تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگو، فعل نهی گفتن متضاد: بو ( بر همان وزن ) گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگو، فعل نهی گفتن متضاد: بو گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگفت note متضاد: بوته گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گفت bote متضاد: نوتِه گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مبشه، می شود bene گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نمیشود، نمیشه nabene متضاد: بِنِه گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

می شه، می شود متضاد؛ نِشانه گویش طالقانی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نمی شود، نمیشه متضاد: شانه گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دمرو، دیم به معنی صورت، قرار گرفتن رو و صورت انسان یا هر چیز دیگری رو به زمین گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خروس با پرهای طلایی طلاونگ یا تلاونگ : صدا و یا بانگ خروس گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گِسِند گوسفند گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کِرِه؟ چه کسی را؟ کیو؟ گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گنجشک chuchek گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نرفت nash متضاد بَش گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آمد، بیامد bim� گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رفت، بِشُد، bash بَش گویش طالقانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سر رفت، sarsh گوبش طالقانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

A word borrowed from Yiddish language. ( an exclamation of sorrow or despair ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خقیقت پیوستن، موجود شدن یکون Come true, to become Truth

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بودِش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Onager

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی کدوی غیر خوراکی سبو شکل که در قدیم برای نگهداری می کاربرد داشته راست بگو به جان تو ای دل و جانم آن تو ای دل همچو شیشه ام خورده میت کدو کدو مو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم اُو منی: اسپرم، نطفه، آب نشاط

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طاق کسری اگر بسته بود زنجیری ز روی عدل، پی مدعای هر مسکین، زمانه بر در هر خانه ای که بود آویخت به روزگار تو زنجیر عدل از زلفین سلیم تهرانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

عنوان پادشاه ایران، دهه ۱۵۶۰، shaw، از فارسی shah به معنای �پادشاه، حاکم یک سرزمین�، کوتاه شده از فارسی باستان xšayathiya به معنای �پادشاه�، از هندوا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوناک یا بویناک در ادبیات پارسی به هر دو معنی معطر و بد بو آمده چنانکه حکیم ناصر خسرو در خوان الاخوان می فرماید وزان طعام و شراب که من بدان از خطر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معطر وزان طعام و شراب که من بدان از خطر مرگ رسته شدم سوی شما فرستاد بر دست من و اکنون من از آن طعام و شراب این خوان را بیاراستم بگونگونه خورشهای پاک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a small bird that finds its food in streams

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Zeperto a retro gaming community a digital park for , gamers https://www. ziperto. com

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غریب گز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُچه: چانه گویش یزدی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان کوه قاف یا دماوند است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناحیه ای در جنوب فرانسه در زبان اسپانیولی جمع spina به معنی خار درخت یا گل و یا تیغِ ماهی ست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسبی، یا اسپی سپید گویش طالقانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفره دردگویش طالقانی به لانه مرغ گویند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کن یا کند پایین ترین نقطه کوه که در کف دره به هم میرسند، کوه کناره های دره، که با گذر آب کنده و گود شده باشد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه منظور و معنای عکس دارد در خطاب بالادست به زیر دست در ارتش بکار میرود نمونه! نمونه نفرت انگیز!

پیشنهاد
٠

کنایه از سپرن کار به آدم بی تجربه یا کودک است که در نهایت خود سپارنده مجبور به انجام آن کار خواهد شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

old fart informal a stupid and uninteresting older person

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fart about/around phrasal verb informal to waste time not doing very much:

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویش کُردی تِرِّن Terrence کسی که از پس کارهای سپرده شده برنیاید به اصطلاح عامیانه: تر می زند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویش لری خون جگر چنی از دستت خینآوه بَخورِم؟ چقدر باید از دستت حرض یا خون جگر بخورم؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنجل، سرهم بندی شده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زرتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( گفتاری تهرانی عامیانه ) : چطوری؟، چگونه؟، با چه فنی؟، با چه تدبیری؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکمو، حریصِ سیری ناپذیر گویش طالقانی

پیشنهاد
٠

رازی که از دهان برون آید به راز بودن نپاید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواهر زاده گویش طالقانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیش تایی آمدن: موذیانه رفتار کردن، موش دواندن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوسه آمدن، چوب لای چرخ گذاشتن، شیشتایی آمدن، پدرسوخته بازی درآوررن، آتش از گور کسی بلند شدن، موذی بازی درآوردن