تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلیم نواله: هنگامی که خمیر را تکه تکه و بصورت گلوله در می آودند تا پهن کرده برای پختن نان به تنور می چسبانند، که همان گلوله های خمیر را نواله گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم معاونت: نمایندگی، جانشینی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حرام خوری: بی رنج و زحمت کشی خوری، مفت خوری. دست درازی به داشته های مردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم توجه: در جایی نگاه کردن معنی می دهد مانند ببین چقدر به این کالا توجه دارد: ببین چقدر به این کالا نگاه می کند. در جایی هم رسیدگی معنی می دهند ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم معین: شناساندن، مانند اینکه بگوییم کارهایش را معیّن کردیم یعنی کارهایش را به او شناساندیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فتوا: فرمان آیینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم زندقه: دگر اندیشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم قاصدک: گل پیامبرک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم قصاب: واژه ای اربی ست به کسی گویند که جانوری را می کشد و خونش را بر زمین می ریزد یا همان جانور کش. به گمانم که برای گوشت فروش هم نباید قصاب گفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غفلت: آسان انگاری، ساده انگاشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مضحکه: واژه ای اربی ست برابر با خنده آور.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم اصل: درست، مانند اصل مطلب را بجای آورد برابری دارد با درستی سخن را به زبان آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم شکدانه: پاسداشت، پاس داشت، پاس داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم عین: در جاهایی هم معنی مانند هم دارد، آفت عین آتش ست یعنی زیانبار مانند آتش ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم آفت: زیانبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم زخارف: زیبایی ها و دروغ نمایی جهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اکل: خوردنی مانند: اشتیاق اکلهای لذیذ در دلشان نباشد برابر ست با شیفتگی خوردنی های خوشمزه در دل شان نباشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غیبت: بدگویی پنهانی که همان سخن چینی و بدگویی پشت سر دیگران ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم دستور عمل: از دو واژه فارسی - اربی ساخته شده و با دستور انجام کاری برابر ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم مربی: آموزش دهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم استارت: آغاز براه. توی خودرو می نشینی و مربی می گوید استارت بزن یعنی آغاز براه را بزن تا خودرو روشن شود. در دستگاهای دیگر هم همینطور ست استارت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم لازمه: بایستگی، نخستین انجام دهی؛ چرا که وقتی از لازمه کاری سخن به میان میاد مراد همان نخستین انجام دهی ست و به گفته ی کنونی ها که واژه جایگزین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم وظیفه: انجام دهی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم پزشک: درمانگر، درمان کننده بیماری های آدمی که اگر جانوران را درمان کند درمانگر دام و دد می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حقـّیّه: راستگویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم یقین: باور برتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم آدمیّت: مردم گر، مردم گرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم تهذیب: واژه ای ست که برخی آن را فارسی میدانندیعنی نگهداری؛ برخی هم اربی می دانند به معنی پاکیزه کدن یا پاکیزه سازیدر هر صورتبه دوگونه برابری می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم تغذیه: خوردنی ها مانند : در دوران شاه در مدارس به شاگردان تغذیه رایگان میدادند، برابر ست با در روزگار نه چندان دور ، در دبستان و آموزشگاه ها به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم لعلمه: در قدیم به دست و پا زدن کودک به زمین در هنگام شادمانی که معمولن بگونه سرگرمی بود می گفتند و می توانیم به بازیگوشی کودک هم برابری کنیم، هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم توبه: نهمین سوره قرآن و برابربا بازگشت از کردار و انجام کار زشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم نصیب: داشته مانند اینکه بگوییم خوشبحالش که چنین سعادتی نصیبش گردیده برابری اش: خوشبحال کسی که چنین خوشبختی ای داشته اش گردیده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مال حلال: داشته های پاک و درست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم عائد: که در فارسی عاید هم می نویسیم واژه ای اربی ست برابر با باز گرداندن، پس دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خیر و برکت: بخشش و فراوانی، بزرگواری و بخشندگی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غنیمت: چون همیشه جنگ و ستیزه جویی نیست و بیشتر در بین مردم ست برابری با چپاول پنهانی دارد مانند اینکه بگوییم خوردن در کنار سفره فلان کس هم غنیمت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم نصبت: بسته شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بضمن: مراد همان به زمین ماندن ست مانند اگر کار برادر مؤمن بضمن ماند خاطر جمع نباشید. . . برابر ست با اگر کار برادر پارسا به زمین ماند آسوده خیال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فیصل: پایان دادن مانند: اگر کار برادر مؤمن فیصل شد، برابر ست با: اگر کار برادر پارسا پایان داده شد. از نوشته های پندیات جوانمردی. همچنین فیصله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خاطر جمع: آسوده خیال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عادت: خوی گرفتن به چیزی یا جایگاهی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم سور و سات: برابری با سفره خوراکی ها همراه شادمانی هادارد و بیشتر برای جشن عروسی ها، نامزدی ها و زاد روزها بکار می رود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم صاف: یکی هم برابری دارد مانند باهم صاف و یکدل باشیم برابر ست با، با هم یکی و یکدل باشیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم معاندان: جمع معاند برابر با ستیزه گران ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بحال: بی خردی، بیچارگی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بحال: به دیوانگی مانند بحال خود سرگردان ست برابری اش اینکه در دیوانگی خودش سرگردان ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مخالف: نا هماهنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم طیبه: واژه ای اربی ست برابری اش ذر فارسی پاک، پاکیزه و پاکدامنی ست که معمولن این واژه را برای خاندان پیامبر و امامان بکار می برند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عبدالسلام: واژه ای اربی ست برابری اش در فارسی بنده درود گو ست، بنده ای که درود می فرستد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم راوی: بازگو کننده یک سخن و معمولن به بازگو کنندگان سخنان پیامبران و امامان می گویند.