پیشنهادهای علی سابقی (١٩٤)
عذر می خوام فعل کِرانیدن در پارسی میانه معنای پاری کردن می داده، نه 'فرستادن'، یا 'به کاری واداشتن'، یا 'دستور دادن'. بنده این فعل را با فعل دیگری اش ...
در پارسی میانه واژه ی بَگ بمعنای امن بکار می رفته که به نظر بنده شایسته ی زیاندن ( احیا کردن ) است، زیرا که ‘ بَگ ‘ از لحاظ ساختاری با واژگان پارسی ...
در پارسی میانه واژه ی بَگ بمعنای امن بکار می رفته که به نظر بنده شایسته ی زیاندن ( احیا کردن ) است، زیرا که ‘ بَگ ‘ از لحاظ ساختاری با واژگان پارسی ...
در پارسی میانه واژگان ‘پَشْن’ و ‘پَشْت’ بمعنای عهد، پیمان، قرارداد، و میثاق بکار می رفته اند؛ هردو کلمه با فعل ‘کردن’، ‘اَبَر کردن’ مستعمل می شدند. و ...
در پارسی میانه واژه ی 'مهران' بمعنای عهد و پیمان بکار می رفته، چه مهر علاوه بر محبت، دوستی، آفتاب و خورشید، به عهد و پیمان نیز اشاره داشته است، و فعل ...
در پارسی میانه واژه ی 'مهران' بمعنای عهد و پیمان بکار می رفته، چه مهر علاوه بر محبت، دوستی، آفتاب و خورشید، به عهد و پیمان نیز اشاره داشته است، و فعل ...
در پارسی میانه واژه ی 'مهران' بمعنای عهد و پیمان بکار می رفته، چه مهر علاوه بر محبت، دوستی، آفتاب و خورشید، به عهد و پیمان نیز اشاره داشته است، و فعل ...
Update
اوز در پارسی میانه پیشوندی ست بمعنای خارج، و بیرون، و گند بن گذشته ی ستاک کَندن است که در اَفگندن، پراگَندن، آگندن، فرگندن و نِگندن دیده می شود. فعل ...
در پارسی میانه واژه ی ‘هام کشور’ بمعنای ‘کیهان، جهان’ بکار می رفته و مرکب است از پیشوند ‘هام’ که ریخت مسببب ‘هَم’ است و واژه ی ‘کشور. منبع : A Conc ...
خدمت جناب فانکو آدینات عرض شود که هیچ کدام از واژگانی که شما پیشنهاد کردید با واژگان پارسی کنونی سازگاری و هماهنگی ندارند؛ و این کاملا قابل انتظار اس ...
در پارسی میانه فعل 'پیکوفتن' با بن کنونی 'پیکوب' به معنای 'ضربه زدن, برخورد کردن، تماس یافتن' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'پَهیْکوفتن' بود ...
در پارسی میانه فعل 'پیکوفتن' با بن کنونی 'پیکوب' به معنای 'ضربه زدن, برخورد کردن، تماس یافتن' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'پَهیْکوفتن' بود ...
در پارسی میانه واژه ی 'خِیر' بمعنای 'امر، چیز، دارایی' بکار می رفته؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است و می توان ان را به عنوان مترادف 'امر' ...
در پارسی میانه واژه ی 'خِیر' بمعنای 'امر، چیز، دارایی' بکار می رفته؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است و می توان ان را به عنوان مترادف 'امر' ...
خدمت جناب فانکو آدینات عرض شود که ما نباید از زبان سغدی واژه وام بگیریم زیرا که سغدی از لحاظ ساختاری، دیسه ای و دستوری کاملا با زبان پارسی ناهمسان و ...
عذر می خوام، منبع را اشتباه نوشتم منبع درست: Dictionary of Manichean Middle Persian and Parthian by Durkin - Meisterernst, Desmond
در پارسی میانه واژه ی جداری بمعنای 'تعمیر' بکار می رفته است و فعل 'جداری کردن' بمعنای 'تعمیر کردن' کاربرد داشته. به گمان من، این واژه درخور احیا کردن ...
در پارسی میانه واژه ی جداری بمعنای 'تعمیر' بکار می رفته است و فعل 'جداری کردن' بمعنای 'تعمیر کردن' کاربرد داشته. به گمان من، این واژه درخور احیا کردن ...
