غیبت

/qeybat/

مترادف غیبت: دوری، فقدان، اختفا، افترا، بدگویی، زشتیاد، مذمت

متضاد غیبت: حضور

برابر پارسی: بدگویی، پنهان، دش یاد، ناپدید، ناپیدا، ناپیدایی

معنی انگلیسی:
absence, cut, dirt, scandal, talk, backbiting, speaking ill of an absent person

لغت نامه دهخدا

غیبت. [ ب َ ] ( ع اِمص ) عیب کسی در قفای او گفتن. ( غیاث اللغات ). بدگویی در غیاب کسی. غیبَة. غَیبَة. غَیبَت. رجوع به غیبة شود. جرجانی گوید: غیبت یاد کردن بدیهای کسی در غیاب اوست ، بشرط آنکه شخص دارای آن بدیها باشد و در غیر این صورت بهتان است و اگر مواجهه گوید شتم است. ( از تعریفات جرجانی ). در کشاف اصطلاحات الفنون چنین آمده است : غیبت اسم است از اغتیاب بمعنی بد گفتن کسی را بعد از وی ، بشرط آنکه راست باشد،و اگر دروغ باشد آن را بهتان گویند. صاحب مجمع السلوک گوید: غیبت آن است که مسلمانی را به چیزی یاد کنی که اگر بشنود او را ناخوش آید، خواه آنچه او را بدان یاد کرده ای راجع به عیبی در بدن یا پوشش یا آفرینش یا کردار یا گفتار یا دین یا دنیا یا فرزند یا خانه یا چارپای او باشد، و در تفسیر الدرر آمده : از رسول خدا ( ص ) درباره غیبت پرسیدند، فرمود: غیبت آن است که برادر خود را بدانچه او را ناخوش آید یاد کنی ، پس اگر آن چیز در او باشد آن را غیبت گویند، و اگر در او نباشد بهتان نامیده شود. و باید دانست که غیبت منحصر به گفتار نیست ، بلکه در فعل نیز جاری است ، مانندجنبش ، اشارت و کنایت. تصدیق غیبت نیز غیبت است و شنونده نیز در این صورت بیگناه نیست ، مگر اینکه به زبان خود آن را انکار کند و در صورت ترسیدن به دل خود منکر باشد، و هرگاه بتواند گفتار گوینده را با سخنی دیگر قطع کند یا از جای خود برخیزد، و اگر نکند گناه کرده است ، و اگر به زبان خود بگوید: خاموش باش ، ولی در دل غیبت را دوست داشته باشد دورویی کرده و مرتکب گناه شده است ؛ مگر آنکه در دل آن را مکروه شمارد. شخص ستمدیده را رواست که ظلم ستمگر را نزد پادشاه یا حاکم بگوید، لیکن نباید در نزد کسی جز پادشاه و آنکه توانایی بر دفع ستم دارد اظهار کند. هرگاه کسی از مردم دیهی غیبت کند غیبت نیست ، مگر آنکه گروهی را نام ببرد. یکی از متکلمان گوید: غیبت در صورتی است که بدان قصد زیان رسانیدن و شماتت باشد، لیکن اگر بر سبیل تأسف گفته شود غیبت نیست ، و همچنین غیبت درباره فاسق متجاهر غیبت محسوب نشود. رسول خدا ( ص ) فرمود: من القی جلباب الحیاء عن وجهه فلا غیبة؛ یعنی هرکه نقاب شرم را از چهره اش برافکند درباره او غیبت نیست. و نیز فرمود: اذکر الفاجر بما فیه کی یحذر الناس ؛ یعنی شخص فاجر را به اعمال و صفاتی که دارد یاد کن تا ازمردم بترسد. و اما اگر فاسق در نهان فسق کند آن را آشکار نباید کرد، و در صورتی که آشکار کنند غیبت است ، ولی اگر بر سبیل شناساندن یاد کنند غیبت نیست. و باید دانست که درباره غیبت پشیمانی و آمرزش خواستن کفایت میکند، و هرگاه غیبت به گوش شخص غیبت شده برسد باید نزد او رود و از وی حلیت خواهد، و اگر وی بمیرد یا در جایی دور باشد که استحلال متعذر گردد از خدا آمرزش خواهد، و حلال کردن وارثان را اعتباری نیست. در حدیث آمده است که هرگاه صاحب غیبت پیش از آنکه غیبت او به گوش مغتاب عنه برسد توبه کند، توبه وی پذیرفته میشود؛ زیرا پیش از آنکه غیبت به گوش شخص غیبت شده برسد و گناه محسوب شود استغفار و توبه کرده است و اگر پس از توبه به وی رسد، توبه او باطل نشود. از ابوالقاسم رحمه اﷲ تعالی درباره غیبت کننده ای که استغفار کرده است پرسیدند، گفت : خداوند او را نمی بخشد مگر اینکه غیبت شده او را ببخشد. ابواللیث گوید: اگر کسی زبان به غیبت کسی گشود و غیبت او بگوش طرف رسید، بر غیبت کننده است که از مغتاب عنه حلیت خواهد، و هرگاه به گوش او نرسید از خداوند آمرزش خواهد و طرف را آگاه نکند زیرا در این صورت دلش بدان مشغول گردد - انتهی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

