تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک نوع ویروس واگیر دار که انسان را درگیر می کند نحوه ی انتقال : تماس خون با خون فرد آلوده ، مایعات بدن ( ادرار ، بزاق و … ) . Ebola Virus Disease ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمان گذشته ی فعل parry رجوع شود به :parry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربازی بوکس مشتی که به زیر چانه حریف زده شود ( از پایین ببالا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چهارپایه ، سه پایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از کتاب ۱۱۰۰واژه :

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم : بی اعتنایی ، تحقیر ، خفت فعل : حقیر دانستن ، کوچک شمردن منبع : کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتیاق کامل میل و رغبت مفرط، شور و اشتیاق تمام عیار یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع:کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معمولا با حرف اضافه ی to میاد و به معنی با متوسل شدن به مثلا : by resorting to violence با متوسل شدن به خشونت ( با خشونت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

a polite expression for urinate یک کلمه ی مودبانه است به معنی :ادرار مثال: nowadays I need to pass water more often than before" اخیرا نسبت به گذشته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور کلی یعنی :استفاده از واژه یا عبارت غیر مستقیم و قابل قبول برای اشاره به هرچیز ناخوشایند و آزار دهنده مثلا گفتن کلمه ی ( متوفی ) به جای ( مُرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی از مراحل رشد پرندگان :

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستیز جویانه ، خصمانه سوال کنکور ارشد زبان ۹۳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با خونسردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وِر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مه دود معمولا در نتیجه واکنش های پیچیده فتوشیمیایی ایجاد می شود. این واکنش ها مابین ترکیبات آلی فرار و اکسیدهای نیتروژن و در حضور نورخورشید صورت می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( دزدی و… ) همدست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستگیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توصیف کردنی متضاد آن : ineffable

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اجرا ) بی حال ( مو ) کدر و بی حالت کسل کننده ، بی روح، بی مزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحریک کردن his remarks fired us up اظهارات او ما را تحریک کرد ( به وجد آوردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جا زننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلنگر منبع :کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به این مدل کلاه گفته میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به این رنگ گفته میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( صفت انسان ) اهمال گر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخصی که مسئول جابجایی مسیر ریل قطار است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منسوخ مثلا : anachronistic rules قوانین منسوخ شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح :blur

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نا موزون ، نامتناسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خود کم بینی ، حقارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن به … مثال : under a pretext of being a surgeon he gained entry to the hospital به اسم یک جراح وارد بیمارستان شد . ( واقعا جراح نبوده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هشیار ، تیزبین مترادف با : watchful, alert یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متبحر و باهوش. حواس جمع منبع:کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طفره رفتن ، ( عامیانه ) پیچوندن مثال: this is an adroit sidestepping of the issue این یک طفره رفتن متبحرانه از مسئله است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بد بیار ، بدشانس یک کلمه ی رسمی هست و فقط قبل از اسم ها به کار می رود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک اصطلاح هست به معنی : خطر قریب الوقوع ، اجل معلق به طور کلی اشاره دارد به: ( اسطوره ی یونان و روم ) داموکلس ( شخص عیاشی که او را بر صندلی نشاندن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گزیده گویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوسان اقلیمی تغییر آب و هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره ی زمین شناسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اُکسید شدن یعنی واکنش ( یک فلز یا میوه یا … ) با هوا مثلا وقتی میوه ای مثل سیب یا موز رو نصف میکنید بعد از مدتی رنگش تیره میشه چون با هوا واکنش داده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرتوزا فلزات گروه پنجم جدول تناوبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به لطفِ سوال کنکور کارشناسی ارشد آموزش زبان سال ۹۲

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجموعا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از دیدِ ، از نقطه نظرِ، از نظرِ مثلا : . The whole dispute looked silly from my vantage point. از نظر من کل بحث احمقانه به نظر میرسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این کلمه همراه با یکی از دو حرف اضافه ی to و in استفاده میشود مثلا: we don’t acquiesce to their demand He seemed to acquiesce in the decision

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش بی نتیجه، کوشش بی ثمر منبع :کتاب ۱۱۰۰ واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح : disinfectant

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رضایت بخش ، مناسب