در پارسی میانه واژه ی "سپیزش" که اسم مصدر فعل 'سپیزیدن' است، بمعنای 'رویش، رشد' و 'درخشش' بکار می رفته است. به گمان من، این واژه مانند فعل 'سپیزیدن'، ...
در پارسی میانه واژه ی زَستَگ که از فعل زَستن بمعنای 'درخواست کردن، طلب کردن' امده، معنای 'عروس' می داده و در ادبیات پارسی میانه کاربرد داشته است. در ...
خدمت جناب عجمنده عرض شود که در پارسی میانه فعل 'کِرانیدن' که به ریخت 'کِرینیدن' بوده، بمعنای 'فرستادن'، 'به کاری واداشتن'، 'دستور دادن' بکار می رفته ...
در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...
در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...
در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...
در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...
در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...
خدمت دوستن عرض شود که در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، ...
در پارسی میانه واژه ی 'روزواره' بمعنای 'روزمره' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'روزوارَگ' است؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است، و ...
در پارسی میانه واژه ی 'روزواره' بمعنای 'روزمره' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'روزوارَگ' است؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است، و ...
در پارسی میانه واژه ی 'روزواره' بمعنای 'روزمره' بکار می رفته؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است، و می توان ان را به عنوان مترادف واژه ی 'روز ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن، رشد کردن گیاهان'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بود ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن، رشد کردن گیاهان'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بود ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...
در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...
جناب ژاسپ گرامی ممنون از پاسخ تان. بنده از منبع ای که شما نوشتید، یعنی 'وند ها و گهواژه ی فارسی' که نوشته ی دکتر محمود حسابی است، بازدید کردم و متاسف ...
شوربختانه جناب دهخدا معنای این فعل را بنادرستی ذکر کرده اند. فعل هاختن/هازیدن در پارسی میانه به معنای "هدایت کردن، ترغیب کردن، قانع کردن، گرواندن ( م ...
در پارسی میانه واژه ی 'فرِه خواهی' بمعنای زیاده خواهی بکار می رفته چه 'فره' بمعنای زیاده، بسیار، افزون بکار می رفته و در لغت نامه ی دهخدا نیز امده اس ...
در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...
در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...
همانگونه که جناب سعید اُرندی ذکر کرده اند، در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گ ...
در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...
در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...
در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...
در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...
در پارسی میانه فعل 'گَرزیدن' بمعنای 'شکایت کردن' و 'اعتراف کردن' بکار می رفته است. به گمان من این کارواژه شایسته ی احیا کردن است و بکار گیری ان در پا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم' یا trusting به انگلیسی، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
خدمت جناب مائده عرض شود که شما از دیسه های نادرست این واژگان بهره برداری کرده اید، پیش از بکارگیری واژگان پارسی میانه در زبان کنونی مان، بایسته است ک ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی اَبستان بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته اند، و بر خلاف پندار بسیار ...
در پارسی میانه بمعنای جادو بکار می رفته و واژه ی کندا در پارسی نو نیز مستعمل است. منبع: Dictionary of Manichean Middle Persian and Parthian by Durk ...
جناب ژاسپ گرامی، گویا شما معنای فعل نگیختن را بنادرستی ذکر کردید. در پارسی میانه فعل نِگیختن با بن کنونی نِگیز بمعنای' توضیح دادن'، 'تفسیر کردن'، و ' ...
در پارسی میانه واژه ی اوزارک، هُزارک بمعنای کم و کوچک بوده که به ریخت ’خُجاره‘ دگرگون شده است. منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
جناب فرتاش گرامی، بنده خیلی از ذکر نکات زبان شناختی و بکار گیری جملات پارسی میانه به عنوان نمونه در تحلیل شما لذت بردم اما گویا منبع شما که به زبان ا ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
همانگونه که جناب فرتاش یاد کردند واژه ی 'مهانیدن' بمعنای 'افزایش دادن، بزرگ کردن، وسعت دادن' بکار می رفته است، و ریخت پارسی میانه ان 'مهینیدن' بوده ک ...
در پارسی میانه برای رساندن معنای 'به هیچ وجه' از واژه ی هَمبُن استفاده می کردند که مرکب است از پیشوند 'هم' که در همدست، همسایه مستعمل است و واژه ی بُ ...
خدمت جناب فرتاش گرامی عرض شود که کامنت شما بسیار آموزنده بود اما باید در صفحه ی 'گنداندن' درج شود نه در صفحه ی 'گُندادن'، اگر ممکن است لطفا کامنت خود ...
