تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک مقدار زمان آزاد کردن/باز کردن/ ( مثلا لا به لای برنامه هاتون برای یک کار و فعالیت دیگه یا یک شخص دیگر مقداری زمان تخصیص بدید ) Free up some time ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

: ساعات ( کاری ) را کاهش دادن Definition: To reduce the amount of time you spend working or doing something. Example: She decided to cut back on he ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایبند بودن به برنامه Definition: To follow the planned timetable or agenda. Example: It’s important to stick to the schedule to meet the deadline.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Alarm goes off Persian: زنگ هشدار به صدا درمی آید English Definition: Refers to the moment an alarm starts ringing. Example: They get up as soon as ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار های دقیقه نودی کارهایی گذاشتی لحظه آخر انجام بدی. مثال They are nearly finished but there are lots of last - minute things left to do

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکاف را ترمیم کردن، فاصله ها را پر کردن وقتی دو نفر روابطشون سرد میشه و قهر میکنن و سپس آشتی میکنن. میگیم التیام بخشیدن شکاف ( فاصله ) رابطه heal th ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

✔catfishing به عمل فریب و گول زدن دیگران در فضای مجازی. زمانیکه در فضای مجازی عکس فرد غیر از خودت را میذاری روی پروفایلت ( معمولا افراد خوشگل ) یا عک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

✅catfishing به عمل فریب و گول زدن دیگران در فضای مجازی. زمانیکه در فضای مجازی عکس فرد غیر از خودت را میذاری روی پروفایلت ( معمولا افراد خوشگل ) یا عک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✅loss of blood عبارت اسمی هست: از دست دادن خون The animal was weak through loss of blood. حیوان به دلیل از دست دادن خون ضعیف بود. ✔lose blood عبار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

✔loss of blood عبارت اسمی هست: از دست دادن خون The animal was weak through loss of blood. حیوان به دلیل از دست دادن خون ضعیف بود. ✅lose blood عبار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be covered in blood غرق خون بودن His face was covered in blood.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

be covered in blood غرق خون بودن His face was covered in blood.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bad blood between میانه دو نفر/گروه شکراب است There has been bad blood between the two families for years. There'd been some bad blood between Jose ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bad blood between میانه دو نفر/گروه شکراب است There has been bad blood between the two families for years. There'd been some bad blood between Jose ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

sweat blood برای چیزی رنج و زحمت زیاد کشیدن. مثال: Donald sweated blood to build up his business. We sweated blood to get the work finished on time. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sweat blood برای چیزی رنج و زحمت زیاد کشیدن. مثال: Donald sweated blood to build up his business. We sweated blood to get the work finished on time. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Unfortunately, not all love stories have a happy ending متاسفانه، همه ی داستان های عاشقانه پایان خوش ندارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔have an affair with ( different person ) خیانت و رابطه جنسی با کسی غیر از همسرت ( برای متاهل ها ) ✅ cheat on s. b خیانت به پارتنر . فرقی نداره مت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✅have an affair with ( different person ) خیانت و رابطه جنسی با کسی غیر از همسرت ( برای متاهل ها ) ✔ cheat on s. b خیانت به پارتنر . فرقی نداره مت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

✔love is returned عشق بازگشت داده شده است. / عشق دو سویه است. یعنی زمانی که شما به کسی ابراز علاقه می کنید و اون شخص هم به شما عشق میورزد. مثال: I ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔love is returned عشق بازگشت داده شده است. / عشق دو سویه است. یعنی زمانی که شما به کسی ابراز علاقه می کنید و اون شخص هم به شما عشق میورزد. مثال: I ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔love is returned عشق بازگشت داده شده است. / عشق دو سویه است. یعنی زمانی که شما به کسی ابراز علاقه می کنید و اون شخص هم به شما عشق میورزد. مثال: I ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

