پیشنهادهای فانکو آدینات (٢٧٤)
بس! ( = بسه، کافیه، کافی است ) شبه جمله ( فرهنگ بزرگ سخن )
بسه! شبه جمله ( فرهنگ بزرگ سخن )
باشه: شبه جمله ( فرهنگ بزرگ سخن )
شبه جمله ( فرهنگ بزرگ سخن )
مالیات: پولی که دولت برای پوشش هزینه های خود از اشخاص حقیقی و حقوقی دریافت می کند؛ به عبارت دیگر آن بخش از دارایی است که به دولت داده می شود تا او بت ...
برهوت: نام بیابان ربع الخالی در جنوب عربستان که گویند قبر هود ( پیامبر ) آن جاست و بر هود یا بیابان هود بوده که برهوت شده است. همتای پارسی این واژه ...
انداختن روی، پرتاب کردن. What type of burden did David need to throw upon Jehovah داود می بایست بار چه نگرانی هایی را به دوش یَهُوَه می گذاشت؟ A bel ...
حجله: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پرسینگ parsing [سغدی: parşing]
اریکه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پَروانگاس parvAngAs ( پهلوی ) .
شرجی: در تابستان به ویژه در شهریور، بادهای گرمی از بیابان های عربستان به سوی جنوب و بخشی از غرب ایران می وزد و سر راه خود بخار آب خلیج فارس را نیز به ...
نشت آب در لکی و لری: زِغ zeq. نشت مواد نفتی: رِت ret
زانو زنندگی. On certain days each of these beings in turn had to remain for twelvesuccessive hours in a kneeling posture برخی روزها هر یک از این بی ...
تانیا: این نام در سنسکریت: تنیا tanayA و به معنی پرورش دهنده ی خانواده است.
کودن kodan: این واژه در عربی کَودَن kawdan و به معنی قاطر و فیل است و جمع آن کَوادِن است. ( فرهنگ عربی - فارسی لاروس ) ولی کود kud در سنسکریت فعل ا ...
صورتی: همتای پارسی این واژه ی عربی که پسوند پارسی ( ی ) به آن افزوده شده، این است: سوریکال surikAl ( کردی )
کومله: سنسکریت: komala ( 1 - مهربان، دل نازک، خوشدل، باگذشت، نیکخو، ساویز، نرمخو؛ دوست داشتنی، تودل برو، شادکننده، گیرا، خونگرم. 2 - زیبا، قشنگ، خوشگ ...
رو در رو ( قید حالت ) مقابل هم، چشم در چشم.
ادبیات: مجموعه آثار هنری در دسته بندی های گفتاری، نوشتاری و نمایشی به صورت شعر، داستان ( سرگذشتی که بر پایه ی تخیل است ) ، رمان ( داستانی که بر پایه ...
شفاهی: همتای پارسی این واژه ی عربی که پسوند پارسی ( ی ) به آن افزوده شده، این است: واچیک ( پهلوی ) .
ارغوان: این واژه در اکدی: ارگمنو argamanu؛ و در آرامی: ارگوانا argavAnA بوده که در سغدی ارغوان و در پهلوی ارگوان و ارغوان آمده است؛ ولی از آن جایی که ...
آرشاک ArshAk: آرشا در سنسکریت به یکی از خوانندگان و سرایندگان ودا گفته می شد که پسوند فاعلی پهلوی آ ک به آن افزوده شده و به معنی خواننده یا سراینده ( ...
ارشن arshan: این نام در اوستایی با همین گویش به این معانی می باشد: 1ـ نر، مذکر، مرد. 2ـ دلیر، شجاع، دلاور، یل. 3ـ نام برادر کیکاووس که به صورت کیارش ...
آرسن Arsan: این واژه در پهلوی: آرسنه Arsana و آرسین Arsin و به معنی انجمن، مجلس، مجمع می باشد.
ali در سنسکریت دارای دو معنی است: 1ـ زنبور عسل. 2ـ دشمن. Williams Monier Monier. A Sanskrit - Englishe Distionary. Oxford 1964.