در پارسی میانه فعل 'وِندادن' با بن کنونی 'وِنْد' و مصدر قیاسی 'وِندیدن' بمعنای پیدا کردن، یافتن و بدست اوردن بکار می رفته و همانگونه که 'وِدشتن' به ' ...
در پارسی میانه فعل 'وِندادن' با بن کنونی 'وند' و مصدر قیاسی 'وِندیدن' بمعنای پیدا کردن، یافتن و بدست اوردن بکار می رفته است. این فعل هیچ ارتباطی با ن ...
اطلاعاتی درباره ی همبستگی فعل 'پاییدن' با فعل 'پَتاییدن' در پارسی میانه: در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن ...
در پارسی میانه واژه ی پیواز بمعنای پاسخ بکار می رفته، و مرکب است از پیشوند پی و ستاک واز که بن کنونی فعل واختن بوده، ولی چون ما امروزه وازه را واژه م ...
جناب ژاسپ معنای این واژه را به درستی ذکر کردند. در پارسی میانه واژه ی پیواز بمعنای پاسخ بکار می رفته، و مرکب است از پیشوند پی و ستاک واز که بن کنونی ...
harmony, for instance vowel harmony in Persian is 'هماهنگی واکه ای'
دوستان در پارسی میانه واژه ی پیواژ که بمعنای پاسخ بکار می رفته، با ریخت 'پیواز' بکار می رفته، ولی چون ما امروزه وازه را واژه می خوانیم، باید از ریخت ...
اطلاعاتی درباره ی همبستگی فعل 'پاییدن' با فعل 'پَتاییدن' در پارسی میانه: در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن ...
دوستان بهتر است فعل 'زیاندن' را به عنوان مترادف 'احیا کردن' بکار ببرید. در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته و در لغت نامه ی دهخد ...
دوستان بهتر است فعل 'زیاندن' را به عنوان مترادف 'احیا کردن' بکار ببرید. در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته و در لغت نامه ی دهخد ...
در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته، به روشنی اشکار است که فعل زیاندن از زیواندن پارسی میانه ریشه گرفته، زیرا در اوایل دوره ی می ...
در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته، به روشنی اشکار است که فعل زیاندن از زیواندن پارسی میانه ریشه گرفته، زیرا در اوایل دوره ی می ...
در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن، پایدار بودن' بکار می رفته. شایان گفتن است که ما اکنون همه ی معانی این فع ...
در پارسی میانه برای رساندن معنای 'به هیچ وجه' از واژه ی هَمبُن استفاده می کردند که مرکب است از پیشوند 'هم' که در همدست، همسایه مستعمل است و واژه ی بُ ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
در پارسی میانه واژه ی آدوگ بمعنای قادر و توانا بکار می رفت و ما اگر بخواهیم ان را احیا کنیم باید دیسه ی ان را به حالت کنونی خود دراوریم که آدو می شود ...
در پارسی میانه واژه ی آدوگ بمعنای توانا بکار می رفته و ما اگر بخواهیم ان را احیا کنیم باید دیسه ی ان را به حالت کنونی خود دراوریم که آدو می شود. پس م ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
در پارسی میانه، فعل برشتن با بن کنونی بریز بمعنای بریان کردن بکار می رفته و بسیار رایج بوده. شوربختانه این فعل از جمله افعالی ست که بن کنونی ان به دس ...
در پارسی میانه واژه ی بَشْن بمعنای قد و بالا، تن، و جثه بکار می رفته و واژه ی بَشْنای بمعنای اندازه ی قد بکار می رفته، همچنان که واژگان درازای بمعنای ...
در پارسی میانه واژه ی بَشْن بمعنای قد و بالا، تن، و جثه بکار می رفته و واژه ی بَشْنای بمعنای اندازه ی قد بکار می رفته، همچنان که واژه ی درازای بمعنای ...
در پارسی میانه واژه ی wiškar 'وِشکَر' بمعنای شکارگاه، جنگل و طبیعت بکار می رفته و در پارسی کنونی دچار فرگشت آوایی شده و به ریخت 'بشکر' یا 'بشکرد' درا ...
فعل هاختن در پارسی میانه که بن کنونی ان هاز است بمعنای هدایت کردن، راه نمودن، راه نمایی کردن، قانع کردن، گروانیدن ( مسبب گرویدن ) بکار می رفته و در ا ...
