تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم جمادی: واژه ای اربی ست که در فارسی برابری اش خشک و خشکسالی ست؛ * در گاهشماری اربی ماه پنجم و ششم از هجری قمری ست که برخی ها به یخبندان یکم و دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عاقلان: واژه ای اربی و جمع عاقل می باشد؛ در فارسی برابری اش دانایان، خردمندان، هوشمندان یا باهوشان می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم خطر: بترس، هنگامیکه از جایی رد می شویم و می بینیم نوار زرد رنگ با نوشته خطر را دور چیزی یا سازه ای یا گودالی کشیده اند یعنی بترس و سراسر نوار نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مستعلی: نام پسر مستنصربالله هشتمین خلیفه فاطمی مصر که با پشتیبانی سردار سپاهش امیرالجیوش به تخت خلافت نشست و برادرش نزار را که برگزیده پدرش بود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سایم روشن: آگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بجهت: برای اینکه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم گافر: بی آیین، گمراه، گمگشته از راه راست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم آقای لطفن نام و نشان سوره و آیه ای که نوشته اید را بنویسید چون یک عبارت اربی دلیلی بر قرآنی بودن آن نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فصلت: دلنشین، نیکو؛ نام چهل و یکمین سوره قرآن می باشد: در دومین آیه این سوره می خانیم که: نوشتاری ست که نشانه هایش به نیکویی و دلنشین گفته شده ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم تفرقه: جدایی انداز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم فجور: گناه ورزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اخلاق ذمیمه: خوی های زشت و نکوهیده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نفس اماره: نیروی سرکش یا هوس که همیشه آدمی را به راه های نادرست رهنمود می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم متصف: واژه ای اربی و برابری اش در فارسی ستوده شده یا ستودنی می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حدود دین: واژه ای اربی و برابری با پیرامون آیین در فارسی را دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حدود: از حد می آید و با پیرامون برابری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بلندی: بالاترین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مال و جاه: ثروت و قدرت که به فارسی دارایی و نیرومندی برابری دارد و معمولن به کسانی که خاستار دارایی و نیروی بسیار � برای به بند کشیدن کسانی که ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حب مال: واژه ترکیبی اربی و در فارسی برابر با دارایی دوستی یا دوستدار دارایی ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم اقتضا: واژه ای اربی و در فارسی برابر با خاستن یا درخاست، نیاز می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ارجعوا: واژه ای اربی و برابری اش در فارسی بازگردید، برگردید می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اراده: باور، خاسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم روایت: واژه ای اربی برابر با بازگویی، بازگویی ای در فارسی ست مانند از امام علی روایت داریم. . . یعنی از پیشوا علی بازگویی ای داریم. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم وافی: بسنده، بسیار. نام کتابی از فیض کاشانی به اربی ست که در سه مقدمه و چعارده جلد در باره احادیث شیعه نوشته شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم به مراتب: از دید پایه ها، از دید پایگاه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اراض: روی برتافتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم سرمدی: بی آغاز و پایان، جاودان، جاودانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم قهار: نیرومند، پیروزمند که از نامهای خداوند ست. الله الواحد و القهار: خداوند یکتای پیروزمند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم یرزق: واژه ای اربی با روزی رسان در فارسی برابری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بحکم: به فرمان، به دستور.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نبا: واژه ای اربی و در فارسی با پیام یا پیغام برابری دارد و سوی دیگر نام هفتاد و هشتمین سوره قرآن و در مکه آمده ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم بجهت: خاطر مانند اینکه بگوییم به این جهت ترا جایزه می دهم یعنی به این خاطر تو را پاداش می دهم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عصیان: واژه ای اربی ست که در مفاهیم دینی سرپیچی و در مفاهیم اجتماعی و تاریخی سرکشی در فارسی برابری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم قائم: واژه ای اربی ست و با برپاکننده رستاخیز در فارسی برابری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم وعده و وعید: پیمانهای انجام نشده و به گفته پیشینیان پیمانهای سر خرمنی � وعده سر خرمنی�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سلیم مَلَک: فرشته مَلٍک: پادشاه، شاهنشاه مُلک: سرزمین مٍلک: زمین ببخشید که در گذاشتن زیر و زبر ها رایانه خوب پاسخ نمی دهد ولی مفهوم نوشته شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم سبعی: خوی درندگی، هفتی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نسبت: * آشنایی مانند این که اشکان با بهران چه نسبتی دارد یعنی اشکان با بهرام چه آشنایی دارد. * از مانند اینکه می گوییم برادرم نسبت به من بهتر س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم کردنی: شدنی در برابر ناکردنی یعنی ناشدنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم انگشبه: ههکن ست کوتاه شده انگشت به باشد که نشان از فرد شگفت زده ست. در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشبه او را نه عدد بود نه مره شعری ست از ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم انگشته: چهار شاخ از ابزارهای کشاورزی ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نور روشن: روشنایی یا پرتو روشن، مراد همان روشنایی بیش از حد ست زیرا روشنایی بسیار کم هم مانند سو سوی چراغهای الکلی یا پی سوزهای قدیمی داریم که د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم باطن: واژه ای اربی و برابری اش در فارسی پنهانه، نهانه می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فرع: مانند، وقتی بگوییم این راه فرعی ست یعنی این راه مانند جاده ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم رد کردن: برگشتن به بنیاد چیزی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم دولت: البته یادم رفته بود که بنویسم که در نیشابور خراسان برای نامگذاری دختر هم استفاده می کنند که برابر ی اش نیکبخت ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ارباب: آقا، سرور ولی معمولن به خان هم می گویند، اگر ارباب را جمع رب در اربی بدانیم می شود خداوندان و درست نیست که مفرد معنی اش کنیم، اگر هم به آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم بی ملاحظه: بی اندیشه، بدون اندیشیدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم استقراء: پژوهشگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم ارتسام: فرمان گرفتن