زاهد

/zAhed/

مترادف زاهد: باتقوا، پارسا، پرهیزگار، عابد، متشرع، متعبد، متقی، معتکف، ناسک

متضاد زاهد: بی تقوا

برابر پارسی: پارسا، پرهیزکار

معنی انگلیسی:
ascetic, devout, god-fearing, godly, pious, prayerful, devout or ascetic(person)

فرهنگ اسم ها

اسم: زاهد (پسر) (عربی) (تلفظ: zāhed) (فارسی: زاهد) (انگلیسی: zahed)
معنی: باتقوا، پرهیزگار، پارسا، پرهیزکار، ( در تصوف ) آن که از دنیا و بهره های آن روی گردان است و مدام در حال عبادت و ذکر است، ( اَعلام ) شیخ زاهد گیلانی از عارفان بنام ایرانی در قرن هجری
برچسب ها: اسم، اسم با ز، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

زاهد. [ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند. ( از اقرب الموارد ). || آنکه دنیا را برای آخرت ترک کند. ( المنجد ). آنکه خواهش و رغبت دنیا ندارد و از مال و جاه و ناموس تعلق نگیرد. ( لطائف اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). در اصطلاح سالکان ، زاهد، آن راگویند که دائم متوجه آخرت باشد و از راحت و لذت دنیا احتراز کند و خور و خواب بر خود حرام گرداند مگر بضرورت و دائم دل نرم و چشم تر باشد، یک ساعت از ورد و عبادت خالی نباشد. ( کشف اللغات ). ناسک ( عابد ). ( القاموس العصری عربی انگلیسی ). پارسا. دیندار. خداترس و پاکدامن. گوشه نشین. مرتاض. ( ناظم الاطباء ). پارسا که تارک خواهشهای دنیوی است و مشغول عبادت خدا. ( فرهنگ نظام ). عابد :
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم ، سردفتر دانائی.
عطار.
بدو گفتا شنیدم ماجرایی
که میگوید زنی زاهد دعایی.
عطار.
|| و برخی میان زاهد و عابدو عارف فرق گذاشته اند چنانکه در ترجمه اشارات آمده است : معرض از متاع دنیا و خوشیهای آن ، او را زاهد خوانند و آن کس را که مواظب باشد بر اقامت نفل عبادت از نماز و روزه ، او را عابد خوانند و آن کس را که فکر خود صرف کرده باشد بقدس جبروت و همیشه متوقع شروق نور حق بود اندر سر خود، او را عارف خوانند. و این احوال که برشمردیم بود که بعضی با بعضی مترکب شود. ( ترجمه اشارات و تنبیهات ص 247 ). و در همان کتاب آمده است : زهد بنزدیک غیرعارف معاملتی است گوئی زاهد متاع دنیا بمتاع آخرت دهد. ( ترجمه اشارات و تنبیهات ص 227 ). زاهد بنزدیک عارف آنکه پاک و منزه است از هرچه سر وی را مشغول کند از حق [ و تکبر ورزد ] بر همه چیزها که جز از حق است. ( ترجمه اشارات و تنبیهات ص 248 ).
اگر چه زاهدی باشد گرامی
چو فرزند آیدت ، رندی تمامی.
عطار ( الهی نامه ).
و عارفان و شاعران متصوف گروهی از زاهدان ریاکار و متظاهر را پیوسته نکوهش میکردند و زهد خشک و ریائی را نوعی شیادی و فرومایگی میشمردند بویژه که زاهدان خشک اغلب به رنج و آزار و تکفیر عارفان و متصوفان میپرداختند و از راه عوام فریبی حقیقت را فدای اغراض پلید خویش میساختند از این رو در اشعار شاعران متصوف و بویژه حافظ شیرازی حملات سخت بزهاد شده و زاهد و شیخ را که با طریقت تصوف مخالف بودند بسی نکوهش کرده اند و آنان را متظاهر به دین ، شیاد، ریاکار، اهل روی و ریا، زاهد ریایی و زاهد خشک خوانده اند:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گیلانی ( شیخ ) تاج الدین ابراهیم بن شیخ روشن امیر بن بابیل بن بندار کردی سنجانی از عارفان بنام ایرانی ( و . حدود ۶۱۵ - ف . سور مرده ( گشتاسفی ) ۷٠٠ ه . ق . / ۱۳٠٠ م . ) وی مرید سید جمال الدین گردید و از طرف او رتبه ارشاد یافت و شیخ صفی الدین اردبیلی مرید او بود . غالب اوقات شیخ زاهد در گیلان گذشته . وی سفری به شروان و بعضی نقاط آذربایجان کرد . وی در اواخر عمر در سور مرده ( از نواحی گشتاسفی شروان ) میزیست و در همانجا در گذشت . جنازه او را بگیلان بردند . در محل مقبره او اختلاف است . مشهور آن است که وی در قریه شیخانور ( لاهیجان ) - که بقعه ای عالی دارد - مدفونست ولی محققان این قول را مردود دانسته اند و برخی احتمال میدهند که آنجا خانقاه شیخ بوده است .
پارسا، پرهیزکار، کسی که دنیاراترک گوید
( اسم صفت ) ۱ - آنکه چیزی را ترک کند و آن اعراض نماید . ۲ - آنکه دنیا را برای آخرت ترک کند پارسا پرهیز کار جمع زهاد . توضیح : بین زاهد و عابد و عارف فرق گذاشته اند : معرض از متاع دنیا و خوشیهای آنرا زاهد خوانند و آن کس را که مواظب باشد بر اقامت نفل عبادت از نماز و روزه عابد خوانند و آنکس را که فکر خود را صرف کرده باشد بقدس جبروت و همیشه متوقع شروق نور حق بود اندر سر خود عارف نامند ( ترجمه اشارات و تنبیهات ص ۲۴۷ ) . یا زاهد خشک ۱ - زاهدی که نهایت اهتمام در زهد و پرهیزگاری داشته باشد . ۲ - زاهد جاهل و بی درد و ذوق . یا زاهد ششصد هزار ساله ابلیس شیطان .
از قبیله های ساکن در کرد محله

