تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( از ) دولت عشق صدقه سرِ عشق، بخاطرِ عشق، از قدرت عشق همچنین نام کتابی است از کاترین پاندر در بهره مندی از قدرت عشق برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ژیوه چو ژیوه بود به جنبش نبود زنده اصلی نمود جنبش عاریه بازرفت و سکون شد مولانا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسمادار یک نام عبری به معنای �شکوفه� یا �غنچه� است. همچنین نام یک کارخانه شراب سازی و تاکستان بوتیک در نئوت اسمادار، اسرائیل است که به خاطر شراب های ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگو، فعل نهی گفتن متضاد: بو ( بر همان وزن ) گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگو، فعل نهی گفتن متضاد: بو گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگفت note متضاد: بوته گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گفت bote متضاد: نوتِه گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مبشه، می شود bene گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمیشود، نمیشه nabene متضاد: بِنِه گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

می شه، می شود متضاد؛ نِشانه گویش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمی شود، نمیشه متضاد: شانه گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمرو، دیم به معنی صورت، قرار گرفتن رو و صورت انسان یا هر چیز دیگری رو به زمین گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خروس با پرهای طلایی طلاونگ یا تلاونگ : صدا و یا بانگ خروس گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِسِند گوسفند گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِرِه؟ چه کسی را؟ کیو؟ گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گنجشک chuchek گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرفت nash متضاد بَش گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمد، بیامد bim� گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفت، بِشُد، bash بَش گویش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر رفت، sarsh گوبش طالقانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A word borrowed from Yiddish language. ( an exclamation of sorrow or despair ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خقیقت پیوستن، موجود شدن یکون Come true, to become Truth

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بودِش

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Onager

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی کدوی غیر خوراکی سبو شکل که در قدیم برای نگهداری می کاربرد داشته راست بگو به جان تو ای دل و جانم آن تو ای دل همچو شیشه ام خورده میت کدو کدو مو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم اُو منی: اسپرم، نطفه، آب نشاط

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طاق کسری اگر بسته بود زنجیری ز روی عدل، پی مدعای هر مسکین، زمانه بر در هر خانه ای که بود آویخت به روزگار تو زنجیر عدل از زلفین سلیم تهرانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

عنوان پادشاه ایران، دهه ۱۵۶۰، shaw، از فارسی shah به معنای �پادشاه، حاکم یک سرزمین�، کوتاه شده از فارسی باستان xšayathiya به معنای �پادشاه�، از هندوا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوناک یا بویناک در ادبیات پارسی به هر دو معنی معطر و بد بو آمده چنانکه حکیم ناصر خسرو در خوان الاخوان می فرماید وزان طعام و شراب که من بدان از خطر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معطر وزان طعام و شراب که من بدان از خطر مرگ رسته شدم سوی شما فرستاد بر دست من و اکنون من از آن طعام و شراب این خوان را بیاراستم بگونگونه خورشهای پاک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a small bird that finds its food in streams

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Zeperto a retro gaming community a digital park for , gamers https://www. ziperto. com

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غریب گز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُچه: چانه گویش یزدی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان کوه قاف یا دماوند است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناحیه ای در جنوب فرانسه در زبان اسپانیولی جمع spina به معنی خار درخت یا گل و یا تیغِ ماهی ست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسبی، یا اسپی سپید گویش طالقانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفره دردگویش طالقانی به لانه مرغ گویند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کن یا کند پایین ترین نقطه کوه که در کف دره به هم میرسند، کوه کناره های دره، که با گذر آب کنده و گود شده باشد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه منظور و معنای عکس دارد در خطاب بالادست به زیر دست در ارتش بکار میرود نمونه! نمونه نفرت انگیز!

پیشنهاد
٠

کنایه از سپرن کار به آدم بی تجربه یا کودک است که در نهایت خود سپارنده مجبور به انجام آن کار خواهد شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

old fart informal a stupid and uninteresting older person

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fart about/around phrasal verb informal to waste time not doing very much:

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویش کُردی تِرِّن Terrence کسی که از پس کارهای سپرده شده برنیاید به اصطلاح عامیانه: تر می زند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویش لری خون جگر چنی از دستت خینآوه بَخورِم؟ چقدر باید از دستت حرض یا خون جگر بخورم؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنجل، سرهم بندی شده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زرتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( گفتاری تهرانی عامیانه ) : چطوری؟، چگونه؟، با چه فنی؟، با چه تدبیری؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکمو، حریصِ سیری ناپذیر گویش طالقانی

پیشنهاد
٠

رازی که از دهان برون آید به راز بودن نپاید