dusAn ( دری )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پایبند - پیرو - مطیع - وفادار بودن You adhere to that resolution هنوز بر سر تصمیم خودت هستی؟ Adherence to this truth—“walking” in it—is vital for sal ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنبال چیزی بودن، در جستجوی چیزی بودن، نگران بودن Seek for the Sword that was broken شمشیری را بجو که شکسته باشد. They're seeking for something more ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

غرب: این واژه در سنسکریت: گره grah ( گرفتن ) ، در اوستایی: گرب grab؛ در سغدی: غرب qarb؛ در مانوی: gript؛ در پهلوی: griftan ( گرفتن ) ؛ واژه ی سغدی غر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غبار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پانسو pAnsu ( سنسکریت )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزاق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ریراک rirAk ( سغدی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگی - همتایی - همسانی - همخوانی - تطابق - مطابقت داشتن با، مناسب بودن برای. It would be a very good match for you; wouldn't it? ' said my mother ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کردن مانندِ I didn't think, out of all of them, he would behave like that. گمان نمی کردم از میانِ آنها آن یکی چنین رفتاری داشته باشد. It's a ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شرکت کردن، شریک - سهیم شدن. We shall take part in it as handfuls of dust and splinters of bone. ه صورت مشتی خاک و تراش های استخوان در آن شرکت خواهی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خدمت: انجام دادن برخی وظایف یا تعهدات فیزیکی یا اخلاقی به دلخواه برای رسیدن به یک آرزو یا یک هدف یا برآورده کردن نیازهای مادی و معنوی خویش یا از سر د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایفا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کِتیا ( سغدی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایفا: ( عربی ) ( اسم مصدر ) انجام دادن، بجا آوردن. ایفای نقش: 1 - بازی کردن در جایگاهی که برای یک بازیگر تعیین شده است. 2 - انجام دادن وظیفه ای که ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی پهلوی است: دُسیتار dositAr

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشستن روی are you courageous enough to sit down upon the very seat شما بسیار جرات کردید که روی این صندلی نشستید. Jesus said: “In the re - creation, ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بی درنگ After dinner, we immediately adjourned to the school room: پس از ناهار، بی درنگ از آن جا بیرون آمدیم و به کلاس درس رفتیم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فی نفسه: in one's own person

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خودی خود، فی النفسه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در نزدیکی Both are waterfront communities that host both industries and residents in close proximity of one another. هر دو محله های بار انداز هستند ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریب: سنسکریت: پرچنه prarocana؛ اوستایی: فره ایی دیوه fraidiva ( کار دیو انجام دادن ) ، hvre ( گمراه شدن ) ؛ سغدی: فروه farve؛ پهلوی: فرپ frep و فرب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریبا: این نام از فریب ساخته نشده است: فریب در اوستایی فره ایی دیوه fraidiva ( کار دیو انجام دادن ) ، در پهلوی فرب freb و فرپ frep و در سغدی فَروِه f ...