vouchsafe

/vaʊt͡ʃˈseɪf//vaʊt͡ʃˈseɪf/

معنی: تسلیم شدن، تفویض کردن، بخشیدن، پذیرفتن، اعطا کردن، لطفا حاضر شدن، عطاکردن
معانی دیگر: از سر لطف و بزرگواری کاری را انجام دادن، تفوی­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vouchsafes, vouchsafing, vouchsafed
• : تعریف: to grant or give with condescension or as a special favor.
مشابه: concede, grant

- At long last, the company president vouchsafed us fifteen minutes of his precious time to air our grievances.
[ترجمه گوگل] در نهایت، رئیس شرکت پانزده دقیقه از وقت گرانبهای خود را به ما ضمانت کرد تا شکایات خود را بیان کنیم
[ترجمه ترگمان] بالاخره رئیس شرکت به ما پانزده دقیقه مهلت داد تا grievances را به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to vouchsafe a reply
از سر لطف و بزرگواری پاسخ دادن

2. As we approached the summit we were vouchsafed a rare vision.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به قله، دید نادری به ما داده شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که به قله آن نزدیک شدیم، یک دید نادر پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please vouchsafe me a reply.
[ترجمه گوگل]لطفا به من پاسخ دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا به من جواب بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He vouchsafed the information that the meeting had been postponed.
[ترجمه گوگل]وی بر این موضوع تاکید کرد که این دیدار به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]او از اطلاعاتی که این جلسه به تعویق انداخته بود بهره مند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eric gritted his teeth and vouchsafed them a few more drops of brandy.
[ترجمه گوگل]اریک دندان هایش را به هم فشار داد و چند قطره دیگر براندی به آنها داد
[ترجمه ترگمان]اریک دندان هایش را به هم سایید و چند قطره عرق از آن ها نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He thinks himself so important that he won't vouchsafe to visit us any more.
[ترجمه گوگل]او خود را آنقدر مهم می‌داند که دیگر حاضر نمی‌شود به ما سر بزند
[ترجمه ترگمان]فکر می کند خودش آنقدر مهم است که دیگر به دیدن ما نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He did not vouchsafe a reply.
[ترجمه گوگل]او پاسخی را تضمین نکرد
[ترجمه ترگمان]او جواب نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Vouchsafe me a spirit of faith and knowledge.
[ترجمه گوگل]روح ایمان و معرفت را به من عطا کن
[ترجمه ترگمان]به من یک روح ایمان و دانش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Elinor would not vouchsafe any answer.
[ترجمه Peter Strahm] الینور هیچ پاسخی نداد.
|
[ترجمه گوگل]الینور هیچ پاسخی را تضمین نمی کند
[ترجمه ترگمان]الی نور جوابی نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vouchsafe me a visit.
[ترجمه گوگل]از من یک بازدید مطمئن کن
[ترجمه ترگمان] یه سری به من بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 'He drives like a madman,' was all the information he vouchsafed.
[ترجمه Peter Strahm] تمام اطلاعاتی که او داد ( این بود که ) او مثل دیوانه ها رانندگی میکند.
|
[ترجمه گوگل]"او مثل یک دیوانه رانندگی می کند"، تمام اطلاعاتی بود که او به آنها اطمینان داد
[ترجمه ترگمان]او مثل دیوانه ها رانندگی می کرد و تمام اطلاعاتی که در اختیار داشت همین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They do not always accurately portray the degree of damage, nor do they vouchsafe how long the damage has been there.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه میزان آسیب را به طور دقیق نشان نمی دهند، و همچنین تضمین نمی کنند که چه مدت خسارت وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه به طور دقیق میزان آسیب را به تصویر می کشند و نمی دانند که میزان خسارات چقدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She made that quite clear: it was a triumphal return, although what the triumph was, was not vouchsafed.
[ترجمه گوگل]او این را کاملاً روشن کرد: این یک بازگشت پیروزمندانه بود، اگرچه آنچه که پیروزی بود، تضمین نشده بود
[ترجمه ترگمان]آن را کام لا روشن ساخته بود؛ بازگشت پیروزمندانه بود، هرچند که پیروزی در آن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There had been no let-up in Mount Etnas eruption, C vouchsafed.
[ترجمه گوگل]فوران کوه اتناس متوقف نشده بود، سی تضمین کرد
[ترجمه ترگمان]در فوران کوه Etnas، vouchsafed وجود نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسلیم شدن (فعل)
abandon, surrender, give in, submit, capitulate, succumb, quit, vouchsafe, acquiesce, defer, knuckle, obey

تفویض کردن (فعل)
abdicate, confer, devolve, resign, vouchsafe

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

پذیرفتن (فعل)
vouchsafe, admit, accept, embrace, receive, allow, hear, matriculate, listen

اعطا کردن (فعل)
vouchsafe, grant, award, vest, patent

لطفا حاضر شدن (فعل)
vouchsafe

عطاکردن (فعل)
vouchsafe

انگلیسی به انگلیسی

• condescend to giving or granting something (as a wish); agree or commit to something
if you vouchsafe something to someone, you give or offer it to them and trust them with it; a formal word.
to vouchsafe something to someone also means to offer an assurance that it is settled and safe; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس