پیشنهادهای عباس محمدی (١٩١)
بی کران، بی پایان، لایتناهی، نهمار، بیشمار، بی مر
( به صورت ذرات بسیار ریز به قطر چند میکرون درآوردن ) میکرونی کردن
لباس یکسره که در جلو یا پشت زیپ دارد
شناخته شده، معروف شده
بدون طرح یا الگو، ساده
در مرخصی بودن
چیزی که مطابق انتظار ما یا جوری که ما دوست داریم نمیشود و پیش نمیرود.
1. ترک کردن 2. پیشرفت داشتن
پوشِت
شوی لباس
در چله زمستان
نوعی پارچه که از نخ پنبه ای تولید میشود - پارچه پیکه هم بهش گفته میشه
هنر دوست - طرفدار
طبق معمول، قابل انتظار
بدون توجه به
مختص آقایان
رعایت اقدامات احتیاطی
کناره گیری، استعفا
چیزیکه در حراجی فروخته می شود
رو هم تا شدن
phrasal verb with crease خندیدن بسیار زیاد، خنداندن زیاد دیگران
دست به دست شدن چیزی، برای مثال مهارت یا رسمی که نسل به نسل دست به دست شده است
غیر قابل تردید
تحریک آمیز، تحریک کننده
قاپیدن، برای مثال مشتری کسی را قاپیدن
کنار کشیدن
آدم بیکار و تنبل
پذیرفته شده
به وجود آوردن - ایجاد کردن
در صنعت کفش به معنای کفش ورنی است.
استایل یا سبکی که می تواند ارتقا یابد
جیب بقل
( در صنعت چرم ) = دباغی شده
دباغی شده
به روایتی
زیر و بم چیزی را در آوردن
رها نشدن، باز نشدن ( در موقع تا کردن پیراهن، لباس، . . . )
نکته کوچکی
از لحاظ تئوری
انجام دادن she is happy to take care of this for her clients
اجداد