غایب شدن، ناپیداشدن، پنهان شدن ازنظر، نهان بودن، پشت سرکسی بدگویی کردن وعیب اوراگفتن، بدگویی پشت سرکسی، زشت یاد
۱ - ( مصدر ) عیب کسی را در غیاب وی گفتن بد گفتن پشت سر کسی ۲ - ( اسم ) بدگویی در غیاب کسی . توضیح در لغت عرب این کلمه به کسر اول است ولی در فارسی زبانان غیبت گویند .

فرهنگ معین

(غِ یْ بَ ) [ ع . غیبة ] ۱ - (مص ل . ) ناپدید شدن . ۲ - (اِمص . ) ناپدیدی ، عدم حضور.
( ~ . ) [ ع . غیبة ] (مص ل . ) بد گفتن پشت سر کسی ، عیب کسی را در غیاب وی گفتن .

فرهنگ عمید

بدگویی کردن پشت سر کسی، زشت یاد.
* غیبت کردن: (مصدر لازم ) = غیبت۲
* غیبت گفتن: (مصدر لازم ) [قدیمی] = غیبت۲
۱. [مقابلِ حضور] غایب شدن، ناپیدا شدن، پنهان شدن از نظر، نهان بودن.
۲. در شیعۀ اثناعشری، نهان بودن امام دوازدهم از انظار.
* غیبت صغرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم از چهار سال بعد از تولد یعنی از سال ۲۶۰ (هـجری قمری ) تا مدت ۶۹ سال (سال ۳۲۹ هـجری قمری ) که سال فوت چهارمین نایب آن حضرت بوده.
* غیبت کبرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم پس از غیبت صغرا که تا هنگام ظهور ادامه خواهد داشت.

واژه نامه بختیاریکا

بداهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] غِیبَت به معنای بدگویی پشت سر دیگران، از گناهان کبیره ای که دین اسلام به شدت از آن نهی کرده است. قرآن این گناه را همچون خوردن گوشت انسان مرده توصیف کرده و در روایات گناه آن شدیدتر از زنا معرفی شده است. علاوه بر ارتکاب غیبت، گوش دادن به غیبت نیز حرام است. این گناه پایمال کردن حق الناس به شمار می آید؛ از این رو، بنابر برخی روایات، توبه از آن مشروط به گذشت کردن غیبت شونده است. در روایات، برای غیبت آثار و عذاب هایی ذکر شده است؛ مانند این که پاداش اعمال صالح غیبت کننده به غیبت شونده منتقل می شود و گناهانِ غیبت شونده به غیبت کننده.
در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او می شود بپردازند، خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نَسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و...
غیبت بر چند قسم است: گفتن مستقیم یا با کنایه، نوشتن، با اشاره دست و پا. روایت است «زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت، عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه است. رسول خدا(ص) فرمود: غیبت او را کردی.»

[ویکی اهل البیت] واژه «غیبت» در فرهنگ اسلامی معمولا در دو مورد زیر به کار می رود:

[ویکی نور] غیبت نعمانی اثر محمد بن ابراهیم نعمانی از علمای قرن چهارم می باشد. اصل عربی این کتاب از مفاخر آثار شیعه است که با سعی و کوشش جناب آقای علی اکبر غفاری که در تصحیح و تعلیق آن مبذول داشتند، احیاء گردید و به ترجمه آقای حاج سید احمد فهری زنجانی رسیده است.
در ابتدای این ترجمه، مقدمه ای از محقق و ترجمه ای از مقدمه عربی کتاب صورت پذیرفته است. و در ادامه متن اصلی کتاب به صورت تحت اللفظی ترجم گشته است.
ترجمه و متن غیبت نعمانی / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده
غیبت نعمانی، بررسی روایات غیبت حضرت صاحب الامر (عج) / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده
مطالعه کتاب غیبت در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور

[ویکی فقه] غیبت (ابهام زدایی). واژه غیبت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: معانی• غیبت (رذیله اخلاقی)، یکی از رذایل اخلاقی• غیبت (غایب)، مقابل حضور قرآن• آیه غیبت، نام دیگر آیه ۱۲ سوره حجرات امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)• غیبت کبرا، بخش دوم و طولانی پنهان زیستی امام مهدی (علیه السّلام)• غیبت صغرا، مرحلۀ نخست و کوتاه دوره غیبت امام مهدی (علیه السّلام)• غیبت امام زمان، به معنای پنهان شدن امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) از انظار عناوین کتاب ها• غیبت کبری (کتاب)، ثر فارسی علی اصغر رضوانی، از مجموعه کتاب های سلسله مباحث مهدویت• غیبت صغری (کتاب)، اثر فارسی علی اصغر رضوانی، از مجموعه کتاب های سلسله مباحث مهدویت• غیبة الامام المهدی عند الامام الصادق (کتاب)، اثر ثامر هاشم عمیدی، تحلیلی است از نظریات امام صادق (علیه السّلام) درباره مهدویت و فلسفه غیبت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف)
...

[ویکی شیعه] غیبت (ابهام زدایی). منظور از غیبت می تواند یکی از دو معنای ذیل باشد:

[ویکی فقه] غیبت (اخلاق). غیبت در اخلاق اسلامی، از اعظم مهلکات، و اشدّ معاصی است. یعنی چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد، خواه آن نقص، در بدن او باشد، یا در نسب او، یا در صفات و افعال و اقوال او، و یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد. هم چنین غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن.
غیبت یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است.
معنای لغوی
غیبت در لغت مصدر «غاب»،
جذری، مبارک بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۳، ص۴۰۰.
بدان که حقیقت غیبت آن است که چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد.
فیض کاشانی، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۵۵.
...

[ویکی فقه] غیبت (رذیله اخلاقی). غیبت در اخلاق اسلامی، از اعظم مهلکات، و اشدّ معاصی است. یعنی چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد، خواه آن نقص، در بدن او باشد، یا در نسب او، یا در صفات و افعال و اقوال او، و یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد. هم چنین غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن.
غیبت یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است.
معنای لغوی
غیبت در لغت مصدر «غاب»، و اسم مصدر «اغتیاب» است و غیبت از ریشه «غیب» بر چیزی که از چشم ها پوشیده باشد دلالت دارد. و اغلب لغویین به معنای اصطلاحی آن پرداخته اند. رجوع شود به لغت نامه های معتبر از جمله معزی فیومی.
معنای اصطلاحی
بدان که حقیقت غیبت آن است که چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد. خواه آن نقص، در بدن او باشد، مثل این که بگویی: فلانی کور، یا کر، یا گنگ، یا نیم مرده، یا کوتاه، یا بلند، یا سیاه، یا زرد و امثال این ها است، یا در نسب او باشد مثل این که بگویی: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یا نانجیب و نحو این ها است. یا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل این که بگویی: بدخلق، یا بخیل، یا متکبّر، یا ترسو، یا ریاکار، یا دروغ گو، یا دزد، یا ظالم، یا پرگو، یا پرخور، یا بی وقت به خانه مردم می رود، و نحو این ها است، یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد از: لباس، یا خانه، یا مرکب. چنان که بگویی: جامه فلان کس چرکین است. یا خانه او چون خانه یهودیان است. یا عمامه او مثل گنبدی است، یا به قدر گردویی است. یا کلاه او دراز است. یا مرکب او (جلف) است. و امثال این ها. و همچنین در سایر اموری که منسوب به او باشد و به بدی یاد شود که اگر آن را بشنود ناخوشش آید. همچنان که حدیث نبوی به آن دلالت می کند، فرمود: «آیا می دانید که غیبت چه چیز است؟ عرض کردند: خدا و رسول او داناتر است. فرمود: آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزی که او را ناخوش آید. شخصی عرض کرد که اگر آن صفت با او باشد باز بد است؟ فرمود: اگر باشد غیبت است و الا بهتان است. و نام مردی در خدمت آن حضرت برده شد، شخصی عرض کرد که چه عاجز است. حضرت فرمود: غیبت رفیق خود را کردی. و روزی اسم زنی مذکور شد عایشه گفت: کوتاه قد است. جناب رسول (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) فرمود: او را غیبت کردی. و زنی دیگر مذکور شد عایشه گفت: آن دامن بلند است. حضرت فرمود: بیفکن از دهن خود، پس پاره گوشتی از دهن او افتاد.» روزی یکی از اصحاب به دیگری گفت: «فلان شخص بسیار خواب است. حضرت فرمود: گوشت برادر خود را خوردی.» و آنچه در بعضی از احادیث وارد شده که پیغمبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) یا بعضی از ائمّه (علیهم السّلام) مذمّت بعضی از اشخاص معیّنه را فرموده اند، یا از برای بیان احکام الهی بوده یا از طوایفی بوده اند که غیبت آن ها مستثنی است، چنانچه ذکر آن خواهد آمد.
تفاوت غیبت و تهمت
...

[ویکی فقه] غیبت (غایب). غَیبت یعنی مقابل حضور، غایب بودن است.
از احکام آن در بسیاری از ابواب، از قبیل طهارت، صلات، زکات، حج، رهن، وکالت، نکاح، طلاق، ظهار، شفعه و قضاء سخن گفته اند.غیبت گاه به لحاظ صفتی برای شخص (= فرد غایب) موضوع احکامی واقع شده و گاه به لحاظ صفتی برای مال (= مال غایب) که به احکام هر یک جدا گانه اشاره می شود.
← احکام نوع نخست
۱. ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۹ - ۲۸۱.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۶۱۷، برگرفته از مقاله «غَیبت ».
...

[ویکی اهل البیت] غیبت (گناه). غیبت در لغت مصدر «غاب» و اسم مصدر «اغتیاب» است و غیبت از ریشه «غیب» بر چیزی که از چشم­ها پوشیده باشد دلالت دارد و اغلب لغویین به معنای اصطلاحی آن پرداخته اند. در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب کسی به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او می­شود، بپردازند. که در حقیقتِ آن فرقی نیست؛ خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و...
مرحوم نراقی در جامع السعادات می گوید: حقیقت غیبت آن است که چیزی نسبت بغیری که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد.
خواه آن نقص، در بدن او باشد مثل اینکه بگویی: فلانی کور، یا کر، یا گنگ، یانیم مرده، یا کوتاه، یا بلند، یا سیاه، یا زرد، یا احول، یا «قطور» و امثال اینها است.
یا در نسب او باشد مثل اینکه بگویی: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یا نانجیب و نحو اینها است.
یا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل اینکه بگویی: بد خلق، یا بخیل، یا متکبر، یاجبان، یا ریا کار، یا دروغ گو، یا دزد، یا ظالم، یا پرگو، یا پرخور، یا بی وقت به خانه مردمم می رود، و نحو اینها است.
یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد از: لباس، یا خانه، یا مرکب. چنانکه بگوئی:
جامه فلان کس چرکین است. یا خانه او چون خانه یهودان است. یا عمامه او مثل گنبدی است، یا بقدر گردوئی است. یا کلاه او دراز است. یا مرکب او «جلف » است.و امثال اینها.

