پیشنهادهای Iliass Rass (٣٣١)
حفره دردگویش طالقانی به لانه مرغ گویند
کن یا کند پایین ترین نقطه کوه که در کف دره به هم میرسند، کوه کناره های دره، که با گذر آب کنده و گود شده باشد
گاه منظور و معنای عکس دارد در خطاب بالادست به زیر دست در ارتش بکار میرود نمونه! نمونه نفرت انگیز!
کنایه از سپرن کار به آدم بی تجربه یا کودک است که در نهایت خود سپارنده مجبور به انجام آن کار خواهد شد
old fart informal a stupid and uninteresting older person
fart about/around phrasal verb informal to waste time not doing very much:
گویش کُردی تِرِّن Terrence کسی که از پس کارهای سپرده شده برنیاید به اصطلاح عامیانه: تر می زند
گویش لری خون جگر چنی از دستت خینآوه بَخورِم؟ چقدر باید از دستت حرض یا خون جگر بخورم؟
بنجل، سرهم بندی شده
زرتی
( گفتاری تهرانی عامیانه ) : چطوری؟، چگونه؟، با چه فنی؟، با چه تدبیری؟
شکمو، حریصِ سیری ناپذیر گویش طالقانی
رازی که از دهان برون آید به راز بودن نپاید
خواهر زاده گویش طالقانی
شیش تایی آمدن: موذیانه رفتار کردن، موش دواندن
سوسه آمدن، چوب لای چرخ گذاشتن، شیشتایی آمدن، پدرسوخته بازی درآوررن، آتش از گور کسی بلند شدن، موذی بازی درآوردن
فراپندار، باورناپذیر incredible, astonishing, far - fetched, implausible, impossible, improbable, inconceivable, preposterous, unconvincing
بی تردید، معلومه! ( محاوره ) : هستی؟ یعنی پایه ای
چَه چرخ
کوبیدن، کوبش rosh
فعل نهی از مصدر رفتن nashoo و فعل امر آن: بشوbashoo
نَیا، فعل نهی آمدن nio و فعل امر آن : بیو گویش طالقانی
بیا گویش طالقانی
تن به آب زدن تن اُو
آب به گل آلوده gelo گِل اُو
Kergo کِرگ: مرغ اُو: آب آب مرغ، پس از پخته شدن
سیاه سرفه
وراز از ورز و ورزیدن به معنای قوی و درشت پیکر است ورزا در گویش مازنی نیز از همین بن است و ورزش نیز
کمی بیشتر از واحد: زمان، یا بلندا دوسال و اندی دومتر و اندی
کوتاه شده ی اندازه
همدردی، تنها نگذاشتن کسی در هنگام غم و درد ایران اگر دل تو را شکستند تو را به بند کینه بستند چه عاشقان بی نشانی که پای درد تو نشستند
آب برنج پس از آبکش کردن
پَر: دورادور، پراکندن تو : تاب، تابش؛ شبیه او : آب پرتو : نور فشاندن یا بازتاب دادن Perto: ادرار
غیاث به معنای فریاد خواهی است
ایستاد لری بختیاری
نام سه دره در استان های مازندران، کرمانشاه و همدان
خرسِ بن: نام گردنه ای در مازندران
فعل امر خوردن، بخور خِرنی باخِر، ناخِرنی کِفتِ باخر چیزی به همان معنای " اودی که وار " آذری هست ( میخوری بخور نمیخوری کوفت بخور ) گویش طالقانی
دیدم
تیش: تاختن، به سرعت رفتن، به تندی جهیدن یا فرود آمدن
تاش: تراش دادن، تراشیدن، بریدن بَتاش، فعل امر : بتراش، کوتاه کن نتاش: فعل نهی گویش طالقانی
چر ( cher ) کِش، لِلوو ( Leloo ) پِرت او ( perto ) گویش طالقانی
گور سنگ، سنگ قبر When one dies, the soul remains imprisoned in the grave, until the day that a tear of love rolls onto the slab.
پاشیده از پراکندن: پاشیدن
وجدان
ازخود بیخود، حیران مانده، منگ می گردد این روی جهان رنگ به رنگ وز پرده همی بیند معشوقهٔ شنگ این لرزهٔ دلها همه از معشوقیست کز عشق ویست نه فلک چون ماد ...
Gigil: The new word in the dictionary for overwhelming cuteness GETTY IMAGES Gigil, a Philippine word added to the Oxford English Dictionary, decr ...
wrongdoer, blackguard, criminal, rascal, reprobate, rogue, scoundrel, sinner, vagabond, villain بی وجدان، ( ادم ) پست، ( ادم ) خدا نشناس، ( شخص ) بی ...
( grand potoo ( Nyctibius grandis شاهین فریادزن بزرگ گونه ای از نایت - جارها یا شاهین های فریادزن شب زی، ناحیه زیستی جنگل های آمازون، میانگین وزن۶۰۰ ...
نایت - جارها یا شاهین های فریادزن، گونه ای از پرندگان شب زی و جنگل زی هستند، از حشرات بزرگ، و جانوران و پرندگان کوچک تغذیه میکنند، بر خلاف جغد ها که ...