پیشنهادهای Iliass Rass (١٢١)
واژه درست کشکریت است، به معنای کشک ریخته، هم به معنای بخش های سفید و کشیده روی بدن زاغ، هم اشاره به سرقت کشکهایی که دردقدیم بر بام ها خشک میکردند توس ...
گشنیز
شیشه مار، کندفیل، لوس مار نوعی مارمولک بدون دست و پا و بدون زهر سابقا باور بر این بود که دو چین خوردگی دوطرف بدنش شکاف هایی هستند که برای شکار حشرات ...
مرکب از خر به معنای بهتر و خوش و مزه احتمالآ واژه خربزه دگرگون شده این واژه است
بالایش چون شاخسار انجیر انبوه و پایینش چون تنه توسکا باریک کنایه از ناموزون بودن گویش طالقانی
تنگ یا نواری چرمی که زین و پالان را با بستن به زیر سینه چهارپایان محکم میکند
اخته
پنیر تازه را در ماهیتابه روی آتش ورز میدهند تا روغن پس دهد بعد با کمی آرد دوباره ادامه میدهند تا به برشته گی و غلظت دلخواه برسد
غذایی حلوا مانند که طبق قول کتاب مقدس توسط خداوند برای بنی اسرائیل در صحرا پس از فرار از مصر فراهم شد. Manna from heaven چیزی بسیار خوب که زمانی ب ...
دم جنبانک، نوعی پرنده کوچک گویش طالقانی
پونه کوهی گویش طالقانی
لارو Laro مرکب از لار به معنی لای و اُ به معنی آب آبی معدنی حاوی املاح سنگین ته نشین شونده چون آهک و گوگرد
لای، ناخالصی ته نشین شونده ی آب.
مرکب از بام و شی که هم خانواده شدن رفتن است، بر بام شونده
نا ی پسوند هم داریم به معنای شبیه و مانند و از جنس چیزی بودن در واژه گانی چون سِره نا و سارینا و اَنِنا در گویش طالقانی به معنای کریه بودن و چون مد ...
ترکیب دو واژه تندور به معنای تنور و آوشن به معنای آمیزنده چوبی که برای جابجا کردن هیزم در تنور استفاده میشود تلفظ آوشن دقیقا مانند ocean انگلیسی است ...
ترکیب دو واژه کِلِه به معنای اجاق و آوشن به معنای آمیزنده، چوبی که برای جابجا کردن هیزم ها در آتش اجاق استفاده میشود گویش طالقانی
ضرب المثلی است به معنای اینکه به جمع یاوه گویان یکی دیگر اضافه شد مترادف آن در گویش طالقانی " دیو دَره رِ کم دیو دره؟" به پارسی "در دیو درّه کم دیو ...
به پس رانده شدن بواسطه وحود مانعی، تلنباری به پشت رانده شده چون پس خوردن خودرو ها بر اثر طولانی بودن زمان چراغ قرمز راهنمایی یا تصادف پیش رو یا پس خ ...
خیالِ آشنا
Habitation
جَک و جَرش گویش طالقانی
معمای مازنی: دلنگ وودلونگ تا هلی دره کهر مادیون اِسبی کِرِه سرو صدایش تا هلی دره میرسد مادیان قهوه ای و کره اسب سفید پاسخ: آسیاب
یا بزقو نشستن به معنای کمین کردن و به کمین نشستن گویش طالقانی
درختی با چوب سخت و تیغهای چوبی به بلندای ۵ تا ۸ سانتیمتر و برگی سبز نقره ای کهبرای ایجاد پرچین سبز غیر قابل نفوذ در اطراف مزارع و باغها بکار میرود
کوه
اِس از واژه های کهن پارسی به معنای رخنه و شکاف است که گاهی در ایجاد واژه های فراموش شده یافت میشود مانند واژه ی اسکول ( غار ) که از ترکیب اس به معنای ...
دارکِتِن گویش طالقانی
باخِتِن صرف: باخِتِمه، باختی، باخِتِه، باختمی ، باختنی، باخِتتنه گویش طالقانی
سیب گویش طالقانی
سیل بر وزن بیل: لای، لجن نَسِل سیل: از تبار لجن گویش طالقانی
کِلِه یا کِلِک: اجاق، آتش کِلِه چهارشنبه: چهارشنبه اجاق یا آتش گویش طالقانی
کِل: کُند، چیزی مانند چاقو یا داس که تیز نباشد گویش طالقانی
بَپِتَن صرف: بپتِمِه، بپتی، بپته، بپتمی، بَپِتِنی، بپتنه گویش طالقانی
بَزا گویش طالقانی
بِیتَن صرف:بیتمِه، بیتی، بیته، بیتمی، بیتنی، بیتِنِه گویش طالقانی
دِتَر گویش طالقانی
رو، رِخونه گویش طالقانی
پوک ، کم وزن و توخالی در قدیم به شش گوسفند، پوت جیگر یا جیگر سفید گفته میشد و همچنین خوراک جگر سفید سرخ شده در روغن را پوت جیگر میگفتند
واتِرِه یا واسره نادرست و ناپاک، ناسره، مهمل گویش طالقانی
رونی یا رانَکی نواری از جنس پارچه یا چرم متصل به دوطرف پایین ِ پشت پالان که پشت رانهای استر و الاغ قرار گرفته ، مانع حرکت پالان رو به جلو میشود
رسم کردن ، نقش کردن
نقاشی، تصویر شده
بکار
پِرت به معنای دوریز، ضایعات، پسماند واژه ی پِرتو متشکل پرت او ( آب ) به معنای ادرار گویش طالقانی ( قدیمی )
از ارتفاع فرود آوردن، کشیده زدن بالا بردن و فرود آوردن واژه تبر یا تپر و تپانچه زدن هم از همین واژه برآمده از واژگان هندو اروپایی است و tap انگلیسی ه ...
در تیله بازی به نشانه گیری و زدنِ تیلۀ رقیب، �چولیدن� گویند و از همین ریشه فعل امر "بچول" به معنای بزن https://wikijoo. ir/index. php?title=تیله_بازی
چِر به معنای ادرار چِرِّنبه معنای شاشو گویش طالقانی
حوضچه کم ارتفاعی در حمام های خزینه ای که آب سرد در آن جریان داشت و قرار دادن پا پس از حمام گرم به جهت انقباض رگها و جلوگیری از سرماخوردگی صورت می گر ...
این اطلاعات نادرست است قله زرین کوه یا ماسه چالبا ارتفاع ۴۱۹۸ متر در شمال غربی منطقه البرز مرکزی واقع شده و از شرق به جاده چالوس از غرب به منطقه علم ...