پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢٧٤)

بازدید
٤٦٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دایان: این نام در سنسکریت: dayana و به معنی همیشه در پرواز، مرغ مهاجر می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طلیعه: آغاز، نشانه، پیشرو، پیشاهنگ، پیشتاز. مانند: طلیعه بهار ( آغاز بهار ) ، طلیعه پیری ( نشانه پیری ) ، طلیعه سپاه یا لشکر ( پیشاهنگ یا پیشروان سپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وحشی: وحش واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی آن اینهاست: بدرام badrām، توسن tosan، دد dad، یابانی yābāni ، ددمنش ( د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وعده و وعید: امروزه این دو واژه را در گفتار و نوشتار به معنی تطمیع و فریفتن با امیدهای خوش به کار می برند؛ در حالی که آن دو معنی متضادی دارد. وعده یع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وعده وعید: امروزه این دو واژه را در گفتار و نوشتار به معنی تطمیع و فریفتن با امیدهای خوش به کار می برند؛ در حالی که آن دو معنی متضادی دارد. وعده یعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکستن، شکافتن، پاره - خرد شدن the egg split open. تخم شکست. She fell and her head split open او افتاد و سرش دو نیم شد. At that point, Jehovah spl ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نرخ: این واژه به معنی ارزش یا بهای چیزی است؛ از این رو به کار بردن آن به جای واژه هایی چون: میزان، سرعت، آهنگ، درصد و مانند آنها درست نیست. ننویسیم: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظریات/ نظرات: نظریات جمع نظریه ( دیدگاه ) است. نظرات جمع نظره ( یک نگاه، چشمک ) می باشد. به کار بردن نظرات در معنی جمع نظریه غلط و نوشتن نقطه نظرات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

ولی: واژه ای فارسی و از ولیکن عربی گرفته نشده؛ بلکه اصل آن، وبیک بوده که در گذر زمان، ولیک و سپس ولی شده است. ( دستور تاریخی زبان فارسی دکتر خانلری ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقایع: معنی نخست این واژه در عربی, جمع وقیعه به معنی بدگویی پشت سر کسی یا همان غیبت کردن است؛ هرچند به معنی سرگذشت ها، جنگ ها و اتفاقات نیز در معنای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وعده و وعید: امروزه این دو واژه را در گفتار و نوشتار به معنی تطمیع و فریفتن با امیدهای خوش به کار می برند؛ در حالی که آن دو معنی متضادی دارد. وعده یع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجوهات: وجوه جمع وجه بوده و نیازی به جمع دوباره ندارد؛ این واژه که تنها در باره ی پول هایی به کار می رود که اسلام بویژه مذهب شیعه پرداخت آنها را واجب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این ترکیب، ترجمه ی واژه به واژه ی point de vue فرانسوی یا point of view انگلیسی است. گذشتگان نظرگاه به کار می بردند و امروزه بهتر که دیدگاه بنویسیم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

است/ هست. هست یعنی وجود دارد. است، فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و می برند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخته نرد، تخته تاس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

striking. But I had a really striking experience once, when a group from Afghanistan came to visit me, and we had a really interesting conversation. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقابت: کوشش برای برابر شدن یا پیشی گرفتن از دیگری در یک یا چند زمینه. ( https://www. cnrtl. fr/definition/rivaliser ) همتای پارسی این واژه ی عربی، ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امکانات ( چیزهای مورد نیاز ) : همتای پارسی این واژه ی عربی این است: متوان matvān ( سنسکریت: متوا با پسوند جمع ان که چون دو الف کنار یکدیگر آمد، یکی ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کافور: این واژه در سنسکریت کرپوره karpura ( به اندازه ی گوشت ماهی سرد ) می باشد که به عربی راه یافته و کافور شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنقیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: جوموس jumus ( گیلکی: jumux )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داروی تقویتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واج آرایی: هنری در آرایه های ادبی که در آن سراینده یک واج یا یک واژه را بسیار به کار می برد مانند: دل دلی را می برد دل دل کنان در کوی دل دل دلِ دلبر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حبوبات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: 1 - بنشن bonshan 2 - ترشو tarshu ( اوستایی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تالار، سالن اجتماعات، سالن انتظار. However, he had hardly quitted the audience hall of the Court of Assizes ولی مادلن تازه از تالار دادگاه جنایی آرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجتماعات ( گرد همایی ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیرافِل birāfel ( بیراف؛ کردی با پسوند جمع ساز لکی اِل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ملزم شدن، وفای به عهد کردن، ارزش قائل شدن، توجه کردن، به فکر کسی یا چیزی بودن. and the law of chivalry compels me to have regard for my word in pref ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت ـ مواظبت کردن. but we must take care for only the fittest shall survive ولی ما باید مراقب باشیم؛ چون تنها شایسته ترین میتواند نجات پیدا کند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طف کسی را گرفتن، جانبداری از کسی کردن Pray do, my dear Miss Lucas, she added in a melancholy tone, for nobody is on my side, nobody takes part with m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کردن برابر با، عمل کردن مطابق با. In assaulting Judah and its capital city, Jerusalem, the Babylonians will act according to their own desires ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در نزدیک یا کنار کسی یا چیزی ماندن. I dare not stay near him جرات نمی کنم کنار او بمانم. We should just stay near the road, and then s. . . someone ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعصب: بینشی بسته همراه با دلبستگی شدید در باره ی یک آیین یا یک فرد یا یک چیز که باعث می شود فرد یا گروه هیچ انتقادی یا ایرادی نسبت به بینش خود را نپذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آستارا: این نام در سنسکریت آستاره āstāra می باشد به معنی سبب گسترش، باعث انتشار ـ توسعه. یعنی سرزمینی که آب و هوایش سبب گسترش جنگل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

