سوده

/sude/

مترادف سوده: ساییده، کوفته، نرم، سفته، سوراخ، گداخته، مذاب، فرسوده

متضاد سوده: ناسوده

معنی انگلیسی:
powder

فرهنگ اسم ها

اسم: سوده (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sude) (فارسی: سوده) (انگلیسی: sude)
معنی: زن بزرگوار، ساییده، ساییده شده، ( اَعلام ) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه ابن قیس ابن عبد شمس، از همسران پیامبر اسلام ( ص )، بیوه ی یکی از مسلمانان نخستین به نام سکران، ( در عربی سوده )، ( در اعلام ) نام دختر زمعه بن قیس بن عبد شمس، از زنان رسول خدا ( ص )، نام شهری در نزدیکی بغداد
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

( سودة ) سودة. [ س َ دَ ] ( اِخ ) دختر زمعةبن قیس بن عبد شمس. از زنان رسول خدا ( ص ) بسال 54 هَ. ق. به مدینه درگذشت. رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 398 و تاریخ الخلفا صص 100 - 137 شود.
سوده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) آنچه از سودن بهم رسد چون سوده الماس و سوده آهن و سوده شنگرف و سوده صندل. ( آنندراج ). هر چیز نرم و مسحوق مانند سوده الماس و سوده صندل. ( ناظم الاطباء ) :
بوقت رفتنش از سیم ساده باشد جای
بگاه خفتنش از مشک سوده باشد گاه.
رودکی.
گرد راه و آفتاب معرکه نزدیک تو
خوشتر از گرد عبیر سوده و ظل ظلیل.
فرخی.
چون آهن سوده که بود بر طبقی بر
در زیر طبق مانده ز مغناطیس احجار.
منوچهری.
از نیاز ماست زر اینجا عزیز
ورنه زر با سنگ سوده همسر است.
ناصرخسرو.
|| نیک کهنه شده و فرسوده. ( ناظم الاطباء ). نیک کهنه شده. ( شرفنامه منیری ) :
چنین تا برآید بر این هفت سال
میان سوده از تیغ و بند دوال.
فردوسی.
کسی کو بود سوده روزگار
نیابد بهر کارش آموزگار.
فردوسی.
جبه ای از خز نداشت بر تن چندانک
سوده و فرسوده گشت بر وی خلقان.
ابوحنیفه اسکافی.
یکتاست ترا جان و جسمت اجزا
هرگز نشود سوده چیز تنها.
ناصرخسرو.
لاغر و سست و پیر و فرسوده
سم و دندان او همه سوده.
مجد خوافی.
|| سائیده. ( صحاح الفرس ). سائیده شده و سحق شده. ( ناظم الاطباء ) :
اگر خواهی که بوی خوش بیابی
بمشک سوده در باید رسیدن.
ناصرخسرو.
سود و زآن سوده شربتی برخاست
سرد و شیرین که تشنه را بنواخت.
نظامی.
و چهار درمسنگ بوره سوده. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || کوفته. || حک شده و محوشده. || آغشته. ( ناظم الاطباء ).

سوده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 746 تن سکنه.آب آن از رودخانه جراحی. محصول آنجا غلات ، خرما. شغل اهالی زراعت ، غرس نخل و گله داری و صنایع دستی عبا و حصیر بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ساییده شده لمس شده . ۲ - کوفته سحق شده . ۳ - خرد شده ریز شده سوده الماس . ۴ - گداخته مذاب . ۵ - آغشته باب . ۶ - اندوده . ۷ - فرسوده کهنه شده . ۸ - حک شده . ۹ - محو شده . ۱٠ - سوراخ شده سفته ۱۱ - خرج شده . ۱۲ - ( اسم ) گرد و غبار .
دهی است از دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرم شهر

فرهنگ معین

(دِ یا دَ ) ۱ - (ص مف . ) ساییده شده ، لمس شده . ۲ - کوفته . ۳ - ریز شده ، خرد شده . ۴ - گداخته ، مذاب . ۵ - حک شده . ۶ - محو شده . ۷ - سوراخ شده ، سفته . ۸ - خرج شده . ۹ - (اِ. ) گرد و غبار.

فرهنگ عمید

ساییده شده، نرم شده.

فرهنگستان زبان و ادب

{switch} [مهندسی مخابرات] وسیله ای مکانیکی یا الکترونیکی که مسیرها یا مدارها را انتخاب کند، مشخصه های عملکرد مدار را تغییر دهد و مدارها را باز و بسته کند متـ . کلید 4

دانشنامه آزاد فارسی

سَوْدَه ( ـ مدینه ۵۴ق)
دختر زَمْعَة بن قیس، نخستین بانویی که پیامبر (ص) پس از وفات خدیجه (س) با او ازدواج کرد. ابتدا همسر سکران بن عمرو، برادر سهیل بن عمرو، بود و با او به حبشه هجرت کرد. و پس از درگذشت شوهرش در حبشه به مکه بازگشت. سوده در بقیع دفن شد.

مترادف ها

powder (اسم)
گرد، خاکه، پودر، باروت، پودر صورت، سوده

پیشنهاد کاربران

به نظرم سوده، کوتاه شده ی کلمه آسوده می باشد که معنی آرامش و آسایش و راحتی است.
سوده از سود می آید به معنای سیاه برای جنس موئنث یعنی زن سیه چرده، زن تیره رو، واژه سود در سواد به معنای جوهر سیاه، سودان یعنی کشور سیاهان و همچنین سودا که در زبان انگلیسی به معنای نوشابه مشکی است نیز از این واژه برگرفته شده است.
یادم ز وفای اشجع الناس آید.
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات دگر برادری چوعباس آید
به هم سوده شدن = کنایه از مماس
سائیده شده / فرسوده شده
اگردر زمینه نام زن یا دختر بیشتر دقت شود، درفارسی سوده کوتاه شده ی ( سودابه ) است که نام همسریکی از شاهان افسانه ای ایران است، دختر شاه هاماوران است واو نیز عرب بوده است.
سوده می تواند همان سوده ی عربی همسر پیامبر باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

سوده معنی های فارسی وعربی فراوان دارد.
یحیی شورینده وپاک کننده یارتان باد ، شمارا تعمید دهد.
ذوالقرنین داد ور یارتان وبند گذار بر دژخیمتان.

سوده مخفف آسوده نیز هست. مثل فتاده که مخفف افتاده است.
�سوده حمدانی� زنی شجاع از قبیله حمدان بود و از شیعیان حضرت علی علیه السلام
یادم زِ وَفای اَشجَعُ النّاس آید
وَز چشم تَرَم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید . . .
عزیزان خواندن این دوبیتی مشگل گشای هر گره ای توی زندگیست. . . التماس دعا یاعلی
سوده فقط اسم عربی نیست، در فارسی هم سوده داریم که به معنی ارامش یافته هستش و تز مصدر اسوده میاد، من خودم اسمم سودست از نوع فارسی
سوده یعنی سیاه . نام یکی از زنان پیامبر . زن بزرگوار . ساییده شده . مامان و بابای عزیزم ممنونم که اسمم را سوده گذاشته ااید
دیدین میگن چراغ سو سو میزنه . . . . .
سو ده به معنای روشنایی بخش. . .
خیلی زیباست. . .
مرسی مامان بخاطر اسم زیبام
هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
سوده یعنی سرمه چشم آهو
منم اسمم رو دوست دارم و به نظرم تنها در فارسی معنی ساییده شدن میده و در اصل که عربی هست مثل حجرالاسود که معنی سنگ سیاه میده ، شاید معنی جواهر سیاه رو بده در هرصورت یکی از معدود چیزایی هست در مورد خودم که دوستش دارم . خخخ
ستوده شدنی. بهترین وکمیاب ترین اسم مرسی که اسمم سوده هست😗😘😘😘😘😗😗😗😗😗😗😗😗
سوده اسم دخترمه که یک بزرگوارلطف کردن واسمشوگذاشتن ممنونم ازشون

