پیشنهادهای Iliass Rass (٣٣١)
روسپی زنی که اسکندر را پس میگساری و عیاشی برآن داشت که تخت جمشید را به آتش بکشد
اَل به معنای آتش جهنده بشدت نورانی اَل برق، رعد و برق
بانگآذرخش
جلجتا، کوهی نزدیک اورشلیم که عیسی مسیح بر فراز آن مصلوب گشت
عابد بی معرفت و خشکه مقدسی که به سنگفرش ادعیه و ورد و فوت بسیار کوشش دارد راهی به راحت بهشت بگشاید، نقطه مقابل عارف
For the crime of writing poetry, I slept blindfolded in the prison corridor next to the public toilet for 84 days, with plastic slippers as my pillow ...
جنگ افزار ستانی
یکی از ۱۰۱ نام اهورا مزدا بیدارکننده بهار جاوید شاداب کننده روح با پیشرفت شاید واژه fresh ریشه در این واژه پارسی داشته باشد
راز آلا
Ibis لک لک گرمسیری نیست ایبیس ها یا به پارسی اِکراس ها گروهی از پرندگان از زیرتیرهٔ Threskiornithinae هستند که از نظر شکل ظاهری به حواصیل های کوچک و ...
COG Child of God
درآمیز، مخلوط کن!، بیالای در آردش بیز و به داغ تابه ای تاب ده
تمام شدگی، دگرگونی، به سرآمدگی
بسایش
در اصطلاح عامیانه به فردی شلخته، و تنبل گفته میشود
کِلی گویش طالقانی
ستیغ، قله، نوک کوه، اوج، چکاد
پیمایش، سپرش
اختر اپاختر، ستاره شمالگان، ستاره قطبی
ستاره ی شمالگان، ستاره ی قطبی
ستاره ی شمالگان
داهول، Dāhool
دبه به معنای پاره شدن پرده فتق است که گاه منجر به راه یافتن هوای رانده شده از آن ناحیه به کیسه بیضه ها میگردد و دبه کردن پیشترها به تمارض به این مسئل ...
لمس نشده، دست نخورده، بکر، فابریک،
بسوده، لمس شده
سودنی، لمس شدنی
ناخوشایند نیست، تلخ نیست، دشوار نیست، سخت نیست
نشان کردن، نامزد کردن شاید به معنای دورکسی پرچین و حفاظت نهادن ودیا پرهایش را چیدن تا نپرد باشد
هَلویلِه ( halvileh ) نه به این زودی گویش طالقانی
سوای اینکه، در درستی ماجرای خوراندن و نه، کشیدن حشیش ( بخوری ) هیچ گونه شاهدی وجود ندارد و دلیلی و این تنها از ناحیه ی در شگفتی بودن و در ترس زیستن ح ...
به گمانم مهتری درست باشدو نه کهتری که واژه ی متضاد این معناست
صلوات فرستادن
this idiom has its origins from the war in Europe, when planes that were gunned down would end up crashing into farms, causing the demise of the men ...
to talk to someone in an informal and friendly way
to talk boastfully without any intention of acting on one’s words
از نو زجا شدن
مانِش
باقیمانده، پی مانده
باقیمانده، برجای مانده
remained, to be left There remained a few jobs still to be finished.
دستور به نشستن پس از برپا به احترام ورود آموزگار
آگاهش پیامش
در جواب کسی گفته میشود که مشغول بدگویی از شخصی است که فوت شده، یعنی که از مرده شیطان هم دست برداشته
داگرئوتایپ دستگاهی از نخستین نیکان دوربین های عکس برداری که توسط لویی داگر Louis Jacques Mand� Daguerre اختراع شد و توانست اولین تصاویر دائمی را بر ...
مکافات عمل ( نیک یا بد ) the appropriate but chance reward or punishment by someone who deserves it
در معرض دید بودن ، قابل حدس و شک بودن
جای سفت شاشیدن کنایهاز گرفتار نتیجه عمل خود شدن اشاره به ترشح ادرار در نتیجه برخورد به جای سفت بر روی خود ادرار کننده
[ عامیانه] جیباش کارتونک بسته کنایهاز اینکه آه در بساط ندارد ، در جیبش یک ریال نیست
تجمع و هیاهوی آدم های نابجا که خود را صاحب نظر می بینند عره: کنیز عوره: مسکین و پاپتی، یک لا قبا به نادرست البته اره و اوره در نت ثبت شده
" خواهیم دید" به کسی که ادعایی دارد گفته میشود که یعنی زمان نشان خواهد داد که حق با تو نبوده