ترجمه‌های اصغر عابدی (٤١)

بازدید
٩٤
تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The investigators placed a tap on the suspect's telephone.
دیدگاه
٠

بازرسان روی تلفن مظنون شنود گذاشتند

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He's splitting logs for the fire.
دیدگاه
٠

او برای آتش الوارها را تکه تکه میکند

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Is there space on the next plane?
دیدگاه
٠

آیا در هواپیمای بعدی جا هست

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
I don't like oily shop assistants.
دیدگاه
٠

من فروشنده ها ی چرب زبان را دوست ندارم

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The desk clerk's infectious smile brought a cheery expression to most of the guest's faces.
دیدگاه
٠

لبخندمسرت بخش متصدی میز حالتی شاد را به بیشتر میهمانان داد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The price was quite high, so I decided not to buy it.
دیدگاه
٠

قیمت نسبتا بالا بود پس تصمیمم گرفتم خرید نکنم

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The hen tucked her head under her wing.
دیدگاه
٠

مرغ سرش را زیر بالهایش برد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
It was his vote that hung the jury.
دیدگاه
٠

رای او نظرهیئت منصفه را معلق کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
a hairy encounter with the police
دیدگاه
٠

مواجه هراس انگیز با پلیس

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The mass protests of that summer forecasted the eventual downfall of the government.
دیدگاه
٠

ازمخالفتهای گسترده آن تابستان پیش بینی می شود که دولت سقوط میکند

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I know I behaved foolishly but you needn't rub it in.
دیدگاه
٠

میدانم رفتارم احمقانه بودنیاز به ماله کشی نیست

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He fooled with the gun and accidentally shot himself in the foot.
دیدگاه
٠

او داشت به اسلحه اش ور میرفت که تصادفا به پای خودش شلیک کرد

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We were fooling around instead of working.
دیدگاه
٠

مابه جای کارکردن داشتیم خودمان را گول میزدیم

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
You're not fooling me with that excuse!
دیدگاه
٠

شما با این عذر خواهی نمیتوانید مرا فریب دهید

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He's a working fool.
دیدگاه
٠

اودیوانه وار کارش را دوست دارد

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I'm a fool for any kind of sports.
دیدگاه
٠

من طرفدار پروپا قرص انواع ورزشها هستم

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I paid the fine for my parking ticket this morning.
دیدگاه
٠

امروز صبح جریمه پارک ممنوع را پرداخت کردم

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
an elbow in a pipe
دیدگاه
٠

یک زانویی در لوله

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The rules are elastic.
دیدگاه
٠

آن قوانین قابل انعطاف هستند

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Smoke curled up from the fire.
دیدگاه
٠

دود به شکل حلقه ای از آتش بالا می آمد

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
the cream of this year's graduates
دیدگاه
٠

فارغ التحصیلان نخبه امسال

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
a close weave
دیدگاه
٠

یک بافت ریز

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
When will you be closing on your new house?
دیدگاه
٠

چه زمانی خانه جدیدتان را تمام میکنید

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The deal was so perfect that I suspected there was a catch.
دیدگاه
١

آن معامله به قدری عالی بود که من مظنون شدم که ممکن است یک تله باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
You need to be careful in your choice of words when you ask him this favor.
دیدگاه
٠

هنگامی که از او تقاضایی دارید باید در انتخاب کلمات دقیق باشید

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Capital punishment is also called the death penalty.
دیدگاه
٠

مجازات اعدام را جریمه مرگ می نامنند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
This coat buttons rather than zips.
دیدگاه
٠

این کت به جای زیپ دکمه دارد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
When he leaned over to pat the young goat, the mother goat butted him.
دیدگاه
٠

هنگامی که اوخم شدبه بچه بز دست بزندبز ماده به او شاخ زد

تاریخ
١ سال پیش
متن
A French horn is a brass instrument.
دیدگاه
٠

آن بوق یکی از سازهای بادی فرانسوی است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The brasses were playing much too loudly during that passage.
دیدگاه
٠

در امتداد آن راهروسازهای بادی خیلی بلند مینواختند

تاریخ
١ سال پیش
متن
We listened to the boom of the waterfall.
دیدگاه
٠

ما به صدای عمیق وپر طنین آبشار گوش میکردیم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her words bolstered me in those dark times.
دیدگاه
٠

سخنان او در آن دوران جهل و خفقان مرا تقویت میکرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The patient's back was bolstered so he could read in bed.
دیدگاه
٠

پشت بیمار بالشتی قرار دادند تا بتواند در تختش مطالعه کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The room gets hot during the day if we don't pull down the blind.
دیدگاه
٠

اگر ما پرده ها را نکشیم اطاق در طول روز گرم خواهد شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was absolutely blind by the end of the party and I had to drive him home.
دیدگاه
٠

او در پایان مهمانی کاملا ازخود بیخود شده بودو من ناگزیر شدم که اورا به خانه ببرم

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's dangerous to pass another car on a blind curve.
دیدگاه
٠

سبقت گرفتن در آن پیچ بدون دید خطرناک است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The neighbors said he was blind with rage when he broke down the door.
دیدگاه
٠

همسایه هاگفتندکه او از شدت خشم درب راشکست و کور کورانه عمل کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
They owned a hundred stores between them.
دیدگاه
٠

آنها با همدیگر یکصد فروشگاه را مالک بودند

تاریخ
١ سال پیش
متن
a member of the bench
دیدگاه
٠

یکی از اعضاء ذخیره تیم

تاریخ
١ سال پیش
متن
You've done nothing but sit on your behind all day!
دیدگاه
٠

شما هیچ کاری نکردی جز اینکه تمام روز را روی باسن خود نشستید

تاریخ
١ سال پیش
متن
Bear left at the traffic light.
دیدگاه

با بی صبری چراغ راهنمایی را رد کرد

١