در دیوان وحشی بافقی این بیت هست، دوستان معنی سوده و فرسوده را ذکر بفرمایید.
بسی خارا به آهن سوده کردم
از این خارا روان فرسوده کردم
سوده به معنی ساییده شده است که در مورد اسم دختر به معنایی اینه که صورت خوش تراشی مانند الماس تراش داده شده هست
سوده یعنی هرچیز گرانبها دردنیا
چشم سرمه کشیده _ نام زن دوم پیغمبر حضرت محمد
الماس سیاه
دختر عرب که به طرفداری از حضرت علی شعر میگفته
اسمم به معنی تکه ای از الماس. چهره ای نورانی
است
برراده الماس هم شنیدم میگن
اسم زن یکی از پیامبراست

دختری بور باچشمانی سبز.
تکه های الماس
سوده یعنی تکه های یه چیزی
در قدیم میگفتن سوده ی الماس
سوده ی سنگ، سوده ی آهن. .
اما همون الماس از همش بهتره، یه آدم خیلی بامطالعه ای به من گفت یعنی تکه ای از الماس و جواهر 😉
اسم سوده به هیچ وجه به معنی ساییده شده نیست و چون در ادبیات فارسی به این شکل نوشته شده این طور فکر میکنیم. اسم یکی از زنان پیامبر . صاف و ساده . در زبان عربی به معنی ساد . اسم اصلی بازیگر مشهور آمریکایی اما کاتلون.
اسم خود من سوده است
سوده به معنی تکه ای از الماس
ریشه عربی؛کسی که در مجد و شرف پیشی گرفته

سوده اسم یکی از زن های پیامبر بوده که جزء اول زن هایی بوده که به إسلام رو اورده! متاسفانه ریشه عربی داره و فارسی نیست
و در عربستان هم به معنی الماس سیاه!
پاک شده از بدی ها.
ایممو خیلی دوس دارم
سوده یعنی کاریزما پر قدرت فرمان روا با ارزش و قوی مثل المس
سوده یعنی نور بخش ، نور چشم معشوق، یک الماس کامل ، دختری که زیبایی نور در چهرش روشنایی را به چشمان معشوق میدهد هدهد خوش زبان
سوده به معنی خاک طلا. الماس سحق شده . لمس شده . . . اندوده شده . . و یه اسم ریشه عربی داره
سوده یعنی الماس سوده یعنی پاک و زیبا و نور زندگیعاشق اسمم هستم

زیباس ونور بخش
سوده یعنی سرمه ی چشم آهو
چون از سو می آید. سو به معنی نور است. پس سوده یعنی روشنی بهش.
یعنی هرچیز خَیلی گردن بها
سوده یعنی روشنایی بخش هر چیزی که نور میدهد و در گویش مازنی به شعاع نور سو گفته میشود و سوده یعنی چیزی که نور میبخشد
سوده به معنی الماس سیاه
دختری که زیبایی بر صورتش حک شده
ستایش شده
اسم سوده ینی الماس . . ساییده شده. اسمم خیلی قشنگه دوسش دارم 😍خیلیییییییییی زیاد. . . مرسی ک اسمم سوده هستش.
گرده گل
سوده در زبان عربی از ریشه ساد. یسود سیادة گرفته شد سادَ : سِیَادةً و سُؤدَداً و سُؤْدُداً و سَیْدُودَةً و سُوداً [ سود ]: بزرگوار و عالیمقام شد
- قومَهُ : فرمانروا و مهتر قوم خود شد
- هُ : در مقام و بزرگوارى بر او چیره شد
سودة: یعنی زن مهتر وفرمانروای قوم
بوسیدن ، لمس کردن بواسطه لب،
حلقی که سوده است لب خود نبی به آن // آزرده اش به خنچر فولاد کرده ای . ترکیب بند محتشم کاشانی بند یازدهم که درباره حادثه کربلا سروده شده است.
سوده به معنی پاک و آراسته ، در یک کتاب قدیمی نوشته بود
ستایش
ستودنی
سوده یعنی دختر سبزه رو
سوراخ شده ، مالیده شده ، خاکستر
دختر سبزه روی چشم مشکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس