ترجمه‌های Peter Strahm (١١٥)

بازدید
٢٦٠
تاریخ
١ سال پیش
متن
He is suspected of being the mastermind behind the bombings.
دیدگاه
٠

او مظنون به مغزمتفکر پشت پرده بمب گذاری ها است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mastermind behind the robbery was never caught.
دیدگاه
٠

مغز متفکر پشت پرده سرقت هرگز دستگیر نشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Truss the chicken before you roast it.
دیدگاه
٠

قبل از اینکه مرغ را کباب کنید او را به سیخ بکشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A police officer's badge is an emblem of authority.
دیدگاه
٠

درجه یک افسر پلیس نشانه اعتبار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
An involuntary cry escaped her as he entered the room.
دیدگاه
٠

وقتی که او وارد اتاق شد گریه ای ناخواسته از او سرزد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her inadvertent running of a stop light earned her a traffic ticket.
دیدگاه
٠

عبور ناخواسته او از چراغ قرمز یک بلیط ترافیک به همراه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The prisoner cursed his captors.
دیدگاه
٠

زندانی به اسیرکننده هایش فحش داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As a young man, he was ashamed of his father's humble attitude.
دیدگاه
١

بعنوان یک جوان، از رفتار حقیرانه پدرش شرمسار بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
If I told her that she'd upset him she'd be mortified.
دیدگاه
٠

اگر به اون ( خانم ) میگفتم که اون ( خانم ) اونو ( اقا ) رو ناراحت کرده بود اون ( خانم ) شرمسار میشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A business cannot thrive without investment.
دیدگاه
٠

یک کسب و کار بدون سرمایه گذاری نمیتواند رونق پیدا کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ben mislaid the tape he needed for his English class.
دیدگاه
٠

بن نواری رو که برای کلاس انگلیسی نیاز داشت گم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Could I borrow a pen? I seem to have mislaid mine.
دیدگاه
٠

میتونم یه خودکار قرض بگیرم؟انگار از خودمو گم کردم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I seem to have mislaid my passport have you seen it?
دیدگاه
٠

انگار پاسپورتم رو گم کردم شما اون رو ندیدی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Oh dear, I've mislaid my glasses again.
دیدگاه
٠

اوه عزیزم من دوباره عینکم رو گم کردم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
'He drives like a madman,' was all the information he vouchsafed.
دیدگاه
٠

تمام اطلاعاتی که او داد ( این بود که ) او مثل دیوانه ها رانندگی میکند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Elinor would not vouchsafe any answer.
دیدگاه
٠

الینور هیچ پاسخی نداد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His gambling soon bankrupted him.
دیدگاه
٠

قمار کردن او خیلی زود اورا ورشکسته کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We watched our fellow students saunter into the building.
دیدگاه
٠

ما هم کلاسی هایمان را هنگامی که درون ساختمان پرسه میزدند مشاهده کردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He sat by the window ruminating on recent underground accidents.
دیدگاه
٠

او کنار پنجره در حال اندیشه کردن درباره حوادث محرمانه اخیر بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is worth while to ruminate over his remarks.
دیدگاه
١

اندیشیدن در مورد حرف هایش ارزشمند است. ( worthwhile )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I meditate in order to relax.
دیدگاه
٠

به منظور ارام شدن تعمق میکنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I try to meditate for half an hour every evening.
دیدگاه
٠

سعی میکنم هر بعد از ظهر برای نیم ساعت تعمق کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm going to hack the tree down.
دیدگاه
٠

من قصد دارم که درخت را ببرم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His antagonist in the debate was quicker than he.
دیدگاه
٠

حریف او در مناظره از اون سریع تر بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't make dumb mistakes again.
دیدگاه
٠

اشتباهات احمقانه را دوباره مرتکب نشوید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is very kind to the dumb children.
دیدگاه
٠

او با بچه های لال خوش رفتار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Concealed video cameras scan every part of the compound.
دیدگاه
٠

دوربین های مخفی فیلمبرداری همه قسمت های محوطه را بررسی میکنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
a slice of pie
دیدگاه
٠

یک تکه از کیک میوه ای/یک برش از کیک میوه ای

تاریخ
١ سال پیش
متن
Being a night watchman had its compensations, he had to admit.
دیدگاه
٠

اون باید اقرار میکرد که نگهبان شب بودن خسارت های مخصوص به خودشو داره.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The watchman came out from his hut, tipped his hat, and opened the gate.
دیدگاه
٠

نگهبان از کلبه خود بیرون امد، کلاهش را برداشت و بر سرش گذاشت، و درب را باز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The watchman of the storehouse will be relieved at 10 p. m.
دیدگاه
٠

نگهبان انبار ساعت ۱۰ مرخص میشود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The thieves left the night - watchman tied up and gagged.
دیدگاه
٠

سارقان به نگهبان شب را دستبندو دهان بند زدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The subway was covered in graffiti.
دیدگاه
٠

مترو پوشیده از دیوار نوشته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The graffiti on the wall said 'Liverpool rules OK'.
دیدگاه
٠

دیوار نوشته روی دیوار میگفت:لیورپول خوب فرمانروایی میکند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The buildings were covered with racist graffiti.
دیدگاه
٠

ساختمان ها پوشیده از دیوار نوشته نژادپرستانه بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Graffiti was scribbled all over the walls.
دیدگاه
٠

دیوار نوشته در سراسر دیوار ها خط خطی شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I heard it through the grapevine.
دیدگاه
٠

من از طریق شایعات اونو شنیدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The outlook for today is cloudy and dry at first with showers later.
دیدگاه
٠

وضعیت ( اب و هوایی ) امروز در ابتدا خشک و ابری با رگبار باران در اینده نزدیک همراه خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The outlook for the economy is bright.
دیدگاه
٠

اینده اقتصاد روشن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The con artist bamboozled her out of $600.
دیدگاه
١

هنرمند حقه باز از او ۶۰۰ دلار کلاهبرداری کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We loaded the boxes while she tallied.
دیدگاه
٠

زمانی که او محاسبه میکردما جعبه ها را پر میکردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our figures don't tally - you've made it twenty pounds more than me.
دیدگاه
٠

حساب های ما با هم همخوانی ندارند. تو ۲۰ پوند بیشتر از من کسب کردی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He can't stand traveling in the rush hour.
دیدگاه
٠

او توانایی تحمل سفر در ساعات شلوغی را ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Sorry the place is so messy, I haven't had time to clear up.
دیدگاه
٠

متاسفم که اینجا خیلی کثیف و بهم ریخته است، وقتی برای تمیز کردن نداشتم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He sounded very agitated on the phone.
دیدگاه
١

او پشت تلفن بسیار اشفته به نظر میرسید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Things often appear chaotic to the outsider.
دیدگاه
٠

از نظر یک بیگانه چیزها اغلب بی نظم و اشفته به نظر میرسند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These steps are made of marble.
دیدگاه
٠

این پله ها ساخته شده از سنگ مرمر هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Lottie faced the dilemma of whether to approve of the operation or not.
دیدگاه
١

لوتی با این دوراهی مواجه شد که آیا عملیات را بپذیرد یا نه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In The Lady or the Tiger, the hero had the dilemma of which door to open.
دیدگاه
٠

بین ( انتخاب ) بانو یا ببر، قهرمان بین این دوراهی بود که کدام در را باز کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I hope to convince any doubters in the audience that our policies will work.
دیدگاه
٠

امیدوارم بتوانم همه شکاکان میان مخاطبان را قانع کنم که سیاست های ما جواب خواهد داد.