پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢٧٤)

بازدید
٣٠٦
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ندرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بادیستن bādistan ( پارتی ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی دری است: گَنگَل. هزلیات: گنگلان.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهوت انگیز: شهوت واژه ای عربی و انگیز پارسی است و همتای پارسی این ترکیب، اینهاست: آژ انگیز āžangiz آژ ویهان āžvihān ( اوستایی - پهلوی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شهوت: کشش طبیعی بسیار شدید که با چیره شدن بر خرد، انسان را به سوی دستیابی به چیزهای لذت بخش مادی یا معنوی می کشاند. ( https://www. cnrtl. fr/definiti ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاسد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ونیود vanyud ( مانوی ) ناشته nāshte ( سغدی ) آیبده āyabde ( سغدی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاسد الاخلاق: همتای پارسی این دو واژه ی عربی اینهاست: وَنیود vanyud ( مانوی ) ناشته nāshte ( سغدی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قتل غیر عمد: همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: اُژان وینا کامم ožān - vinā - kāmam ( سغدی: اژان: قتل؛ وینا کامم؛ سنسکریت: غیر عمد )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قتل شبه عمد: همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: اُژان مان کامم mānkāmam ( سغدی: اژان - مانوی: مان - سنسکریت: کامم )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قتل عمد: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اُژان کامم ožān - kāmam ( سغدی ـ سنسکریت )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضرب و شتم: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی این است: واهِل ( پشتو: vahel )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قتل عام: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، اینهاست: ژتاری žatāri ( پهلوی: žatārih ) . کوم کوژیان kumkužyan ( کردی ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاصلخیز: حاصل واژه ای عربی و خیز پارسی است؛ جایگزین این ترکیب، اینهاست: بارور bārvar ( دری ) خوشبار xoshbār ( خراسانی ) کرشیا karshyā ( اوستایی: ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاصل جمع: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: دانمازیت dānmāzit؛ دانم dānm در پهلوی به معنی حاصل و آزیت در سغدی آذیت بوده به معنی جمع است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاصل ضرب: همتای پارسی این واژه ی عربی این است: آیام ( سغدی ) : حاصل؛ لُس los ( دری ) : ضرب.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منابع طبیعی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدید آوری، ایجاد، تولید، خلق، آفرینش. Can a man father a son without begetting him آیا یک مرد می تواند پدر پسری باشد بی آن که او را به وجود آورد؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب - فسخ - لغو - باطل - خنثی - تعطیل - حذف - منحرف - منسوخ - رد - قطع کردن؛ شکست دادن، کشتن، به زمین زدن، شکافتن، مالیدن، انداختن، بریدن، چیدن، از ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملایم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هیدی ( کردی ) مادورا mādurā ( سنسکریت: madhura ) لالیتا lālitā ( سنسکریت: lalita ) ساندره sāndre ( ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساندرا: این نام در سنسکریت ساندره sāndra و به این معنی هاست: 1 - کلفت، ستبر، ضخیم، پر، متراکم، فشرده. 2 - نرم، لطیف، شیرین، ملایم، مهربان، فروتن، با ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریان هوا، نسیم ملایم Presently a steady little draught of air caressed his cheek. همان دم نسیمی ملایم و یکنواخت گونه هایش را بوسید. Soon cool drau ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلان: در روش پژوهش، پلان عبارت است از بیرون کشیدن ریز موضوعات از دل موضوع اصلی تا هم مشخص کننده ی منابع مطالعاتی باشد و هم آغاز و پایان مقاله یا کتاب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اربابان/ ارباب ها: ارباب جمع رب و به معنی خداوند یا صاحب است. پس جمع بستن دوباره ی آن درست نیست و به جای آن بهتر است بنویسم: خداوندان یا کیاها. ( از ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احوال/احوالات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: استیشل astishel ( پهلوی: astishn با پسوند جمع لکی اِل )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنگاه/ آن گاه: اگر �آنگاه� پیوسته نوشته شود، به معنی �سپس� می باشد؛ و هر گاه جدا نوشته شود، به معنی �آن زمان� است. ( از کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجف ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آنچه/ هر آنچه/ هر چه: آوردن �هر� پیش از آنچه، حشو قبیح است؛ ولی با �چه�، نه. ننویسیم: هر آنچه توانست، انجام داد. بنویسیم: آنچه توانست، انجام داد. یا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

مشارالیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آدیشته ādishte ( سنسکریت: ādishta )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

باطل شده. testament, thereby rendering null and void any such testaments previously made by me. از این رو تمام وصایای قبلی خود را باطل می دانم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضروب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژِتیک ( ژت: سغدی با پسوند مفعولی پهلوی یک )

پیشنهاد
٠

هدف قرار دادن: زدن، شلیک کردن، تاختن، تازش - آفند - حمله - بمبارن کردن ( حقیقی و مجازی ) ( فرهنگ بزرگ سخن ) . هدف و قرار دو واژه ی عربی است و همتای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودپسندی، خودبینی، فیس، گردن فرازی، غرور، تکبر.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عرق ( می، باده ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چشند cashand ( سغدی ) تاهو tāhu، مل mol، می mey ( دری ) . عرق ( آبی که از پوست تن بیرون ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنسکریت: svid اوستایی: stip

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضای مجازی ترجمه ای شتابزده و نارسا از واژه ی انگلیسی Cyberspace است. اگر این واژه را به درستی ریشه یابی کنیم، چنین است: الف - cy. پیشوندی است با ای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

لذیذ: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست: خوشمزه، نوشین ( دری ) ویشتیر viŝtir ( پهلوی ) راماد ( اوستایی: rāmādā ) رپنت rapant ( اوستایی ) ویست ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جذاب: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی، اینهاست: زاوین ( مانوی: zaven ) رامانیگ ( پارتی: ramanig ) هاکسو ( سنسکریت: bhāks: جذب با ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طعم: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی، اینهاست: رسنه rasne ( سنسکریت: rasana ) آسواد āsvād ( سنسکریت: āsvāda ) ازباب ezbāb ( سغدی: ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنسکریت: svad

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

فضای مجازی ترجمه ای شتابزده و نارسا از واژه ی انگلیسی Cyberspace است. اگر این واژه را به درستی ریشه یابی کنیم، چنین است: الف - cy. پیشوندی است با این ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فضای مجازی ترجمه ای شتابزده و نارسا از واژه ی انگلیسی Cyberspace است. اگر این واژه را به درستی ریشه یابی کنیم، چنین است: الف - cy. پیشوندی است با ای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مملکت: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی این است: نافچیا nāfcyā ( سغدی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

درواخ: این واژه نه در فرهنگ واژه های پهلوی دکتر بهرام فره وشی هست و نه در فرهنگ مکنزی. واژه ای است که نخستین بار رودکی به کار برده است؛ و دکتر معین و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجابت: همتای پارسی این واژه ی عربی این است: پاتیویس pātivis ( اوستایی: پَئیتی ویس paitivis )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابله ablah: همتای پارسی این واژه ی عربی در پارسی دری اینهاست: فغاک foqāk، غدنگ qdang، هزاک hozāk، شفک ŝafak، خپله xaple، دنگل dangal.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خضوع: به شمار آوردن دانش، توانایی و یا توانایی ها و شخصیت خویش در رفتار و گفتار همسان یا پایین تر از دیگری یا دیگران، یا کم اهمیت نشان دادن خویش با س ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشوع: به شمار آوردن دانش و شخصیت خویش در رفتار و گفتار همسان یا پایین تر از دیگری یا دیگران، یا کم اهمیت نشان دادن خویش با سرکوب خودبزرگ بینی برای اح ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اورمیلا urmilā با همین گویش در سنسکریت به معنی لبریز کننده است؛ و نیز نام دختر پادشاهی به نام جنه که راجه Janakarāja ( پدید آورنده ی پادشاهی ) می باش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

روان - جاری شدن، سرریز کردن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس چنین آمده است: تَلَفَظَ تَلَفُظً بالکلام: سخن گفت؛ و نیز آمده است: الفظ: گفتار، گفته؛ ولی این واژه را برای خدا به ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دایانا: این نام در سنسکریت: dayana و به معنی همیشه در پرواز، مرغ مهاجر می باشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیانا: این نام در سنسکریت dayanā ( همیشه در پرواز، مرغ مهاجر ) می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 صفحه 430 ستون سوم )