stop. سنسکریت: stubh

پیشنهاد
٢

شیخ بهایی: تا منزل آدمی سرای دنیاست کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود سالی که نکوست، از بهارش پیداست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آصف: این واژه در سنسکریت آسو āsev است و فعلی می باشد با این معانی: 1 - معاشرت - رفت و آمد - همنشینی ـ همزیستی کردن. 2ـ - رفتن و پیدا کردن یا یافتن. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باور ذاتی، عقیده ی طبیعی. believe naturally miracles are possible, since god اعتقاد طبیعی است که معجزات امکان پذیرند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سروده ی دیگر پارسی شده ی حافظ: آک ( عیب ) رندان مکن ای زیبَن ( زاهد ) پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هفت سین سفره ی نوروزی باید دارای پنج ویژگی باشد: 1 - نام آن پارسی باشد. 2 - با سین آغاز شود. 3 - خوراکی باشد. 4 - ریشه ی گیاهی داشته باشد. 5 - تک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، محراب چنین آمده است: بالاخانه، صدر مجلس، بهترین جای خانه، صدرنشین خانه، بالاترین جای در مسجد، جایگاه پیش نماز؛ شاه نشین، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متکا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کاسیپو kāsipu ( سنسکریت: کصیپو kaśipu )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پراکندن روی - همه ی ـ سراسرِ. Some silkworms' houses, made of the same materials, are scattered over the desks. چند تکه چیزهایی که با کاغذ ساخته شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرو ـ تو بردن، هل دادن، داخل کردن. Grishaka grew more ruthless and began to bore the stick into Mitka's stomach. حوصله ی بابابزرگ سر رفت و نوک کند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتیاق: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی و دری اینهاست: پزمان pazmān ( خراسانی ) یوبه yube ( دری ) کوژبیاک kužbyāk ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موتا: این نام در سنسکریت موته muṭa به معنی کوبنده، در هم شکننده می باشد و فعل آن موت muṭ به معنی شکستن، خرد کردن، در هم کوبیدن است. ( فرهنگ سنسکریت - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با جدیت انجام دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جانبداری، طرفداری کردن. in his judgment he does not oppress or take the part of anybody در داوری ها ستم نمی ورزد و جانبداری نمی کند You and I, Emma, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ملکوت: جهان غیب. همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ایپوناویت ipunāvit ( اوستایی: ائیپو aipu عالَم؛ و واژه ی سغدی ناویت: غیب ) . ملکوتی: همتای ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملکوتی: همتای این واژه در زبان سغدی: زواک zevāk ( سغدی: ذواک żevāk ) ، واتمن vātmen ( سغدی: واتمنه vātmene ) ، واخشیک vāxŝik .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسوری: این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی اهورایی، آسمانی، ملکوتی و نیز نام یک آموزگار بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 18 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آواتار: نماد، مظهر، تجسم، انسان دیسی. در اصل به معنی تجسم خدای ویشنو یا دیگر خدایان مذهب هندوست. امروزه به معنی دگرگونی یا دگردیسی فیزیکی یا معنوی ک ...