تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - کندوی عسل a dome or boxlike structure which provides a natural habitant for bees ۲ - محل خیلی شلوغ، پر تردد و پر از فعالیت a busy place This com ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به سرعت دور کردن, Take away/remove quickly, briskly, There was also a tree above his head that whisked away its juicy apples every time he tried to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

وسوسه انگیز ( و معمولا دست نیافتنی ) tempting, very appealing Tantalizing offer/smell/glimpse/hint/clue

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شکنجه و آزار روحی از طریق برانگیختن اشتیاق ولع و عطش کسی ولی محروم کردن او از داشتن آن, to tease Torture someone by arousing desire or expectation f ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فراخ پیشانی ، اندیشمند، با کلاس، فرهیخته Intellectual , snob, elite

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرد با اندیشه و تفکر متوسط نه در درجه اعلی Moderately but not highly cultivated

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشایند ولی فریبنده، ظاهراً منطقی و قابل قبول اما در باطن نادرست - misleadingly attractive - plausible but false - deceptively pleasing I think t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

A person with utmost amazing qualities

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودپسند، خود بزرگ بین، it's a rhyming phrase Walking with the nose in air 1 - A person with an air of assumed importance think that they are better ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

درستی حرف های من ثابت شد. من دیگه حرفی ندارم ( نیازی به اثبات بیشتر نیست ) you've done more than enough to prove your point, and need say no more . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بسیار فقیر، ندار، ، کسی که برای امرار معاش وابسته به کمک های دیگران است. مسکین، بی نوا : Very poor, borrowed from Latin word pauper poor.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرح بخش، آرامش بخش، مسرت بخش، شادی آور، دلپذیر، خوشایند، چیزی که حال آدم رو خوب می کنه ؛ ) intended to make one happy or satisfied ، spirit lifting, ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاستن، کم کردن، تاثیر قابل ملاحظه ای به جا گذاشتن to refuce the amount of something like money, budget, food , work, saving, dent someone's hopes, ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نبش قبر کردن Unearth , dig up sth buried especially a dead body out of ground The grandson of former U. S. president has askef to exhume his remain ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

. . . مانندی She made a curtain of sorts out of an old sheet از یه ملافه کهنه ، پرده مانندی درست کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گونه های جانوری یک منطقه The animals of a particular region

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

راه اندازی و بهره برداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بگو مگو ، جر و بحث، مشاجره، دعوا مرافعه Bickering, argument, quarrel, tiff, squabble over trivial matters

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بگو مگو، مشاجره Spat quarrel Squabble Argument over petty and trivial matters

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بگو مگوی زن و شوهری a minor squabble between a couple

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هم خوانی، مطابقت، تطابق ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مستثنی، معافیت exemption U. S. renews waiver for Iraq to import Iranian electricity, this brief extension of the waiver to allow time for the formati ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برنامه/سیاهه/ فهرست/لیست اسامی، وظایف و نوبت کاری ( turns of duty ) a list of names, duties and schedules in a military, sports team , etc He wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - کاملا، اساسی، از اول، To strat from the beginning/scratch, completely, thoroughly, entirely, From the most basic level to the highest level; co ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مردمی، مردم نهاد involving the common people • a grassroots campaign/organization • She is encouraging the voters to join the burgeoning grassroots ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ - دست کشیدن، پا پس کشیدن، کنار کشیدن to avoid duty or obligations to quit ۲ - بازی را باختن to lose a game ۳ - از کار افتادن، خراب شدن break down ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Cheap, inexpensive, shabby, of poor quality, old and in bad condition Apparently this long - haired, tattily dressed young man was quite serious.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از پا در آوردن , از پا انداختن Poop out To make someone extremely tired, exhausted Accomplishing these projects can get too exhausting and it can ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوره گرد, سیار a person who travels from place to place itinerant vendor : دستفروش دوره گرد itinerant worker: کارگر موقت برای کارهای یدی، temporary ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوری/اجتناب/پرهیز/ حذر کردن To stay away, avoid He , 50, now steers clear of all drugs . and stopped using them seven years ago

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱ - خوابیدن he turned in early ۲ - تحویل دادن، deliver, hand over I just turned in my last assignment for world history.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرار از مدرسه Missing school frequently with no adequate excuse Harsh truancy laws have resulted in children and parents being sent to jail for ski ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - دستها بالا! ۲ - دست کشیدن ( از تلاش ) ، تسلیم شدن To surrender, to give up when a situation becomes so bad that they can no longer accept . t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خام کردن با استفاده از کلمات خوشایند و چرب زبانی، گول زدن و فریفتن و مجاب کردن به منظور سوء استفاده. ( به ویژه وقتی طرف مقابل تمایلی به انجام آن ندار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

یه کم مونده به، یه خورده کمتر از ، slightly less than Just a few months shy of graduation, the teenager became a “ghost, ” Luckily our boxer's weig ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - دلربایی کردن، To seek love of someone to marry them try to win someone's heart through being charming and make them fall in love with you ۲ - ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

همان کلمه عربی " ال اکسیر" می باشد. Potion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به زیان، به ضرر • to the detriment of • To one's detriment We never seal a deal to the detriment of our country They fail to do things they are ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سوا کردن، کنار گذاشتن، انتخاب کردن، to pick a. to choose/pick someone or something from a group for special attention b. To choose/pick and focus on ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبروی کسی را زیر سوال بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تبیین کردن، تمییز دادن ، با جزئیات توصیف کردن، معین کردن describe in vivid detail

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتصال دم چلچله که مقاومت بسیار بالایی دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیرخواهی، حسن نیت،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رو در رو، مستقیم، شاخ به شاخ ( در تصادفات ) face to face, direct confrontation, directly, You cant deal with a sneak head - on

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حذف کردن، پاک کردن، کنار گذاشتن، از شرش خلاص شدن، get rid of, divest, dispose of, cut out, remove , delete , cross out it’s fine when that person i ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

خلق و خو، mood, disposition, a habitually or temporary state of feeling

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خیلی به هم میان! two people perfectly suited to each other

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - با مشکل و شکست مواجه شدن to experience difficulties and fail or lose effectiveness The biggest factor is political stability and without it ever ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مثل ساعت کار کردن They fixed the machine and now it runs like clockwork.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دست به دست هم دادن، متحد شدن help each other or work together in order to deal with a difficult situation. to unify or consolidate or join together