[ویکی نور] غیبت (میرزا خانی حسین). غیبت اثر حسین میرزاخانی، تعریف غیبت و بیان کفّاره، مستثنیات و حکم استماع آن می باشد که به زبان فارسی و قبل از سال 1405ق نوشته شده است.
کتاب با تقریظ آیت الله حسین مظاهری در اشاره به جالب بودن طرز جمع آوری مطالب آغاز و مباحث در شش فصل، ارائه شده است.
نویسنده در مطرح کردن مباحث، از آیات، روایات و سخنان بزرگان کمک گرفته است.
در فصل اول کتاب بحث هایی مقدماتی پیرامون غیبت بیان شده است. نویسنده در این فصل، ابتدا حرمت غیبت از دیدگاه آیات و روایات را بررسی و سپس به کبیره یا صغیره بودن این گناه پرداخته است.
در فصل دوم، غیبت تعریف شده است. نویسنده معتقد است که هم اجماع و هم اخبار بر این معنا منطبقند که غیبت در حقیقت، عبارت از آن است که کسی درباره دیگری کلامی بگوید که اگر طرف بشنود، بدش بیاید، اعم از این که آن کلام در مورد نقص باطنی او مثل حسادت و ترس، یا نقص بدنی مانند کچلی و لنگی، و یا نقص دینی و دنیایی او و یا در چیزهایی که متعلق به اوست.
وی در این زمینه، به بیان نظرات بزرگانی همچون صاحب مصباح، صاحب قاموس، صاحب نهایه، محقق کرکی در جامع المقاصد ، صاحب صحاح اللغة و شهید ثانی پرداخته است.

دانشنامه آزاد فارسی

غِیبت (اخلاق)
سخن، فعل یا اشاره ای است که پشت سر مسلمانی از عیب او حکایت کند، چنان که اگر به گوش او برسد، ناراحت شود. این کار حرام است. در صورتی که مفسده ای نباشد باید از فرد غیبت شده (مغتاب) جلب رضایت شود. از منابع روایی اسلامی برمی آید که غیبت گناه کبیره است. در قرآن کریم، این کار به منزلۀ خوردن مردار برادر مسلمان تلقی شده است. پیامبر اسلام (ص) می فرماید که غیبت از زنا بدتر است. دربارۀ حرمت غیبت مسلمان مجنون یا نابالغ غیر ممیز اختلاف است. ذکر عیوب ظاهر مغتاب مانند کوری و امثال آن به نظر برخی غیبت شمرده نمی شود و برخی عالمان، قصد تحقیر را نیز در تحقق غیبت شرط کرده اند و برخی دیگر ذکر عیب مسلمان را بدون حضور هیچ مخاطب نیز غیبت شمرده اند. ذکر عیب جمعی از مسلمانان مانند اهالی یک شهر نیز به نظر بسیاری فقیهان غیبت است. در دو مورد، غیبت جایز است: ۱. ذکر عیب مسلمان متجاهر به فسق، فقط در مورد همان فسقی که به آن تجاهر می کند؛ ۲. در مقام تظلم خواهی و نیز چنانچه مصلحتی مهم تر از حفظ عیوب مسلمان در بین باشد، انجام غیبت منعی ندارد؛ مانند تنبیه کردن مغتاب، چنان که پس از غیبت، از روی شرم امید رود که دست از کار بد خود بکشد؛ یا در مقام نصیحت یا مشورت دادن به کسی که نیاز به مشورت و نصیحت دارد؛ یا در مقام جرح شاهد که در محکمه اقامۀ شهادت کرده است؛ یا در مقام رد کسی که در دین بدعت وارد کرده است.