این عبارت اشتباهه . عبارت زیر صحیح است: ✅love is returned عشق بازگشت داده شده است. / عشق دو سویه است. یعنی زمانی که شما به کسی ابراز علاقه می کنید ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عشق زندگی کسی He was the love of my life. او عشق زندگی من بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[آسمان، هوا] زودتر روشن میشه در نیمه ی اول سال مخصوصا فصل تابستان خورشید زودتر طلوع میکند بنابراین هوا زودتر روشن میشود نسبت به زمستان که تا ساعت های ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی به یک جایی مهاجرت کرده بودی یا ترک کرده بودی و حالا دوباره برمیگردی به جای قبلی و اولیه خودت. مثال: Very soon we are all going to move back in t ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی به یک جایی مهاجرت کرده بودی یا ترک کرده بودی و حالا دوباره برمیگردی به جای قبلی و اولیه خودت. مثال: Very soon we are all going to move back in ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدن سفت و محکم و عضله ای گاهی برای بیان قدرت یک سازمان ، شرکت، یک رابطه هم به کار میره After she had her children she lost her firm build. He has a ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرحله ابتدایی ( یک چیزی ) صفت است early - stage adjective uk /ˌɜː. liˈsteɪdʒ/ us /ˌɝː. liˈsteɪdʒ/ used for describing something that has only recen ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[آسمان، هوا] زودتر روشن میشه در نیمه ی اول سال مخصوصا فصل تابستان خورشید زودتر طلوع میکند بنابراین هوا زودتر روشن میشود نسبت به زمستان که تا ساعت ها ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم صفت است و هم فعل: صفت adjective محافظ کودک safe for children because of not being able to be opened, operated, reached, etc. by a child: مثال: Ins ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

keep in contact / touch در ارتباط بودن، ارتباط خود را با کسی حفظ کردن ✅keep in touch بیشتر غیررسمی و دوستانه Let's keep in touch after you move away ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

keep in contact / touch در ارتباط بودن، ارتباط خود را با کسی حفظ کردن ✔keep in touch بیشتر غیررسمی و دوستانه Let's keep in touch after you move away ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی: ✔make a friend دوست یافتن At the start of the school year, Jack made a friend in his new class. ✔strike up a frien ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی: ✔make a friend دوست یافتن At the start of the school year, Jack made a friend in his new class. ✔strike up a frien ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی: ✔make a friend دوست یافتن At the start of the school year, Jack made a friend in his new class. ✔strike up a frien ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی: ✔make a friend دوست یافتن At the start of the school year, Jack made a friend in his new class. ✔strike up a frien ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی: ✔make a friend دوست یافتن At the start of the school year, Jack made a friend in his new class. ✅strike up a frien ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی: ✅make a friend دوست یافتن At the start of the school year, Jack made a friend in his new class. ✔strike up a frien ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

✅ give a child time outs give time - outs / give a time - out به کودک تنبیه زمانی دادن ( بیشتر برای خردسالان. میگن برو گوشه دیوار باایست به کار بدت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 a ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 am ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 am ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 am ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 am ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

✔ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 am ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

✔acquaintance کسی که صرفا یک سلام علیکی باهاش داریم. خیلی صمیمی نیستیم. یک آشنایی ساده داریم باهاش. کالوکیشن های این کلمه : آشنای معمولی ✅casual acq ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔acquaintance کسی که صرفا یک سلام علیکی باهاش داریم. خیلی صمیمی نیستیم. یک آشنایی ساده داریم باهاش. کالوکیشن های این کلمه : آشنای معمولی ✔casual acq ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

✅acquaintance کسی که صرفا یک سلام علیکی باهاش داریم. خیلی صمیمی نیستیم. یک آشنایی ساده داریم باهاش. کالوکیشن های این کلمه : آشنای معمولی ✔casual acq ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

extol vs praise ✔extol تعریف و تمجید . ستایش ( خیلی خیلییی رسمی و رایج نیست ) Example: The critics extolled the artist’s work as a masterpiece ✅ pr ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

extol vs praise ✅extol تعریف و تمجید . ستایش ( خیلی خیلییی رسمی و رایج نیست ) Example: The critics extolled the artist’s work as a masterpiece ✔ pr ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

raise vs foster vs bring up ✔raise بیشتر امریکن. بزرگ کردن یک کودک Stan’s dad died, leaving his mother to raise three sons alone. ✔foster بزرگ کردن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