فرهنگ معین

(هِ ) [ ع . ] (ص . ) پارسا، عابد، آن که دنیا و خوشی های آن را برای آخرت ترک می گوید.

فرهنگ عمید

کسی که دنیا را برای آخرت ترک گوید و به عبادت بپردازد،پارسا، پرهیزکار.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زاهد (ابهام زدایی). واژه زاهد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: معانی• زاهد، زهد، یکی از بارزترین محسنات اخلاقی و زاهد اشاره به دارنده این صفت اعلام و اشخاص• زاهد، اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ملقب به زاهد، از تابعان و راویان مورد وثوق• زاهد گیلانی، زاهد گیلانی، تاج الدین ابراهیم بن روشن بن امیر شیخ بندار سنگانی، عارف قرن هفتم در گیلان، و مرشد شیخ صفی الدین اردبیلی• سیدزاهد حسین بارهوی، از علمای شیعه مبارز هند و پاکستان در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی
...

[ویکی فقه] زاهد (حدیث). زاهد، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ مدح راوی می باشد.
یکی از الفاظ مدح اصطلاح "زاهد" است و در این که مفید چه مقدار از مدح است کلمات دانشمندان متفاوت است: ۱- دلالت بر مدح معتد به می کند در صورتی که از اصحاب امامیه ما صادر شده باشد؛ ۲- دلالت بر مدحی دارد که موجب می شود حدیث شخص متصف به آن به حدیث حسن ملحق شود؛ ۳- شایسته نیست لفظ "زاهد" در کلمات بزرگان بر کسی اطلاق شود که حسن ظاهر نداشته باشد و معایب وی پنهان نباشد؛ ۴- مفید مدح تام قریب به وثاقت است؛ ۵- دلالت بر وثاقت می کند؛ ۶- دلالت بر عدالت راوی می کند.
سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۷۴.
۱. ↑ سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۷۴.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «زاهد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۲۶.
...

