پیشنهاد‌های سارا تکلو (٣٥٧)

بازدید
١,٨٠٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. لعنتی/قید و صفت میتونه تو جمله مثبت و منفی هر دو همراه شه مثل لعنتی خیلی خوشمزس. . . لعنتی خیلی احمقه. . . لعنتی خیلی خوشگله ولی در موقعیت های رسم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. سفر کردن/فعل He travels for work a lot ۲. حرکت سریع ( شی یا مفهوم ) /فعل Sound travels at a speed of 343 meters per second Panic traveled through ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. زباله/اسم Food waste is a serious issue ۲. هدر دادن/ فعل Don't waste water while brushing your teeth ۳. اتلاف/اسم It's a waste of time to argue ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. شکل یا ظاهر /اسم The form of the building is unique and beautiful ۲. فرم هایی که در کار های اداری استفاده میشه مثل فرم مالیات. . . فرم بانکی و. . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. برای انتخاب بین چند گزینه/حرف ربط She is deciding whether to travel by train or plane ۲. وقتی با or not همراه بشه یعنی هر دو احتمال در نظر گرفته م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. مسابقه/ اسم ( در زمینه ها یی مثل دویدن رانندگی یا دوچرخه سواری و. . . ) The cyclists raced past us at incredible speeds ۲. قوم یا نژاد/ اسم Peopl ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. خستگی به علت کار فیزیکی یا ورزش The hike through the mountains really tired me out 2. از دست دادن علاقه یا احساس نسبت به چیزی ( اغلب مربوط به موق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولاً هنگام مقایسه دو یا چند مورد از آن استفاده می شود تا مشخص کنید کدام یک کمتر اتفاق می افتد. مثال: ما کمتر در رستوران ها غذا می خوریم و به جای آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. بازیگر ۲. طرفین دعوی در دادگاه ۳. در فناوری به معنی عامل می باشد System actor Software actor Network actor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. بر، روی، بالای ۲. نشان دهنده چیزی غیر منتظره یا تصادفی I happened upon an old friend at the market today ۳. به محض، بلافاصله، به مجرد Upon her arr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

۱. فشار دادن هل دادن ۲. عزم قوی برای انجام کاری ۳. تلاش زیاد ۴. در فناوری به روز رسانی نرم افزار و داده ها ۵. در ورزش خطا کردن بر روی حریف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. وضعیت و حالت/اسم Her state of serenity was evident to everyone ۲. ایالت/اسم The state of Victoria is part of Australia ۳. گفتن و بیان کردن و یا نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی فرقه های مذهبی و معنوی هم هست He joined the Franciscan order

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به معنی غیر تخصصی و غیر فنی هم هست He is the lay person یا مثلا lay opinion به معنی نظر غیر حرفه ایی یا غیر تخصصی . . . همین طور میتونه به معنی ارائ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلا به معنی پایینه مثلا انرژی پایین سقف پایین و . . . اما به عنوان اسم میتونه به معنی بدترین یا سخت ترین قسمت یک تجربه باشه Losing her job was the l ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرایط و ضوابط و یا اطلاعات مهمی در یک قرار داد که در بدنه ی اصلی قرار داد نوشته نمیشه و در پاورقی یا سند تکمیلی قرار میگیره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. به نظر میرسه . . . به قیافش میخوره ❝ He's so young looking, he could pass for a student. 2. نقش بازی کردن ❝ She's not a doctor, but she managed t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. شروع یک فعالیت کار ❝ He decided to start something new after moving to the city 2. شروع کردن دعوا یا مشاجره با کسی ❝ If you start something with ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1. از یه چیزی عقب بمانی بعد سعی کنی جبران کنی ❝ I missed a week of classes and am trying to catch up 2. یکی رو که چند وقته ندیدی ببینی و باهاش وقت بگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Drinking a few alcohol drinks ❝ He doesn't drive if he's have had a few at the party . ❝ have had a few drinks ❝ have had a few beers

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

start with something. "the news on the radio led with the murder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لوله ی سربی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. ذات و سرشت ۲. طبیعت مواد /کاربرد در زمینه علمی/ ۳. کوک کردن آلات موسیقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

او با یک اتهام دزدی روبرو شد He faced a bring a charge

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ مکمل جفت رنگ هایی هستند که بیش از هر رنگ دیگری با یکدیگر تضاد دارند و وقتی کنار هم قرار می گیرند، همدیگر را درخشان تر نشان می دهند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اورژانس بیمارستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اورژانس بیمارستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاثیر یا اثر خیلی بد و خیلی شدید و خیلی عمیق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأسیساتی در کرانه جنوبی رودخانه تیمز در وولویچ در جنوب شرقی لندن، انگلستان است که برای ساخت تسلیحات و مهمات، تصحیح و تحقیقات مواد منفجره برای نیروهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فهرستی که مشخصات یک محصول یا دارایی را برای فروش توصیف می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستور یا قاعده ای که بسیار دقیق و واضح و صریح است و باید به طور کامل از آن پیروی یا اطاعت کرد /صفت/

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. اژدر که برای نابود کردن زیر دریایی ها یا اکتشافات در زیر آب استفاده میشه ۲. نابود کردن از بین بردن ۳. یک نوع سیگار که از وسط ضخیم و در انتها باریک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. فرآیند سخت وسفت شدن چیزی مثل یخ زدن آب ۲. بی احساس و سنگ دل شدن ۳. مقاوم و محکم کردن فلزات مثل مقاوم کردن استیل با سرد و گرم کردن اون ۴. عزم و ار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفت به معنی قابل پیوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انجام دادن کاری با انرژی و شور و شوق کسی که همه تلاشش رو میکنه تا به یک هدف برسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تمام و کمال. . . . همه ی یک چیزی . . . سراسر ۲. آبجو ۳. اسب نری که عقیم نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. یک موجود افسانه ای با گوش نوک تیز و قدرت جادویی ۲. شخصی که خیلی جذاب و دلفریب باشه ۳. برنامه نویسی در کامپیوتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سپری شدن یک دوره زمانی، روند گذر زمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیشتر برای شستن آبکشی داخل یه چیزی استفاده میشه مثل لیوان ، کاسه و . . . I will rinse glasses out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنجره ای که تو باجه ها میزارن مثل بانک و دفاتر پیشخوان و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیزی که به تدریج اتفاق می افته یا یک دوره زمانی قابل توجه رو شامل میشه over a period of time" is correct and usable in written English. You can use ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

۱. شروع یک کار جدید یا شروع یادگیری یک چیز جدید ۲. اشغال کردن فضا یا گرفتن وقت و زمان ۳. قبول کردن یک پیشنهاد ۴. ادامه دادن یک کاری بعد از یک وقفه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Collaborative describes something that involves working together with others to achieve a common goal or outcome. It can be used in many different ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالاترین درجه در جایگاه یا اهمیت . . . میتونه به مکان یک شی یا فرد اشاره کنه یا اهمیتش ) صفت ( at an elevated level in rank or importance If you ha ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

علنا اعلام کردن To state publicly that you reject a belief or way of behaving

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفت به معنای غیر نظامی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

انجام دادن کاری در لحظات آخر . . . بیشتر در ورزش کاربرد داره ❝ He made the winning shot at the buzzer .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در حالتی که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Odd, strange, or unusual عجیب Poor in quality or performance ضعیف در کیفیت یا عملکرد To hit hard, or to strike ضربه محکم A crazy or eccentric person ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. خارش آور ، خارش دار ❝ These wool sweaters are too itchy to wear. ۲. بی قرار بی تاب مشتاق ❝ He is itchy to start his new project. ۳. وسوسه شدن ❝ ...