پیشنهاد‌های فاطمه آقمیان(مترجم) (١٩٢)

بازدید
٢٤٨
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستم بند بود، گیر کرده بودم، گرفتار بودم مثال: - I have called you thousands of times! Why don't you answer me? - sorry. I got caught up. ترجمه: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

something that is a turn - off causes you to lose interest or sexual excitement; an informal word. to stop someone feeling interested or excited, es ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدقلق، شیطون، سرتق

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be difficult to manage بدقلق، کله شق، شیطون

پیشنهاد
٠

چیزی رو بدزدی که قبلا دزدیده شده if someone says that something has fallen off the back of a truck, or that they got something off the back of a truc ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارت باهاش تموم شد؟ دیگه باهاش کاری نداری؟

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

از همه اینا بدتر اینکه. . . به علاوه. . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

moving or working at top speed or with maximum effort با سرعت کار کردن، نهایت تلاش در انجام کاری . گاهی به معنای سر شلوغی هم هست مثال: I have been ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If someone is a barrel of laughs, they are fun to be with. بامزه بودن، مایه خنده بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته و کلافه و عصبی شدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to inform against or report, to the police لو دادن کسی به خصوص زمانی که جنایت یا خلافی رخ میدهد راپرت دادن، لو دادن توجه: بیشتر در انگلیسی استرالیا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Servo = Service/gas station. پمپ بنزین ( در انگلیسی استرالیایی ) ( در انگلیسی آمریکایی ) : سروموتور یا Servo یک محرک چرخشی یا محرک خطی است که امک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to incriminate ( someone ) on a false charge; make a person who is innocent appear guilty ( slang ) اتهام زدن به کسی که بی گناه است ( پاپوش دوختن، ...

پیشنهاد
١

بیشتر از چیزی هستی که نشون میدی ( اگر خطاب به شخص باشد ) ( یک نوع تعریف میتواند باشد، یعنی فکر نمی کردم همچین آدمی باشی، حتی چشمام هم قادر به دیدنش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

a foolish or worthless person. آدم احمق و بی ارزش منبع: Merriam - Webster دیکشنری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. expression, informal Be calm and sensible. معقول باش، منصف باش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to leave or go away بکش کنار، برو کنار، گمشو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی عرضه، حیف نون، مفت خور، بی مصرف، اسرافکار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the ability to distance oneself from emotions during uncomfortable and stressful times at work. توانایی تفکیک احساسات با کار مخصوصا زمانی که اوضاع ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکانی که آمبولانس در آن پارک می کند پارکینگ آمبولانس یا جایگاه ویژه پارک آمبولانس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to be unwilling to lose something or stop doing something چسبیدن به چیزی از ترس از دست دادن آن رها نکردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقدامی که برای جبران تبعیض های گذشته انجام میشود ( جبران تبعیض های گذشته )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کردن، برخورد کردن، مواجه شدن، واکنش دادن نسبت به چیزی، تا کردن با چیزی برای مثال: I don't usually carry on like that ترجمه: معمولاً اونطوری وا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محاسبه بیشینه جریان بازدمی از ریه از دستگاه peak flow برای سنجیدن توانایی فرد در تنفس هوا استفاده میکنند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیمارستانی برای بیماران لاعلاج که تنها با داروهای مسکن، فرآیند مرگشان کم دردتر میشود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

BSL= Blood Sugar Level سطح قند خون ( اصطلاح پزشکی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dextrose is a simple sugar made from corn or wheat that's chemically identical to glucose, or blood sugar گلوکز - قند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غیرقابل اجتناب و وسوسه انگیز ناگریز مجاب کننده قابل توجه چیز و یا موقعیتی که نمی توان از آن چشم پوشی کرد و نادیده گرفت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

to try with great determination to achieve something, especially when this involves taking a big risk, by doing all of the things that can be done T ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

When a company owns more than 50% of the outstanding shares in another company and makes the key decisions for the business سهام اصلی سهام دار اصلی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

قیمت سهام

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

not having the necessary or ideal qualities or capabilities, as courage, confidence, dependability, toughness, or daring. توانایی ها یا ویژگی های ل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

slang, UK, Australia, intransitive ) To make a big mistake. Example: We lost the match because of the goalkeeper stuffing up اشتباه کردن، گند زد، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

extremely busy سر شلوغی، گرفتار بودن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریع خوردن چیزی. مثال: I got five minutes and scoffed down a muffin. ترجمه: فقط پنج دقیقه وقت داشتم و سریع یک کیک مافین خوردم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در محاوره: TL ( team leader ) سرپرست گروه

پیشنهاد
١

مهم نیته نه عمل!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیج و مبهوت بودم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر در متن استعاره از یک شخص باشد، به این معناست که آن فرد بدون در نظر گرفتن عواقب، خطرات و هر چیزی که ممکن است رخ دهد، از جمع و افراد دیگر تبعیت می ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسبت شکست به پیروزی نسبت برد به باخت نسبت ضرر و سود

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to be or become worried or excited نگران بودن، آشوب بودن در مورد چیزی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ممکنه یه فرجی بشه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از قدرت خود سوء اسفاده کردن برای اعمال نفوذ در افراد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

to feel slightly ill: If you say that someone is having a turn, you mean they feel suddenly very unwell for a short period of time برای مدت کوتاهی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس فشار و درد انگار کسی دارد آدم را له یا خرد میکند مثال: crushing pain in your chest احساس فشار و درد در سینه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رهبر گروه کر آواز خوان مذهبی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محرابی که عروس و داماد زیر آن می ایستند تا عروسی کنند ( این لغت برای عروسی یهودی ها استفاده میشود )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to share something, especially a room, with someone else شریک شدن اتاق با کسی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوره خودش رو داره الان تو اوجه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرفت رو باور میکنم