در پارسی میانه 'اَک' که مترادف 'اَناگ' است در واقع معنایی شدید تر از 'بد' می دهد و به مفهومی نزدیک تر به 'شریر' اشاره دارد که ترجمه ی انگلیسی ان 'evi ...
اقای مرتتضی گرامی، جهت اطلاع عرض شود که 'پاد' بمعنای 'محافظه'، 'دفاع'، 'مواظبت ' است نه 'برابر' یا 'مقابل'، و در واژگانی چون پادزهر، پادافره، پادشاه، ...
در پارسی میانه پچین بمعنای کُپی بکار می رفته و همچنین فعل پچین کردن که معنای تقلید کردن می داده در برخی از متون پیدا می شود. دکتر کزازی در نوشته های ...
در پارسی میانه فعل 'پدایستادن' یا 'پداِستادن' به معنای 'قول دادن'، 'سوگند خوردن'، و 'تهدید کردن' بکار می رفته و مرکب است از پیشوند پَد بمعنای روبرو و ...
در پارسی میانه فعل 'پدایستادن' یا 'پداِستادن' به معنای 'قول دادن'، 'سوگند خوردن'، و 'تهدید کردن' بکار می رفته و مرکب است از پیشوند پَد بمعنای روبرو و ...
در پارسی میانه فعل 'پدایستادن' یا 'پداِستادن' به معنای 'قول دادن'، 'سوگند خوردن'، و 'تهدید کردن' بکار می رفته و مرکب است از پیشوند پَد بمعنای روبرو و ...
در پارسی میانه فعل 'پدایستادن' یا 'پداِستادن' به معنای 'قول دادن'، 'سوگند خوردن'، و 'تهدید کردن' بکار می رفته و مرکب است از پیشوند پَد بمعنای روبرو و ...
در پارسی میانه فعل 'پدایستادن' یا 'پداِستادن' به معنای 'قول دادن'، 'سوگند خوردن'، و 'تهدید کردن' بکار می رفته و مرکب است از پیشوند پَد بمعنای روبرو و ...
در پارسی میانه، آواده بمعنای نسل و اخلاف بکار می رفته است. این واژه در ترکیب خانواده دیده می شود، که در اصل مرکب است از خانه و آواده بمعنای نسل. من ...
در پارسی میانه پچین بمعنای کُپی بکار می رفته و همچنین فعل پچین کردن که معنای تقلید کردن می داده در برخی از متون پیدا می شود. دکتر کزازی در نوشته های ...
در پارسی میانه به احوال پرسی 'درود پرسشن' می گفتند و از این رو به نظر بنده 'درود پرسی' مترادف درخوری برای عبارت احوال پرسی است. نمونه از کاربرد 'در ...
در پارسی میانه چَندیدن بمعنای لرزیدن بکار می رفته و امروزه در برخی گویش ها باقی مانده است. اسم مصدر ان که چَندش یا چَندش است در پارسی کنونی بسیار رای ...
هین در زبان پارسی میانه بمعنای سپاه بوده است و واژه ی هینی نیز بمعنای حمله بکار می رفته. از این رو، بعید است که معنای هین در این بیت، همانگونه که اقا ...
واژه ی evil در واقع صفتی شدید تر، تاریک تر و وحشتناک تر از واژگان 'بد' و 'شر' فارسی است. یکی از دوستان واژگان 'پلیدی' و 'پلشتی' را برای ترجمه ی ان پی ...
در پارسی میانه 'دشن' به معنای سمت یا دست راست بکار می رفته و در واژه ی دشنه نیز دیده میشود؛ وارونه ی 'دشن'، 'هوی' است که معنای سمت یا دست چپ می داده ...
در پارسی میانه واژه ی آلَگ ālag معنای طرف، سمت و جهت، می داده و در متونی چون بندهش، شهرستان های ایران شهر و گزیده های زادسپرم فراوان بکار رفته است. ب ...
در پارسی میانه واژه ی آلَگ ālag معنای طرف، سو و جهت، می داده و در متونی چون بندهش، شهرستان های ایران شهر و گزیده های زادسپرم فراوان بکار رفته است. به ...
در پارسی میانه واژه ی آلَگ ālag معنای طرف، سو و جهت، می داده و در متونی چون بندهش، شهرستان های ایران شهر و گزیده های زادسپرم فراوان بکار رفته است. به ...
جناب هریکان دارنیک وند گرامی، جهت اطلاع عرض کنم که فعل چاشستن، چاشنیدن ریشه در زبان پارسی میانه دارند، نه ایلامی. زبان لری همچون زبان فارسی از پارسی ...
در پارسی میانه فعل اَیاسیدن، اَیاستن بمعنای یاد کردن، به یاد داشتن، در نظر داشتن بکار می رفته و واژه ی یاسه، اَیاسه بمعنای ارزو و اشتیاق از ان مشتق ش ...
در پارسی میانه به سگ ابی 'بَبْره' می گفتند که مرکب است از واژه ی 'بَبْر' و پسوند 'ه'.
در پارسی میانه فعل اَیاسیدن، اَیاستن بمعنای یاد کردن، به یاد داشتن، در نظر داشتن بکار می رفته و واژه ی یاسه، اَیاسه بمعنای ارزو و اشتیاق از ان مشتق ش ...
در پارسی میانه واژه ی 'ای' ay به معنای 'یعنی' بوده و این واژه به زبان عربی وام داده شده و تا کنون در ان زبان رایج است. واژه ی 'ای' بمعنای 'یعنی' از پ ...
در پارسی میانه واژه ی 'ای' ay به معنای 'یعنی' بوده و این واژه به زبان عربی وام داده شده و تا کنون در ان زبان رایج است. دهخدا به نادرستی ریشه ی 'ای' ب ...
در پارسی میانه آورش بمعنای خانه و اقامتگاه بوده است
نام این ده در پارسی میانه بدین ریخت بوده: اَنآهوگ anāhōg که مرکب است از پیشوند نفی ساز اَن و واژه ی آهو که معنای عیب، ایراد و نقص می دهد و با آهو ی ج ...
خدمت اقای ژاسب عرض شود که در پارسی میانه اورون بمعنای �اینجا، به اینجا� بوده، که بخش دوم ان یعنی رون بمعنای �سوی، طرف، جهت� است چنانکه بیرون یعنی �جه ...
در پارسی میانه به ورودی آدین می گفته اند که واژه ی آدینه بمعنای جمعه از ان و پسوند ه تشکیل شده است. به نظر بنده بهتر است ما از واژگان پارسی میانه برا ...
در پارسی میانه به ورودی آدین می گفته اند که واژه ی آدینه بمعنای جنعه از ان و پسوند ه ترکیب شده است. به نظر بنده بهتر است ما از واژگان پارسی میانه برا ...
در پارسی میانه به ورودی آدین می گفته اند که واژه ی آدینه بمعنای جنعه از ان و پسوند ه ترکیب شده است. به نظر بنده بهتر است ما از واژگان پارسی میانه برا ...
اوام در پارسی میانه بمعنای زمانه، روزگار، دوران، فصل، دوره بکار می رفته است و در متون پارسی میانه و لغت نامه ها پیداست و همچنین به زبان عربی وام داده ...
زَستن در پارسی میانه معنای درخواست کردن و طلب کردن می داده و بن کنونی ان در لغت نامه ها به ریخت های زای و زَی امده است.
دوستان بوزش که بن کنونی کار واژه ی بُختن است در اصل همان پوزش است که معنای عذر و معذرت میدهد، همانگونه که فرگشت اوایی باعث دگرگون گشتن واج پ به ف یا ...
بنده با نظر اقای محسن نقدی موافق هستم اما تنها با ان بخشی که واژه ی 'چمه' را به عنوان جایگزینی برای واژگان 'باعثِ، سببِ، موجبِ' در ان پیشنهاد می کند. ...
همانگونه که دوستان اشاره کردند معنای سپزگی در اصل تهمت و افترا است و اینچنین در لفت نامه ی مختصر پهلوی د. ن. مکنزی امده است. گویا در لغت نامه ی دهخدا ...
به اطلاعاتی که دوستان اینجا نوشته اند بیفزایم که در پارسی میانه �پیم� pēm که بمعنای شیر است با یاء مجهول تلفظ می شود ولی � پیم�pīm با یاء معروف معنای ...
در پارسی میانه بازسار بمعنای یاغی، نافرمان، سرکش، و شورشگر بکار می رفته است. بازساری بمعنای یاغیگری، نافرمانی، سرکشی یا شورشگری بوده که مرکب است از پ ...