دانشنامه آزاد فارسی

زاهد (hermit)
کسی که بی رغبتی به لذات دنیوی در پیش گرفته و ساده زیستی را برمی گزیند؛ در برخی فرهنگ های دینی ازجمله مسیحیت کسی که به دلایل مذهبی در انزوا زندگی می کند و معمولاً ریاضت پیش می گیرد. نهضت رهبانیت (تارک دنیایی) در مسیحیت برای گردهم آوردن زاهدانی مرتاض که در بیابان های مصر و خاورمیانه زندگی می کردند، پدید آمد. شمار زاهدان مسیحی ابتدا در اواخر قرن ۳م در مصر و سرزمین های مجاورش بسیار فزونی گرفت. محبوبیت زندگی در زهد به ویژه در دورۀ فروپاشی امپراتوری روم به سرعت افزایش یافت. زاهدان شیوۀ زندگی یکسانی نداشتند؛ برخی در انزوا می زیستند و گروهی در قالب جمع هایی نسبتاً متشکل که گاهی هسته های دیرها یا فرقه های مذهبی جدید را تشکیل می دادند. زاهدان اغلب در ریاضت به راه افراط می رفتند، همچون «ستونیان» که برفراز ستون ها زندگی می کردند. کلیسای ارتُدوکس سنت بی انقطاعی از زهدورزی دارد که در غرب بعد از جنبش ضد اصلاح دینی تقریباً به طور کامل ازبین رفت، اما ارزش زندگی زاهدانه دوباره در ربع آخر قرن ۲۰ از نو تحکیم یافت. اگرچه واژۀ «زاهد» را بیشتر در مورد مسیحیان به کار می بردند، زندگی در انزوا به دلایل مذهبی در ادیان دیگر نیز متداول است. در ادیان هندو و بودا گوشه نشینی برای مراقبه یکی از مراتب حیات دینی است، ولی در یهودیت و اسلام بیشتر بر حیات دینی در قالب جماعت تأکید می شود و زهد انزواطلبانه تشویق نمی شود. نخستین زاهدان مسلمان از دوران پیامبر اسلام (ص) مطرح شده اند و جمعی از صحابه و پس از آن ها تابعین در قرون ۱ و ۲ق با عناوین زاهد و عابد و ناسک شناخته شده اند. بیشتر پیشوایان زاهدان را در اسلام شیعیان تشکیل می داده اند، در واقع زهد از این گروه آغاز شد و به مرحلۀ تصوف رسید. امام علی (ع) از نخستین زاهدان است. روش زاهد در اسلام با رهبانیت تفاوت دارد، زیرا زاهد اگرچه به لذت های دنیا توجهی ندارد، اما خود را در بطن روابط اجتماعی قرار می دهد و نسبت به شرایط سیاسی و اجتماعی بی تفاوت نیست. از این رو، تارک دنیایی در اسلام پذیرفته نیست. در روایت مشهوری از پیامبر اسلام (ص) آمده است که رهبانیت امت من جهاد در راه خداست. کسانی چون ابوذر، مقداد، و سلمان را جزو نخستین زاهدان اسلام می دانند. زاهدان را به سه طبقه تقسیم کرده اند: نخست مبتدیان، که زاهد شوند تا از عقاب آخرت ایمن گردند و این زهد خائفان است. مرتبۀ دوم آن است که فرد برای رسیدن به ثواب آخرت و نعمت های گوناگون بهشت زاهد شود و این زهد راجیان (امیدواران) است. مرتبۀ سوم آن است که زهد آنان نه از خوف دوزخ باشد و نه از امید به بهشت، بلکه فقط برای دوستی خدا باشد و این زهد کاملان است.

جدول کلمات

پارسا

مترادف ها

ascetic (اسم)
مرتاض، زاهد، راهب، عابد، تارک دنیا

devotee (اسم)
پارسا، طرفدار، هواخواه، سالک، زاهد، مجاهد، فداکار، فدایی، جانسپار، مرید

votary (اسم)
پارسا، زاهد، شاگرد، هوا خواه

anchoret (اسم)
گوشه نشین، زاهد، راهب، عابد

anchorite (اسم)
گوشه نشین، زاهد، راهب، خلوت نشین

eremite (اسم)
زاهد، عابد

pious (صفت)
زاهد، عابد، خدا پرست، مذهبی، دین دار، مقدس، وارسته، متقی

فارسی به عربی

تقی , زاهد

پیشنهاد کاربران

زاهد: همتای پارسی این واژه ی عربی، زیبَن ziban است ( لغتنامه دهخدا )
پس این سروده ی حافظ را می توان چنین بازسازی کرد:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
آک رندان مکن ای زیبن پاکیزه سرشت
زاهد: سوما
سجاده نشین. [ س َج ْ جا دَ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کنایت از زاهد. عابد :
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار بر آمد.
سعدی ( طیبات ) .
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی ( غزلیات ) .
عافیت چشم مدار از من سجاده نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم.
حافظ.

زاهد همون پرستشم میشه
رهبان - تقی - متقی - عابد
اهل پرهیز ؛ پرهیزگار و زاهد. ( ناظم الاطباء ) . صاحب پرهیز و زهد.
سجاده نشین . [ س َج ْ جا دَ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کنایت از زاهد. عابد :
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه ٔ خمار بر آمد.
سعدی ( طیبات ) .
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
...
[مشاهده متن کامل]

گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید.
سعدی ( غزلیات ) .
عافیت چشم مدار از من سجاده نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم .
حافظ.

پرهیزکار پاکدامن پارسا کسی که عبادت میکند و برای ترس از خدا راست گو و درست کار
هرکی هست، از حال ما آگاه نیست و در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست. . . .
زاهد رهرو :پارسای سالک ، عارف پاکدامن.
گفت منک از جهان کشیدم دست
زاهدی رهروم خدای پرست
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 603 )
ارزان فروش، کسی که دنیا را در مقابل آخرت رها کند .
ناسک
یک اسم پسرانه و قشنگ

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس