ترجمه‌های جواد کیهان (٤٧)

بازدید
٢٢١
تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Managers do not have a monopoly on stress.
دیدگاه
٠

تنها مدیران استرس نمی کشند بلکه کارمندان نیز دچار این قضیه هستند

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Women do not have a monopoly on feelings of betrayal.
دیدگاه
٠

تنها زنان دچار احساس خیانت نمی شوند ( فقط مردان به زنان خیانت نمی کنند برعکسش هم اتفاق میوفته )

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He felt ungainly and feared being pressed into dancing.
دیدگاه
٠

سررشته ای در بازیدن ( رقصیدن ) نداشت و حس کرد مجبور به انجام آن شده

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Congress has ever been niggardly when little or no evidence of electoral sentiment is presented to justify more generous appropriations.
دیدگاه
٠

هر گاه حس مشارکت در انتخابات اندک بوده کنگره نیز در صرف هزینه بیشتر در راستای برگزاری آن قناعت به خرج داده

تاریخ
١ سال پیش
متن
This process culminate in the introduction of the single currency by the end of the century.
دیدگاه
٠

این روند در نهایت منجر به معرفی ارز واحد در آخر قرن جاری شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
There just remains the matter of funding to dispose of.
دیدگاه
٢

الان نتها مسله بودجه مونده که برسی شه

تاریخ
١ سال پیش
متن
Heaven forbid that anything awful should have happened to her.
دیدگاه
٠

آسمان نگذارد که اتفاق بدی برایش بیوفتد ( خدا نکند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your paper points to a number of fertile subjects for future research.
دیدگاه
٠

مقاله شما به تعدادی موضوع بکر برای تحقیقات آتی اشاره می کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her books are so popular because she has such a fertile imagination.
دیدگاه
٠

کتاب هایش بسیار محبوبند زیرا او ذهنی مولد دارد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you have to inflict that awful music on us?
دیدگاه
١

توضیح بیشتر : inflict در اینجا یعنی یک چیزی را که تو میپسندی و دیگران دوست ندارند رو به اجباز بهشون بندازی >>> در این مثال بقیه اون آعنگ رو دوست ندار ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Huy entered his house, and its drabness both depressed and reproached him.
دیدگاه
٠

هوی وارد خانه اش شد و بی نشاطی و مردگی جو خانه او را محزون کرد و آزرده خاطر

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's the unrelieved drabness of big industrial cities that depresses me.
دیدگاه
٠

بی روحی ( مردگی ) جو سهر های صنعتی کلان هست که مرا افسرده می کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Some people consider "Have a nice day" to be a trite expression.
دیدگاه
٠

بعضی از مردم این عبارت را کلیشه ای تلقی می کنند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Must they reconcile themselves to their fate?
دیدگاه
١

آیا اونا بابد با سرنوشتشون کنار بیان ؟ ( بپذیرند ؟ )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He aligns himself with the conservatives.
دیدگاه
٠

خود را با محافظه کار ها هم سو میبیند یا که هم سو می کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
He aligned his toes with the marks on the floor.
دیدگاه
٠

انگشتان پایش را با جای پای کف ساختمون منطبق کرد ( پاشو رو جا پا گذاشت ببینه مال خودشه یا نه 🙃

تاریخ
١ سال پیش
متن
She aligned her bow with the target.
دیدگاه
٠

کمانش را در راستای هدف قرار داد ( همسو کرد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Corporate dress codes don't give workers much room for self-expression.
دیدگاه
٠

قوانین پوشش در شرکت ها اجازه خودنمایی به کارمندان نمی دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The difficulties that confront us seem insuperable.
دیدگاه

مشکلات پیش رو گویا حل نشدنی اند

تاریخ
١ سال پیش
متن
We are learning how to confront death.
دیدگاه
٠

ما در حال آموختن هنر مواجه با مفهوم مرگ بدون طفره رفتن و فرار کردن و پذیرش آن هستیم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He showed great courage and resilience in fighting back from a losing position to win the game.
دیدگاه
٢

صرفا یه اشاره : fight back مترادف bounce back و deal with و cope with هستش نه به معنی مبارزه کرد بلکه به معنی دست و پنجه نرم کردن با شرایطی دشوار و پ ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her natural resilience helped her overcome the crisis.
دیدگاه
١

تاب آوری خدادای اون کمکش کرد از پس بحران بر بیاد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her resilience is admirable; few people could bounce back so quickly after such a tragedy.
دیدگاه
١

تاب آوری او قائل ستایشه چون عده کمی میتونند از پس همچین مصیبتی بر بیان

تاریخ
١ سال پیش
متن
She agreed to do it, but her tone implied resentment.
دیدگاه
١

او به ظاهر بله رو داد ولی از لحن صحبتش معلوم بود ناراحته

تاریخ
١ سال پیش
متن
His lungs seem to be congested.
دیدگاه
٠

علی الظاهر ریه هایش پر شده از مایع ( ادم ریه کرده )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The letter is short, but it communicates the message.
دیدگاه
٠

نامه کوتاه اما گیراست

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new policies fail to accommodate the disabled.
دیدگاه
٠

سیاست های جدید نمی توانند معلولان را تحت پوشش قرار دهند ( provide help for )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He defied them to disprove his testimony.
دیدگاه
٠

آنها را برای اثبات نادرست بودن شهادت به چالش طلبید ( که قطعا امکان پذیر نیست مو لا درزش نمیره شهادته )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Mary affects plaid coats.
دیدگاه
٠

مریم کت های باطرح چهار خانه می پوشد ( تا که دیده شود یا همون پُز بده )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They feared he had been a victim of foul play.
دیدگاه
٠

اونا ترسیدند که اون قربانی تعرض ( بیشتر زبانی ) شده باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
They found only some foul meat in the refrigerator.
دیدگاه
١

اونا فقط یه مقدار گوشت فاسد تو یخچال پیدا کردند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ask me how tall I am, and, without prevarication or hesitation, I will tell you.
دیدگاه
٠

ازم بپرس قدم چقدره و من بدون طفره رفتن از واقیت ( دروغ گفتن ) بهت میگم

تاریخ
١ سال پیش
متن
We decided spontaneously to board a train for Geneva.
دیدگاه
٠

ما ناگهانی ( از روی هوس و میل ) تصیمی گرفتیم سوار قطار جِنُوا شویم

تاریخ
١ سال پیش
متن
We always patronize Beaumont's - the food is so good there.
دیدگاه
٠

ما همیشه به رستوران بومونت میریم چون غذاش عالیه

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't patronize me just because I'm old; I'm perfectly capable of understanding the contract without your simplifications.
دیدگاه
٠

چون پیرم آقامنشی نکن ، کاملا ( مفاد ) قرارداد رو بدون ساده سازی های تو متوجه میشم

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's always been a bit of a maverick.
دیدگاه
٠

همیشه کمی خود رای بوده

تاریخ
١ سال پیش
متن
Politically, she's a bit of a maverick.
دیدگاه
٠

در زمینه های سیاسی همیشه ذره ای خود رای بوده

تاریخ
١ سال پیش
متن
They maintained that ghosts had no substance.
دیدگاه
٠

آنها اظهار کردند ک ارواح حالت مادی ندارند ( بعد مادی ندارند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
a family of substance
دیدگاه
١

یک خانواده مایه دار !

تاریخ
١ سال پیش
متن
a sauce with no substance
دیدگاه

سس مایه دار ( غلیظ )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The priest's radical views made him a maverick among his fellow priests.
دیدگاه
٠

دیدگاه های افراطی کشیش او را در نظر هم رده هایش منحرف و خارج شده از عرف جلو داد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The priest's radical views made him a maverick among his fellow priests.
دیدگاه
٠

Fellow priests = his peers

تاریخ
١ سال پیش
متن
All models have an integral CD player.
دیدگاه
٠

در اینجا مترادف built - inآمده یعنی چیزی ک کارخونه ای روس سواره و نمیشه جداش کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
But Dempsey would inaugurate America's modern age of sports and become a focal point of its dawning celebrity culture.
دیدگاه
٠

اما دمپسی یک عصر جدید ورزشی را آغاز می کند و به یک نقطه مهم از فرهنگ سلبریتی پرور ِ در حال ضهورش تبدیل می شود

تاریخ
١ سال پیش
متن
She'd never think of imposing herself.
دیدگاه
٠

او هرگز به تحمیل ( عقاید و نفوذ و . . . ) خود نمی اندیشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Are you brave enough to impeach or disclose the units or individuals that contaminate environment?
دیدگاه
٠

آیا شما شجاعت لازم برای به زیر سوال بردن یا افشای نام کسانی یا واحد هایی ک آلوده کننده محیط زیست اند دارید ؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The magazine article impeaches the mayor's honor.
دیدگاه
٠

مقاله ی روزنامه احترام و آبروی شهردار را زیر سوال برده

١