گویا اغای رحیم دهخدا باز هم به نادرستی نمونه ای برای این مدخل نوشته است. این مدخل برای پسوند - گین / - آگین است ولی ایشان به فهرست نمونگان واژگان رنگ ...
سوهیدن بمعنای احساس کردن با سَهیدن بمعنای به نظر رسیدن اشتباه نشود.
در پارسی میانه کارفرمان بمعنای مدیر بوده و کارفرمانی کردن بمعنای مدیریت کردن بوده است
در پارسی میانه کندار بمعنای خندق بکار رفته، و همانند کندگ که ریشه خندق است، از فعل کندن مشتق شده است.
در پارسی میانه به اتحادیه آیوزش می گفتند که از فعل آیوختن ، آیوزیدن مشتق شده که بمعنای پیوستن و ملحق کردن است. این واژه کاملا شایسته باز زنده کردن اس ...
ابسالان بمعنای بهار در بعضی فرهنگ ها امده است
محتمل است که خاصگی بمعنای خذانه دار در اصل ریخت بدل شده ی خواستگی باشد مرکب از خواسته بمعنای مال و دارایی و یای نسبت، حرف گ پیش از یای نسبت اید زیرا ...
از فعل نگیختن با بن کنونی نگیز که در پارسی میانه بمعنای توضیح دادن بکار می رفته و مرکب است از پیشوند نِ که معنای زیر و پایین دهد و ستاک گیختن، همانگو ...
آقای آریابوم درست فرمودند ولی در پارسی میانه واژه ی مشوگ mišūg به ریخت مزوگ mizūg نیز امده، و به همین ریخت به پارسی نو رسیده البته حرف ز به ژ تغییر ی ...
جناب وهسودانِ مرزبان درست فرموده اند که معنای ( بی ) اما یا ولی است، و بدین معنی با بیِ پیشوند کاملا ناهمسان است و باید از ان جدا به شمار اید. گفته ب ...
متاسفانه مرحوم دهخدا معنای این فعل را به نادرستی ذکر کرده اند که در اصل کوشیدن و تلاش کردن است و به همین معنی در ادبیات پارسی میانه بکار رفته. برای م ...
شوربختانه این واژه همچون بسیاری از واژگانی که در پارسی میانه ریشه دارند ولی بازجستن نمونه ای از کاربردشان در پارسی نو کاری دشوار و گاهی نشدنی ست، منب ...
به عنوان ترجمه ی این عبارت لاتین - انگلیسی نیز بکار می رود Magnum opus ، که به بزرگ ترین و موثر ترین اثر هرگونه نویسنده ای اشاره دارد، گرچه بیشتر در ...
این واژه در اصل از فعل هزیدن می اید که معنای خارج شدن می دهد و در پارسی میانه به ریخت اوزیدن ūzīdan بکار می رفته است. واژه ی هزینه نیز از همین فعل اس ...
متاسفانه دهخدا باری دیگر معانی اصلی واژه ای را در مدخل خود ننوشته است. واژه ی هرزه، در پارسی میانه و نیز پارسی نو، معنای �بی قید، رها شده، رهیده، آزا ...
با درود، شایان ذکر است که این واژه در هیچ کدام از منابع پارسی میانه ( پهلوی ) دیده نمی شود و بنده گمان می برم که این واژه ای برساخته است. پیش از بکار ...
مصدر قیاصی شکردن است بمعنای شکار کردن.
همچنان که دوستان ذکر کردند مترادف این واژه هنر است که بدین معنی در پارسی نو و پارسی میانه کاربرد داشته است
بجای اوردن در بعضی موارد می تواند به عنوان مترادف باقی گذاشتن بکار رود
درواژه نامه ی پهلوی D. N Mackenzie امده است که هاسر یک واحد زمان است برابر با ۱/۱۲ روز، ولی اینکه معنای مسافت نیز دهد شگفت نیست زیرا که مسافتی که در ...
معنای اول: دستگیر شده، زندانی شده، محبوس شده معنای دوم؛ ممنوع، انچه مردم را ازش بازدارند و مانع انجامش شوند
متاسفانه اینجا ریخت های اینده ی این فعل را اشتباه نوشتند. آغشتن بن کنونی اش اغار است و نه اغر، و مصدر قیاصی این فعل اغاریدن است که در دهخدا نیز ثبت ش ...
