گرزیدن

لغت نامه دهخدا

گرزیدن. [ گ ُ رَ دَ ] ( مص ) بضم اول و فتح ثانی بر وزن سنجیدن ( ؟ ) بمعنی گرزدن باشد که چاره و علاج کردن است. ( برهان ) ( آنندراج ). کلمه مورد بحث مصحف «گزریدن » ( گزردن ) است. رجوع به گرزدن و گرزیدن در حاشیه برهان چ معین شود. || یاری و معاونت نمودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شکوه کردن.
۲. زاری کردن.
۳. توبه کردن.

پیشنهاد کاربران

اعتراف کردن به گناه= ( confess ) : اندر زبان پهلوی برا برش هست: گَرزیدن ( garzidan ) .
گَرزیدن، گَرزید، گَرزیده، گَرز، نام کنش: گَرزش.
توبِهیدَن.

بپرس