پیشنهاد‌های فاطمه آقمیان(مترجم) (٢٠٤)

بازدید
٥٣٤
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

میتواند دو معنی داشته باشد: 1. unpolite ( بی ادبانه است ) 2. politically incorrect ( یعنی از لحاظ سیاسی اشتباه است ) . . مثال: - why you saying ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to be severely punished or criticized. مورد نقد قرار گرفتن، سرزنش شدن، تنبیه شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیده گرفتن اشتباه کسی مثال: You do "letting off the hook" really well. ترجمه: تو نادیده گرفتن خطای آدما خیلی خوبی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح استرالیایی، به معنی: سرشلوغی، مشغله زیاد working or moving as fast as possible

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

someone who gets too upset or angry over small problems: نازک نارنجی، زودرنج، سر هر چیز کوچکی احساسی و ناراحت میشود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

over the top زیاده روی کردن در چیزی مثال: a touch ott? ترجمه: یه کم زیاده روی نکردی؟ ( a touch به معنی "کمی" و ott مخفف over the top یا زیاده روی ک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقدار کم، کمی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پذیرفته شدن، قبول شدن، پذیرش شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Surgical registrars are able to perform surgery under supervision در انگلیسی استرالیایی به جراحی گفته میشود که زیر نظر سوپروایزر قادر به انجام جراحی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it means that you have accidentally upset someone by talking about something that they feel strongly about or are very sensitive about اعصاب کسی را ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالا چیزی نشده که، اتفاقی نیفتاده که

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی استرالیایی به معنی: ( حالت چطوره؟، حالت خوبه؟، اوضاع خوبه ) است. معمولا در جواب میگوییم: خوبم، بد نیستم، همه چی خوبه ( نیازی به داستان گو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستم بند بود، گیر کرده بودم، گرفتار بودم مثال: - I have called you thousands of times! Why don't you answer me? - sorry. I got caught up. ترجمه: ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

something that is a turn - off causes you to lose interest or sexual excitement; an informal word. to stop someone feeling interested or excited, es ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدقلق، شیطون، سرتق

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be difficult to manage بدقلق، کله شق، شیطون

پیشنهاد
٠

چیزی رو بدزدی که قبلا دزدیده شده if someone says that something has fallen off the back of a truck, or that they got something off the back of a truc ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارت باهاش تموم شد؟ دیگه باهاش کاری نداری؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

از همه اینا بدتر اینکه. . . به علاوه. . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

moving or working at top speed or with maximum effort با سرعت کار کردن، نهایت تلاش در انجام کاری . گاهی به معنای سر شلوغی هم هست مثال: I have been ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If someone is a barrel of laughs, they are fun to be with. بامزه بودن، مایه خنده بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خسته و کلافه و عصبی شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to inform against or report, to the police لو دادن کسی به خصوص زمانی که جنایت یا خلافی رخ میدهد راپرت دادن، لو دادن توجه: بیشتر در انگلیسی استرالیا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Servo = Service/gas station. پمپ بنزین ( در انگلیسی استرالیایی ) ( در انگلیسی آمریکایی ) : سروموتور یا Servo یک محرک چرخشی یا محرک خطی است که امک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to incriminate ( someone ) on a false charge; make a person who is innocent appear guilty ( slang ) اتهام زدن به کسی که بی گناه است ( پاپوش دوختن، ...

پیشنهاد
١

بیشتر از چیزی هستی که نشون میدی ( اگر خطاب به شخص باشد ) ( یک نوع تعریف میتواند باشد، یعنی فکر نمی کردم همچین آدمی باشی، حتی چشمام هم قادر به دیدنش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

a foolish or worthless person. آدم احمق و بی ارزش منبع: Merriam - Webster دیکشنری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

. expression, informal Be calm and sensible. معقول باش، منصف باش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to leave or go away بکش کنار، برو کنار، گمشو

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی عرضه، حیف نون، مفت خور، بی مصرف، اسرافکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the ability to distance oneself from emotions during uncomfortable and stressful times at work. توانایی تفکیک احساسات با کار مخصوصا زمانی که اوضاع ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکانی که آمبولانس در آن پارک می کند پارکینگ آمبولانس یا جایگاه ویژه پارک آمبولانس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to be unwilling to lose something or stop doing something چسبیدن به چیزی از ترس از دست دادن آن رها نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقدامی که برای جبران تبعیض های گذشته انجام میشود ( جبران تبعیض های گذشته )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کردن، برخورد کردن، مواجه شدن، واکنش دادن نسبت به چیزی، تا کردن با چیزی برای مثال: I don't usually carry on like that ترجمه: معمولاً اونطوری وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محاسبه بیشینه جریان بازدمی از ریه از دستگاه peak flow برای سنجیدن توانایی فرد در تنفس هوا استفاده میکنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیمارستانی برای بیماران لاعلاج که تنها با داروهای مسکن، فرآیند مرگشان کم دردتر میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

BSL= Blood Sugar Level سطح قند خون ( اصطلاح پزشکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Dextrose is a simple sugar made from corn or wheat that's chemically identical to glucose, or blood sugar گلوکز - قند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیرقابل اجتناب و وسوسه انگیز ناگریز مجاب کننده قابل توجه چیز و یا موقعیتی که نمی توان از آن چشم پوشی کرد و نادیده گرفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to try with great determination to achieve something, especially when this involves taking a big risk, by doing all of the things that can be done T ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

When a company owns more than 50% of the outstanding shares in another company and makes the key decisions for the business سهام اصلی سهام دار اصلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قیمت سهام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

not having the necessary or ideal qualities or capabilities, as courage, confidence, dependability, toughness, or daring. توانایی ها یا ویژگی های ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

slang, UK, Australia, intransitive ) To make a big mistake. Example: We lost the match because of the goalkeeper stuffing up اشتباه کردن، گند زد، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

extremely busy سر شلوغی، گرفتار بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع خوردن چیزی. مثال: I got five minutes and scoffed down a muffin. ترجمه: فقط پنج دقیقه وقت داشتم و سریع یک کیک مافین خوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در محاوره: TL ( team leader ) سرپرست گروه

پیشنهاد
١

مهم نیته نه عمل!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیج و مبهوت بودم