مترادف ها

absence (اسم)
عدم، فقدان، غیاب، غیبت، نبودن، حالت غیاب

absenteeism (اسم)
غیبت، حالت غایب بودن

backbite (اسم)
غیبت

fadeaway (اسم)
غیبت، زوال، ناپدیدی

فارسی به عربی

غیاب , غیابیة

پیشنهاد کاربران

سلیم
غیبت: بدگویی پنهانی که همان سخن چینی و بدگویی پشت سر دیگران ست.
واژه غیبت
معادل ابجد 1412
تعداد حروف 4
تلفظ qeybat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: غَیبة]
مختصات ( ~ . ) [ ع . غیبة ] ( مص ل . )
آواشناسی qeybat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او می شود بپردازند، خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نَسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و. . .
زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی یاد کردن به بدی و زشتی که به تازی غیبت گویند. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) . غیبت کردن. ( صحاح الفرس ) ( اوبهی ) . غیبت و بدگویی از کسی و نمامی. ( ناظم الاطباء ) . و به عرف خبث گویند. ( فرهنگ رشیدی ) . گفتار بد درباره کسی. غیبت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بتو بازگردد غم عاشقی
نگارا مکن بیش از این زشت یاد.
رودکی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . و رجوع به ماده بعد شود.
زشت یاد کردن. [ زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پشت سر کسی بد گفتن. غیبت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به ماده قبل شود.

با سلام
برخی گمان می کنند، غیبت بدگویی پشت سر گفتن است یا غیبت تنها بدگویی کلامی است در حالی که بدگویی رو در رو یا حتی با اشاره و اینایی هم جزیی از غیبت است.
سلام. غیبت بر وزن زینت به معنای بدگویی پشت کسی است. غیبت بر وزن کیفر به معنای ظاهر نبودن است.
پیشنهاد من پشت سخنی است.
ناباشی ( ناباش بودن )
ناباش : غایب
باشا : حاضر
بدگویی
در شاهنامه و نوشته های پهلوی بجای واژه غیبت از واژه ایرانی دشیادی . . . . دش یادی . . . بهره برده شده است
پابودی
ناپیدا شدن. [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) غیبت. پنهان شدن. مخفی شدن. غیب شدن : امیر چون نامه بخواند سجده کرده پس برخاست و بر قلعت برفت و از چشم ناپیدا شد. ( تاریخ بیهقی ) . و بروی آب همی شد تا از دیدار مردم ناپیدا شد. ( منتخب قابوسنامه ص 32 ) . چون صبح صادق از مطلع آفاق شارق گشت اعلام خورشید پیدا آمد و رایات تیر و ناهید ناپیدا شد. ( سندبادنامه ص 41 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

شد ز ماهان شریک ناپیدا
ماند ماهان ز گمرهی شیدا.
نظامی.

دُشیادیدن.
پُشتگوییدن.
باشنده= حاضر
ناباشنده= غایب
ناباشندگی =غیب
بد گویی پشت سر دیگران. خراب کردن دیگران در غیاب آنها

غیبت : نیست ، نیامده است
***
مثال : چه کسانی در کلاس غیبت دارند ؟
جواب : فلانی
پس گویی، پشت گویی، نهان گویی، پنهان شدن، نهان شدگی، ناپیدایی
فلانی غیبت دارد
فلانی نیامده است
هر کس غیبت غیر موجه داشته باشد اخراج میشود
هرکس نیامدش پزیرفته نشود بیرون کرده میشود
پشت سر گویی، نهستی
به 'غیبت کردن' رجوع شود. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس