پیشنهادهای علی سابقی (١٨٦)
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...
در پارسی میانه واژه ی اَبستان بمعنای معتمد، مطمین، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته اند، و بر خلاف پندار بسیار ...
در پارسی میانه بمعنای جادو بکار می رفته و واژه ی کندا در پارسی نو نیز مستعمل است. منبع: Dictionary of Manichean Middle Persian and Parthian by Durk ...
جناب ژاسپ گرامی، گویا شما معنای فعل نگیختن را بنادرستی ذکر کردید. در پارسی میانه فعل نِگیختن با بن کنونی نِگیز بمعنای' توضیح دادن'، 'تفسیر کردن'، و ' ...
در پارسی میانه واژه ی اوزارک، هُزارک بمعنای کم و کوچک بوده که به ریخت ’خُجاره‘ دگرگون شده است. منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
در پارسی میانه واژه ی 'هَمبُن - یز' بمعنای 'حتی یک ذره'، 'حتی اندکی' بکار می رفته، و مرکب است از واژه ی 'همبن' که مرکب است از پیشوند 'هَم' و واژه ی ' ...
جناب فرتاش گرامی، بنده خیلی از ذکر نکات زبان شناختی و بکار گیری جملات پارسی میانه به عنوان نمونه در تحلیل شما لذت بردم اما گویا منبع شما که به زبان ا ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده ...
همانگونه که جناب فرتاش یاد کردند واژه ی 'مهانیدن' بمعنای 'افزایش دادن، بزرگ کردن، وسعت دادن' بکار می رفته است، و ریخت پارسی میانه ان 'مهینیدن' بوده ک ...
در پارسی میانه برای رساندن معنای 'به هیچ وجه' از واژه ی هَمبُن استفاده می کردند که مرکب است از پیشوند 'هم' که در همدست، همسایه مستعمل است و واژه ی بُ ...
خدمت جناب فرتاش گرامی عرض شود که کامنت شما بسیار آموزنده بود اما باید در صفحه ی 'گنداندن' درج شود نه در صفحه ی 'گُندادن'، اگر ممکن است لطفا کامنت خود ...
در پارسی میانه فعل 'وِندادن' با بن کنونی 'وِنْد' و مصدر قیاسی 'وِندیدن' بمعنای پیدا کردن، یافتن و بدست اوردن بکار می رفته و همانگونه که 'وِدشتن' به ' ...
در پارسی میانه فعل 'وِندادن' با بن کنونی 'وند' و مصدر قیاسی 'وِندیدن' بمعنای پیدا کردن، یافتن و بدست اوردن بکار می رفته است. این فعل هیچ ارتباطی با ن ...
اطلاعاتی درباره ی همبستگی فعل 'پاییدن' با فعل 'پَتاییدن' در پارسی میانه: در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن ...
در پارسی میانه واژه ی پیواز بمعنای پاسخ بکار می رفته، و مرکب است از پیشوند پی و ستاک واز که بن کنونی فعل واختن بوده، ولی چون ما امروزه وازه را واژه م ...
جناب ژاسپ معنای این واژه را به درستی ذکر کردند. در پارسی میانه واژه ی پیواز بمعنای پاسخ بکار می رفته، و مرکب است از پیشوند پی و ستاک واز که بن کنونی ...
harmony, for instance vowel harmony in Persian is 'هماهنگی واکه ای'
دوستان در پارسی میانه واژه ی پیواژ که بمعنای پاسخ بکار می رفته، با ریخت 'پیواز' بکار می رفته، ولی چون ما امروزه وازه را واژه می خوانیم، باید از ریخت ...
اطلاعاتی درباره ی همبستگی فعل 'پاییدن' با فعل 'پَتاییدن' در پارسی میانه: در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن ...
دوستان بهتر است فعل 'زیاندن' را به عنوان مترادف 'احیا کردن' بکار ببرید. در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته و در لغت نامه ی دهخد ...
دوستان بهتر است فعل 'زیاندن' را به عنوان مترادف 'احیا کردن' بکار ببرید. در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته و در لغت نامه ی دهخد ...
در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته، به روشنی اشکار است که فعل زیاندن از زیواندن پارسی میانه ریشه گرفته، زیرا در اوایل دوره ی می ...
در پارسی میانه فعل زیواندن بمعنای احیا کردن بکار می رفته، به روشنی اشکار است که فعل زیاندن از زیواندن پارسی میانه ریشه گرفته، زیرا در اوایل دوره ی می ...
در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن، پایدار بودن' بکار می رفته. شایان گفتن است که ما اکنون همه ی معانی این فع ...
در پارسی میانه برای رساندن معنای 'به هیچ وجه' از واژه ی هَمبُن استفاده می کردند که مرکب است از پیشوند 'هم' که در همدست، همسایه مستعمل است و واژه ی بُ ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
در پارسی میانه واژه ی آدوگ بمعنای قادر و توانا بکار می رفت و ما اگر بخواهیم ان را احیا کنیم باید دیسه ی ان را به حالت کنونی خود دراوریم که آدو می شود ...
در پارسی میانه واژه ی آدوگ بمعنای توانا بکار می رفته و ما اگر بخواهیم ان را احیا کنیم باید دیسه ی ان را به حالت کنونی خود دراوریم که آدو می شود. پس م ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
در پارسی میانه فعل برامیدن بمعنای گریستن و گریه کردن بوده. این فعل نخست به صورت بْرامیدن تلفظ میشده اما سپس دچار فرگشت اوایی شده و به بُرامیدن دگرگون ...
در پارسی میانه، فعل برشتن با بن کنونی بریز بمعنای بریان کردن بکار می رفته و بسیار رایج بوده. شوربختانه این فعل از جمله افعالی ست که بن کنونی ان به دس ...
در پارسی میانه واژه ی بَشْن بمعنای قد و بالا، تن، و جثه بکار می رفته و واژه ی بَشْنای بمعنای اندازه ی قد بکار می رفته، همچنان که واژگان درازای بمعنای ...