raise vs foster vs bring up ✅raise بیشتر امریکن. بزرگ کردن یک کودک Stan’s dad died, leaving his mother to raise three sons alone. ✔foster بزرگ کردن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

raise vs foster vs bring up ✔raise بیشتر امریکن. بزرگ کردن یک کودک Stan’s dad died, leaving his mother to raise three sons alone. ✅foster بزرگ کردن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✅ ground a child کودک را از بیرون رفتن محدود کردن ( مثلا تو اتاق خودش بمونه چند ساعت یا چند روز. یا کلا از خونه بیرون نره ) مثال: I got home at 2 am ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sheltered upbringing لای پر قو بزرگ شدن آب تو دل کسی تکون نخوردن خلاصه وقتی که بچه هاتون رو خیلی سوسول بار میارید و نمیذارید یک ذره سختی بکشه ازین صف ...

پیشنهاد
٠

sheltered upbringing لای پر قو بزرگ شدن آب تو دل کسی تکون نخوردن خلاصه وقتی که بچه هاتون رو خیلی سوسول بار میارید و نمیذارید یک ذره سختی بکشه ازین صف ...

پیشنهاد
١

به بقال سر کوچه که نرفته وقتی یک بچه مثل پدر مادرش هست ( چه از لحاظ چهره چه رفتار ) این رو میگیم: apple doesn't fall far from the tree و همچنین li ...

پیشنهاد
١

به بقال سر کوچه که نرفته وقتی یک بچه مثل پدر مادرش هست ( چه از لحاظ چهره چه رفتار ) این رو میگیم: apple doesn't fall far from the tree و همچنین li ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

= the apple doesn't fall far from the tree

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هالیوودی، مثل فیلم های هالیوود، به سبک هالیوود It is an informal adjective derived from "Hollywood" and the suffix " - esque, " which means "in the s ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

spoon - feed verb ( past tense and past participle spoon - fed ) [transitive] لقمه آماده به کسی دادن در حوزه تدریس و کمک به کار میرود. مثلا به جای ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

spoon - feed verb ( past tense and past participle spoon - fed ) [transitive] لقمه آماده به کسی دادن در حوزه تدریس و کمک به کار میرود. مثلا به جای ا ...

پیشنهاد
٠

name after name someone/something for someone/something بعد از چیزی یا کسی اسمی رو روی کسی گذاشتن مثال: 1. The woman named her baby after her grandmo ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

name someone/something for someone/something بعد از چیزی یا کسی اسمی رو روی کسی گذاشتن مثال: 1. The woman named her baby after her grandmother to hon ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

name someone/something for someone/something بعد از چیزی یا کسی اسمی رو روی کسی گذاشتن مثال: 1. The woman named her baby after her grandmother to hon ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

rivalry N countable/uncountable به معنای رقابت و چشم و هم چشمی است. در اینجا یعنی رقابت خواهربرادری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

❌sibling rivarly اشتباه تایپی داره. به صفحه ی زیر مراجعه کنید: ✅sibling rivalry rivalry N countable/uncountable به معنای رقابت و چشم و هم چشمی است. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

something runs in the family وقتی یک صفتی ( استعداد هنری، بیماری، خصوصیت اخلاقی . . ) در خانواده رایجه و یک جورایی ارثیه میگن اون چیز در خانواده جریا ...

پیشنهاد
٠

وقتی یک صفتی ( استعداد هنری، بیماری، خصوصیت اخلاقی . . ) در خانواده رایجه و یک جورایی ارثیه میگن اون چیز در خانواده جریان داره یا رایجه. If a qualit ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی یک صفتی ( استعداد هنری، بیماری، خصوصیت اخلاقی . . ) در خانواده رایجه و یک جورایی ارثیه میگن اون چیز در خانواده جریان داره یا رایجه. If a qualit ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی یک صفتی ( استعداد هنری، بیماری، خصوصیت اخلاقی . . ) در خانواده رایجه و یک جورایی ارثیه میگن اون چیز در خانواده جریان داره یا رایجه. If a qualit ...

