پیشنهاد‌های فاطمه آقمیان(مترجم) (١٩٦)

بازدید
٣١٦
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حواست باشه داری چی میگی حرف دهنت رو بفهم مواظب رفتارات باش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا افتادن در جایی یا موقعیت جدیدی مثلا آپارتمان جدید میخری و بعد از یه مدت به دوستات میگی: I think I'm fitting in quite nicely.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوان و خام if someone is at a tender age, they are young and inexperienced

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسئله اینه که، قضیه از این قراره که، گوش کن، ببین. . . مترادف های این جمله: you see you know here's the deal the thing is look

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته به نظر میای

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

the fleshy part of the human body that you sit on. synonyms: ass, backside, behind, bottom, bum, butt در slang به معنی ماتحت انسان است. منبع: vocab ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی از شدت عصبانیت، وسایل اطراف رو میزنی و درب و داغون میکنی مثال: He's probably trashed the joint. ترجمه: احتمالا الان زده همه جا رو داغون کرده ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To care about something اهمیت دادن مهم بودن چیزی مثال: who gives a stuff? ترجمه: کی اهمیت میده اصن؟

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to not start to think about or discuss a subject: حتی فکرشم نکن ( که دربارش حرف بزنی ) حرفشم نزن بیخیال این موضوع شو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

as a devil; in an evil manner به طور شیطانی به شکل شیطانی اغواگرایانه شیطنت آمیز گاهی فقط برای این میاد که روی قسمت منفی تاکید کنه یا یه حالت شیطنت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دکتر زنان و زایمان Doctors in obstetrics and gynaecology ( O&G ) care for pregnant women and unborn children,

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to spoil something by doing it badly خراب کردن چیزی با اشتباه انجام دادن آن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Fourty years down the mines seeing people get hurt, and not once did I hear any of them gutless "suits" say they were sorry. ترجمه: چهل سال ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در معنی حقوقی: generic term for any filing of a complaint ( or petition ) asking for legal redress by judicial action, often called a "lawsuit. " ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

an executive, manager, or official, especially one regarded as a faceless decision maker. در slang یا همان زبان عام به معنی شخصی مسئول و مدیر است. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: he need half hourly obs. ترجمه: هر نیم ساعت یه بار باید یکی مراقبش باشه ( به مراقبت پزشکی نیاز داره هر نیم ساعت )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاهی به معنی: به موقع خبر دادن، به جا بودن رفتار یا کار هم هست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی: وقتی محل اتصال عضو اهدایی دچار خونریزی و نشتی میشود و فرد خونریزی داخلی به خاطر عمل پیوند میکند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حوزه پزشکی میتونه اینطوری هم معنا بده: A colloquial term for a sudden change for the worse in a patient's health. اصطلاح عامیانه برای اینکه بگیم ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ventricular ectopic beats در اصطلاح تخصصی پزشکی به معنای ضربان غیرطبیعی بطنی هست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیرطبیعی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it means that people try protecting themselves by building walls, which means by acting a bit reserved. ترجمه: دور خود حصار کشیدن، دیوار دفاعی درست ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you write someone or something off, you decide that they are unimportant or useless and that they are not worth further serious attention ترجمه ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I will let you be in charge; you can make the decisions or choices ترجمه: قضیه رو می سپارم به خودت بقیه اش با خودت

پیشنهاد
٠

if you say that someone is cool about something, you mean that they accept it and are not angry or upset about it ترجمه های پیشنهادی: تو که با این ق ...

پیشنهاد
٠

در انگلیسی بریتانیایی و استرالیایی، به معنی: an expression of dismay, disgust, or disbelief. است. که به این صورت ترجمه میشود: ناراحت که نشدی؟ باعث ن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی استرالیایی: از زیر کار در رفتن، کار نکردن to avoid work or responsibility

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

higher pay rates that employees need to be paid for working particular hours or days. اضافه حقوق

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرخوری کردن تا خرخره خوردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the people in the highest positions in an organization افراد مرتبه بالا و دارای مقام رئیس، مدیر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی: کیسه تخلیه ادرار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

land where people do not live, land a long way from cities, or forests در انگلیسی استرالیایی به معنی مکانی است که از شهر و یا مناطق کشاورزی دور است. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دغدغه زیاد دارم مشغله زیاد دارم درگیری ذهنیم زیاده سرم مشغول چیزای زیادیه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

فایده نداره به درد نمی خوره پشیزی نمی ارزه meaning: saying rudely that it is no good or no help at all; not at all useful or helpful.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"That's unusual" / "That's unexpected در پاسخ به غیر منظره بودن و غیرعادی بودن چیزی از این اصطلاح استفاده میکنیم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پمپ سرم به وسیله ای گفته می شود که چکانش داروهای مایع یا مواد مغذی مورد نیاز بدن بیمار را کنترل می کند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Assistant Director of Nursing دستیار سرپرستار دستیار مدیر پرستاران

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

در انگلیسی استرالیایی، مخفف Nurse Unit Manager است به معنی سرپرست واحد پرستاری است

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دعوا کردن، مشاجره کردن، بگومگو کردن Row also means a noisy argument

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

something very small. ذره ای، اندکی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to urinate ( not polite ) ادرار کردن، دستشویی کردن . . توجه داشته باشید که کاربرد این فریز مودبانه نیست و جزو slang های informal و unpolite هست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئله مردونه ست، فقط مردها می فهمنش و درک می کنن ( معمولا این جمله زمانی به کار برده میشه که چند تا مرد بین جمع زن ها هستن و میخوان بگن، فلان مسئله ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

میتواند دو معنی داشته باشد: 1. unpolite ( بی ادبانه است ) 2. politically incorrect ( یعنی از لحاظ سیاسی اشتباه است ) . . مثال: - why you saying ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to be severely punished or criticized. مورد نقد قرار گرفتن، سرزنش شدن، تنبیه شدن

پیشنهاد
٠

نادیده گرفتن اشتباه کسی مثال: You do "letting off the hook" really well. ترجمه: تو نادیده گرفتن خطای آدما خیلی خوبی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح استرالیایی، به معنی: سرشلوغی، مشغله زیاد working or moving as fast as possible

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

someone who gets too upset or angry over small problems: نازک نارنجی، زودرنج، سر هر چیز کوچکی احساسی و ناراحت میشود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

over the top زیاده روی کردن در چیزی مثال: a touch ott? ترجمه: یه کم زیاده روی نکردی؟ ( a touch به معنی "کمی" و ott مخفف over the top یا زیاده روی ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدار کم، کمی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پذیرفته شدن، قبول شدن، پذیرش شدن