تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بدون اما و اگر ، بی چون چرا، بدون شک، قطعی، بی نقص مو لای درزش نمیره. Indisputable having no flaws lacking noweaknesses something that can't be ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - جای خود را به دیگری دادن، ( با خواست و اراده خود ) کنار کشیدن و فرصت و قدرت را به دیگران دادن ، میدان را برای دیگری خالی کردن، اختیارات، قدرت، نف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناگهان کشیدن, کشش ناگهانی a jerky spasm to make a very sudden, brief, unintentional movement. She tried not to laugh, but he could see . a twitch ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Horny and eager to mate They kept their cat inside when it was in heat.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - معنای لغوی: گلاویز شدن. به هم پریدن، کتک کاری کردن beat — literally, fists, or figuratively, by winning a game or competition. They went out of ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حس یاس و نا امیدی. ناامید کننده These days the social media are filled with stories of doom and gloom

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

با ضربه بیهوش کردن make senseless or dizzy by or as if by a blow; Half a dozen people had been knocked unconscious

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

make senseless or dizzy by or as if by a blow;

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خپل و درشت هیکل Big, strong, sturdy , short and fairly heavy The woman looked to be in her sixties, with a stocky . body and a nonsense haircut

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشهود، مبرهن، پیدا، Noticeable either by physically seeing or by sensing/understandig . there is no discernible pattern . The truth was discernible ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دور و اطراف چرخیدن، پرسه زدن، پلکیدن ( گیج و منگ ) به این سو و آن سو رفتن Wander/move/circulate around in a confused or disorderly manner The litt ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسیار تلاش/سعی/کوشش کردن ، تقلا کردن، اهتمام وررزیدن Try alot yo do domethinh He wiped the knife on his shirt, taking pains not to cut himself.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

از چندین جنبه/منبع صحت و سقم چیزی را بررسی کردن to determine the accuracy of ( something ) by checking it with various sources

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سرافرازانه، با سربلندی, شجاعانه The soldirs decided to go out in a blaze of glory and fight to the last man.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی پرده، رک و پوست کنده ( همراه با کلمات رکیک ) To say whalt is iexactly on the mind by a very direct person without cleaning up the language no mat ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

رقیق کردن, کم اثر کردن make weaker or less effective Make less strong or intense thin by adding water to

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشروبات الکلی تقلبی bootleg distill illegally

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پخش، باز, گسترده ( comes from display ) , Spreaded outward, widen Peacock splayed it's feathers to show off.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در جای امن، در امان، دور از خطر، he was glad to see the kids out of harm's way. In a safe condition or position away from danger

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( البته ) ناگفته نماند My parents kicked me out of the house multiple times. Mind you, I hadn't done anything wrong.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پست، رذل Dishonest, scondrous, rogue

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

متعاقب، پی آمد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لرزش صدا, صدای لرزان a trembling or shaking voice . It was impossible to hide the slight quaver in her voice دیگه نمی تونست لرزش خفیف صداش رو پنهان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

قانع کننده، معقول، قابل توجیه، منطقی، موجه، قابل پذیرش، با عقل جور در میاد plausible reason/ explanation/ rationale/meaning/scenario/criticism /answ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

A hanger - on is a person often without any friends who follows around popular groups in for example school or at parties/clubs etc. trying to become ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضعف، نقطه ضعف ( feeble; a close relative of foible ) A minor weekness Synonym in negative sense: shortcoming, failing Synonym in positive sense: qui ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

"also "sling mud وجهه کسی را خراب کردن To discredit someone publically by using insults, accusations To belittle/ disparage someone to the detriment ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - بلند، مرتفع، high Lofty ceiling/mountain/ wall ۲ - متعالی، رفیع، اعلی، بلند مرتبه، بلند مقام، Having great dignity of a high morally standard ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قطره یک مایع غلیظ مثل خون، رنگ، . . . drop, a shapeless mass of something, Blobs of paint, blobs of whipped cream

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

همین نزدیکی ها، این دور و برها around

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خرت و پرت ، خنضر پنزر ، درهم برهم، شیر تو شیر , mess, odds and ends a mishmash of random ideas and opinions.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازدارنده، چنان کلان که باعث دلسردی و پس زدن دیگران می شود ( بیشتر در مورد قیمت ها ) tending to discourage Somethig that prevents or forbids the pro ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

روشنگر،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گنگ، مبهم، نامفهوم، کدر، Lacking a definite/clear concept, unclear, fuzzy, blurred, hazy, vague indistinct, clouded A nebulous concept

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با مشت توسر/ صورت کسی زدن hitting someone over the head to smash someone in the face to knock someone out

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Completely exausted, bone - tired

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Extremely tired , bone - tired

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

علامت دو نقطه ای که در برخی از کلمات معمولا بر روی حروف صدادار گذاشته میشود تا نشانه جدا تلفظ شدن the two dot mark placed over a vowel to indicate th ...

پیشنهاد
٢

حق مطلب رو ادا نمی کند؟؟!!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمام عیار , محض ( معمولا دارای بار منفی ) in every respect downright, absolute Out - and - out lie دروغ محض

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نفسی تازه کردن , break, pause . a short rest; relax for a few minutes. I'm gonna take a breather

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - در هوا به سمت پایین شیرجه زدن ( توسط پرنده برای گرفتن طعمه ) to move downward quickly and dramatically, ۲ - یورش بردن، خیز بردشتن، a very rapi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آزردگی خاطر، رنجش شدید A deep/intense feeling of resentment She swoops around in a state of constant high dudgeon.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - در معرض خطر ، in danger of being lost There's nothing at stake= you have nothing to lose Their honor is at stake. Everything is at stake, her c ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

توان خود را از دست داده، ضعیف faltering economy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به تحرک/فعالیت ( بیشتر ) وا داشتن ، ( با up ) فعال کردن. ?? revive The country needs to rev up it's faltering economy Anger creates and revves up c ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

هیجان زده، ناراحت، عصبانی upset, excited, angry They shouldn't get so worked out

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از عهده کار بر نیامدن، انتظارات را برآورده نکردن کار رو خوب انجام ندادن، to fail to meet expectations ; to fail to do one's job adequately. Tom wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ورد زبان ها، باب new or already existing, that becomes very popular for a period of time

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به عبارتی, به اصطلاح In a way, sort of ، in some way or other words in an unusual or figurative way rather than a literal way All of us have a ‘hot ...