پیشنهاد
١

پا جا پای کسی گذاشتن مثال She's following her father's footsteps. او دارد پا جای پدرش میگذارد. یعنی دقیقا رفتار و اعمالش شبیه پدرش است.

پیشنهاد
٠

به انگلیسی follow in someone's footsteps مثال She's following her father's footsteps. او دارد پا جای پدرش میگذارد. یعنی دقیقا رفتار و اعمالش شبیه پ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✅immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✅immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✅nuclear family هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی شامل فقط والدین و فرزندان ✔immediate/close family خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همسر ( ازدواج/زندگی مشترک ) ۲۰ ساله اش اینجا منظور مدت زندگی مشترک است نه سن یکی از زوجین. مثال: After a bitter divorce from his wife of 20 years, t ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدر /مادر خوانده ( والدینی که فرزند دیگران رو به سرپرستی میگیرن ) An adoptive parent is one who has adopted a child. When he was 7 months old, hi ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدر مادر خوانده ( والدینی که فرزند دیگران رو به سرپرستی میگیرن ) An adoptive parent is one who has adopted a child. مثال: When he was 7 months old ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسویه قضایی طلاق مثال: After months of negotiations, they finally reached a divorce settlement that included the division of their assets and custody ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

hang out ✔ در جایی یا با کسی وقت گذراندن مثال:Who is he hanging out with these days? او این روزها با کی وقت میگذرونه/میچرخه؟؟ hang around✔ الکی یک ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

hang out ✔ در جایی یا با کسی وقت گذراندن مثال:Who is he hanging out with these days? او این روزها با کی وقت میگذرونه/میچرخه؟؟ hang around✅ الکی یک ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٧

hang out ✅ در جایی یا با کسی وقت گذراندن مثال:Who is he hanging out with these days? او این روزها با کی وقت میگذرونه/میچرخه؟؟ hang around✔ الکی یک ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویکی پدیا فارسی: نوک خنجری یک پرنده با پاهای بلند، پرهای سفید و سیاه و نوک باریک و بلند که نزدیک آب زندگی می کند. 📑دیکشنری آکسفورد: a bird that li ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✅Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکتاتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✔Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکتاتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✔Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکتاتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✔Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکتاتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✔Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✔Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی ✔Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

- arch پسوند. به معنای حکمرانی کردن، پادشاهی Mon - پیشوند. به معنای مطلق، تنها، فقط An - پیشوند. به معنای بدون، بی Monarchy پادشاهی مطلق ( دیکتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرنده سار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چین چیلا نه گربه ی سفید نه موش!!!! اما مثل موش در راسته ی جوندگان قرار میگیره ویکی پدیا: چینچیلا ( نام علمی: Clinlilla laniger ) پستاندار جونده کوچکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یعنی چی برابر پارسی تخم ماهی؟!!!! خب خاویار خودش پارسی هست دیگه. ازین پارسی تر کاربر کشاورز هم کامل توضیح دادند. در سایت etymonline هم این رو گفته: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

✅afford یعنی از پس کاری برامدن ، از عهده ی مخارج برآمدن. مثال: Many smaller companies simply can not afford to buy health insurance for employees an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

✅afford یعنی از پس کاری برامدن ، از عهده ی مخارج برآمدن. مثال: Many smaller companies simply can not afford to buy health insurance for employees an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❌affort باز هم یک واژه ی اشتباه دیگه. مجید دلبندم شما ها دو تا لغت رو باهم قاطی کردید. ✅afford یعنی از پس کاری برامدن ، از عهده ی مخارج برآمدن. مثا ...

پیشنهاد
٠

- دو تاش میشه یک دلار - یک دلار برای دوتاش “That’s two for a dollar” is a common phrase used to indicate that two items can be purchased for one do ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بازم یک واژه اشتباه در آبادیس. مجیییید دلبندم اون ✅construct نه ❌constract عوامل آبادیس نمیخواهید یکم دقیقتر نظارت کنید عزیزان؟؟؟!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنامه اجرا کردن ( در تیوی ) مثال از کتاب اکتیو ریدینگ اینترو I can work in a restaurant or hotel. I can also write for food magazines or even do a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آقااا نکنید خواهشا. لطفا موقع اضافه کردن یک واژه به املا اون دقت کنید. ❌ institue چیه دیگه . . !!!! بعدش بدتر ازون اینه که آبادیس همینطور فله ای تای ...

پیشنهاد
٢

کلا کسی که خیلی وراج هست و زیاد حرف میزنه اما اهل عمل نیست. معنی این اصطلاح رو از دوست نیتیوَم پرسیدم و این جوابش: This idiom is a personal favouri ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

well - paid adj. پول خوب/زیادی دریافت کردن so how do you like your job? It's boring. But I'm well - paid. I like the money!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

well - paid adj. پول خوب/زیادی دریافت کردن so how do you like your job? It's boring. But I'm well - paid. I like the money!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

cookie vs biscuit 🍪cookies کوکی ها نرم تر، سنگین تر و پر تر هستن. شکر بیشتری دارن و چاق کننده می باشند. در حالیکه 🍪biscuit بیسکوییت ها سفت تر، سب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

cookie vs biscuit 🍪cookies کوکی ها نرم تر، سنگین تر و پر تر هستن. شکر بیشتری دارن و چاق کننده می باشند. در حالیکه 🍪biscuit بیسکوییت ها سفت تر، سب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Barbeque vs Grill 🥩BBQ کباب کردن مناسب غذاهای دیرپز مثل گوشت سردست، ران، دنده و . . خیلی دیر آماده میشوند میانگین حدودا ۲ ساعت و نیم معمولا در می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Barbeque vs Grill 🥩BBQ کباب کردن مناسب غذاهای دیرپز مثل گوشت سردست، ران، دنده و . . خیلی دیر آماده میشوند میانگین حدودا ۲ ساعت و نیم معمولا در می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to have a barbecue کلا به معنی مهمونی دادن و کباب/بریان کردن در فضای باز مثال “We’re planning to have a barbecue this weekend to celebrate my dad’s b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تفاوت for me vs ❓ to me❓ *هر دو گاهی برای ( نظر دادن و بیان ایده ) به کار میرود اما با یک تفاوت 1️⃣ for me برای من ( چیزی که برای من . . تاثیر یا کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفاوت for me vs ❓ to me❓ *هر دو گاهی برای ( نظر دادن و بیان ایده ) به کار میرود اما با یک تفاوت 1️⃣ for me برای من ( چیزی که برای من . . تاثیر یا کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این حرف اضافه forبرای معانی مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. که معنی هر کدام را با مثال در اینجا آورده ام. ( ( پیشنهاد می کنم حتما واژه to را هم جس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

این حرف اضافه to برای معانی مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. که معنی هر کدام را با مثال در اینجا آورده ام. ( ( پیشنهاد می کنم حتما واژه for را هم ج ...

پیشنهاد
١

دو عبارت اول به معنی ( چیزی را برای کسی خواندن ) است: ✅read something to someone تاکیید روی کسی است که برایش می خوانیم، مثال I read a story to my son ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو عبارت اول به معنی ( چیزی را برای کسی خواندن ) است: ✅read something to someone تاکیید روی کسی است که برایش می خوانیم، مثال I read a story to my son ...

پیشنهاد
٢

دو عبارت اول به معنی ( چیزی را برای کسی خواندن ) است: ✅read something to someone تاکیید روی کسی است که برایش می خوانیم، مثال I read a story to my son ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

get dressed✅ لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . ) I need to get dressed for work. get ready ✅ آماده شدن ( برای هر اقدامی چه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

get dressed✅ لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . ) I need to get dressed for work. get ready ✅ آماده شدن ( برای هر اقدامی چه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

get dressed✅ لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . ) I need to get dressed for work. get ready ✅ آماده شدن ( برای هر اقدامی چه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get dressed✅ لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . ) I need to get dressed for work. get ready ✅ آماده شدن ( برای هر اقدامی چه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

get dressed✅ لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . ) I need to get dressed for work. get ready ✅ آماده شدن ( برای هر اقدامی چه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

teletubbies یک سریال بریتیشی عروسکی مخصوص کودکان، ترجمه شده ی این اسم به فارسی" تپلوها" است. این عروسک های تپل Tubby یک صفحه تلویزیون روی شکم و یک آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

do something the night sway کاری را کل شب انجام دادن ( همراه با یک فعل به کار می رود ) مثال کل شب را رقصیدن dance the night away کل شب را حرف زدن t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاری را کل شب انجام دادن ( همراه با یک فعل به کار می رود ) مثال کل شب را رقصیدن dance the night away کل شب را حرف زدن talk the night away کل شب را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

click=snap معادل بشکن زدن با انگشت. حتی برای جلب توجه شخصی در مکانی استفاده میشود. crack شکستن غضروف های انگشتان کامنت های اول ( کاربر فیض و لیلی ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

trash vs garbage vs rubbish trash ( AmE ) : امریکایی. آشغال خشک مثل قوطی کنسرو و جعبه و کاغذ garbage ( AmE ) : امریکایی. آشغال تر مثل دور ریز غذا و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

trash vs garbage vs rubbish trash ( AmE ) : امریکایی. آشغال خشک مثل قوطی کنسرو و جعبه و کاغذ garbage ( AmE ) : امریکایی. آشغال تر مثل دور ریز غذا و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

trash vs garbage vs rubbish trash ( AmE ) : امریکایی. آشغال خشک مثل قوطی کنسرو و جعبه و کاغذ garbage ( AmE ) : امریکایی. آشغال تر مثل دور ریز غذا و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

step 🆚steps 🆚stairs ✔step: به هر یکی از پله های پلکان گویند، سطح، پلکان، قدم برداشتن. ✔steps: به پله های بیرونی ساختمان میگویند ✅stairs: به راه پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

step 🆚steps 🆚stairs ✔step: به هر یکی از پله های پلکان گویند، سطح، پلکان، قدم برداشتن. ✅steps: به پله های بیرونی ساختمان میگویند ✔stairs: به راه پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در طبقه همکف ( پایین طبقه ساختمان ) در مقابل: on the top floor به معنی: در بالاترین طبقه ( یک مجتمع/ساختمان ) ⚠️توجه: on the first floor که به م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در بالاترین طبقه ( یک مجتمع/ساختمان ) در مقابل: on the ground floor به معنی: در طبقه همکف ( پایین طبقه ساختمان ) ⚠️توجه: on the first floor که ب ...

پیشنهاد
٨

Speak of the devil and he shall apear حلال زاده حالت مختصر و کوتاه شده این اصطلاح به صورت زیر است: speak of the devil Nowadays it is used when someo ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Speak of the devil and he shall apear حلال زاده حالت مختصر و کوتاه شده این اصطلاح به صورت زیر است: speak of the devil Nowadays it is used when someo ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اینها صفت هستند adj. Small - sized: کوچک اندازه، ریز اندام، Medium - sized: متوسط اندام، متوسط اندازه Large - sized: بزرگ اندام، بزرگ جثه مثال: 1 ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینها صفت هستند adj. Small - sized: کوچک اندازه، ریز اندام، Medium - sized: متوسط اندام، متوسط اندازه Large - sized: بزرگ اندام، بزرگ جثه مثال: 1 ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اینها صفت هستند adj. Small - sized: کوچک اندازه، ریز اندام، Medium - sized: متوسط اندام، متوسط اندازه Large - sized: بزرگ اندام، بزرگ جثه مثال: 1 ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

stop 🆚 station *برای وسایل نقلیه ✔Stop = توقفگاه ( ایستگاه های بین راهی که مسافر سوار و پیاده می شود ) ✅Station= ایستگاه/ پایگاه/پایانه ( جایی که م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

stop 🆚 station *برای وسایل نقلیه ✅Stop = توقفگاه ( ایستگاه های بین راهی که مسافر سوار و پیاده می شود ) ✔Station= ایستگاه/ پایگاه/پایانه ( جایی که م ...