خواهشمندم از دوستان که از ریخت های کهن واژگان پارسی میانه بهره برداری نکنند زیرا که ما در دوره ی پارسی نو هستیم و باید ریخت واژگانی که بکار می بریم ب ...
خدمت جناب هومن دبیر عرض شود که در پارسی میانه تر کردن به معنای حقیر کردن است و نه تار کردن. برای اثبات وجود و طرز نوشتن این فعل به A Consise Pahlavi ...
گویا خانم ستایش می خواهد زبان ما را به سانسکریت دگرگون سازد که ما بر سانِ هندیان باستان سخن بگوییم. این روش سره سازی نیست زیرا که این پیشنهاد های شما ...
دوم انکه، دوم اینکه، مترادف های این واژه هستند. در متون کهن گاهی دودیگر که ( ددیگر که ) نیز امده که ان هم با ثانیا هم معنی است
برابر این واژه پرگود است که با بخشودن هم معنی نیست. خواهش می کنم از دوستان که از ریخت قدیمی واژگان پارسی میانه بهره برداری نکنند، یعنی پرگود را پرگوت ...
همچنان که جناب دارا فرمودند، واژه ی آوام در پارسی میانه به معنای زمانه و روزگار بوده است که امروز نیز بدین چم ها می تواند به کار رود و به عنوان جایگز ...
Weld, not knit
پی ریختن
در پارسی میانه فعل واختن با بن کنونی واز، و پی واختن با بن کنونی پی واز از افعال بسیار ارزنده و پرکاربرد شمرده می شدند. شناخت با کارواژگان پارسی میان ...
این فعل مانندِ درامدن هم معنای داخل کردن، وارد کردن، و هم معنای بیرون کردن، خارج کردن می دهد. درامدن معنای داخل شدن و خارج شدن می دهد و از این رو هما ...
بخشیدن که در پارسی میانه مصدر سماعی ان بَختن بوده، و کارواژه ی بخشودن که با بن کنونی بخشای تا کنون بکار می رود، از بن ناهمسان و دیگرگون هستند زیرا که ...
در پارسی میانه ما فعل �تزیدن� با مصدر سماعی �تختن� را داشتیم، به معنی جاری و روان شدن هر چیزی، چه مایع باشد چون آبی در چشمه، چه جانوری باشد چون اسبی ...
معانی نوشته شده نادرست هستند. گزاستن مصدر سماعی گَزاییدن است که ریشه در پارسی میانه دارد.
Broad , inclusive
این واژه مرکب است از پسوند �نِ� به معنی پایین، پشت، زیر، عقب، واژه ی �اواده� در پارسی میانه به معنی نسل که در متون پارسی میانه فراوان به کار رفته است ...
این بسیار شرماور است که حتی یک کس هم نتوانست معنا ی درست واژه ی پیامک را بگوید گرچه در همین صفحه معنای ان نوشته شده است. این تنها مدخلی نیست که در بخ ...
To concentrate on something
یعنی تلفظ کردن، سخن گفتن به انگلیسی؛ to utter
خدمت جناب O عرض شود که بن کنونی ( بن مضارع ) گسستن گسل است و با ان مصدر قیاسی گسلیدن ساخته می شود که مسبب ان گسلانیدن است. جهت اطلاع شما، بن کنونی خف ...
گویا یکی از معانی بازخواندن در فرهنگ های فارسی، معین و عمید نیامده و آن معنی نسبت کردن و منسوب داشتن به کسی است. برای نمونه؛ و از این بیابان هر کجا ...
درود بر همگی. در پارسی میانه، کارواژهٔ �افسودن� با بن کنونی �افسای� بمعنی افسون کردن، افسون بستن، جادو کردن و نفرین کردن بکار می رفته و واژهٔ افسون د ...
درود بر دوستان گرامی، من یک واژه پیشنهاد می کنم که بجای وام واژه ی تناقض می توانیم بکار ببریم. و ان واژه همبسانی ( بپارسی میانه: hambasānīg ) است ...
درود بر همگی. اقای بهابادی فرمودند که �ام� مخفف �این� است. جسارتا باید بگویم که این نادرست است. واژه �ام� گرچه با واژه �این� هم معنی، ولی در زمینه ی ...
درود بر همگی. مثل اینکه دوستان هنوز از یکی از معانی چشم دوختن یاد نکردند، و آن معنی چشم پوشیدن یا نادیده گرفتن است. فردوسی حکیم توس می گوید: نه مرگ ...