پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٦٣)

بازدید
٧٥٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

having eyes that are void of expression, life, or warmth, esp because of drugs or alcohol نگاه سرد و بی روح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a short laugh, and not very loud لبخند خندۀ کوتاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

be very bad or unpleasant. بد و ناخوشایند "I love your country but your weather sucks کشورتون رو دوست دارم ولی آب و هوای خوبی نداره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

suddenly give expression to violent emotion, especially anger از کوره در رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

To fall or lower ( oneself ) , as due to exhaustion, weakness, despair, etc ( از خستگی ) ( روی زمین، مبل، . . . ) افتادن ولو شدن نقش زمین شدن I cam ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to get oneself into ( a desired position, situation, etc. ) in a gradual and usually clever or dishonest way به آرامی وارد شدن ( راه یافتن ) راه پید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

If my knowledge was not more than ( different from ) what I know now اگر اطلاع نداشتم اگر نمیدانستم اگر خبر نداشتم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

A money clip is a small device used to store cash, important papers, and credit cards in lieu of a wallet. ( وسیله ای که از یک صفحه فلزی یا چوبی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

make someone's head/mind is in a spin used to say that someone is feeling very confused گیج شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

. Acting in a stealthy, furtive way, Unavowed; secret. یواشکی مخفیانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a small building for storing garden tools, bicycles, and other equipment انبار ( لوازم باغبانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

so. thus. accordingly. consequently, then, thenceforth در نتیجه بنابراین سپس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to shock someone or have a sudden strong effect on someone شوکه کردن، متعجب کردن، تکان دادن، ناگهان با چیزی مواجه شدن، ناگهان چیزی را فهمیدن News o ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

an appropriate time for doing something; an opportunity. فرصت I was waiting for the right moment to tell him منتظر فرصت مناسب بودم تا بهش بگم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

informal•North American: without hesitation or reservation. فوراً بلافاصله بی درنگ به سرعت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

clean ( a motor vehicle ) thoroughly به طور کامل پاکسازی/تمیز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

a very close friend دوست نزدیک رفیق صمیمی رفیق قدیمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

to actively accept challenges and seek more responsibility, especially in order to progress in your career کنار آمدن با مشکلات و چالشها و پذیرش مسئول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to have an important emotional effect on someone برای کسی مهم بودن/ اهمیت داشتن/ارزش داشتن it wasn't a valuable picture but it meant a lot to me تابل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

to pay attention to someone or something If you keep track of something, you make sure to know about what is happening ( or has happened ) to it. مر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to process information in the context of what you believe, how you think, how you feel, or what your intuitive senses are telling you به درون خود رجو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

willing to consider new ideas or different ideas before making a decision or a judgment از ایده ها و نظرات جدید استقبال کردن ایده ها و نظرات جدید/مخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

When you have an insight, you have a feeling or emotion or thought that helps you to know something essential about a person or thing When you gain i ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

in a way that is extremely surprising خیلی/ واقعا عجیب بود که در کمال تعجب Amazingly enough, no one else has applied for the job واقعا عجیب بود که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

not concealing one's thoughts or feelings; frank and communicative رک روراست بی پرده بی ریا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

be completely destroyed از بین رفتن نابود شدن ویران شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

a course of action intended to achieve a result in the delivery of healthcare عمل جراحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

surprisingly به طرز عجیبی به طرز شگفت آوری در کمال تعجب در کمال ناباوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

idiomatic, informal: Since or because از اونجاییکه، برای اینکه، به خاطر اینکه، چون ازآنجاییکه این واژه informal هست، گاهی هم در ترجمه میتوان معنی اش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از سر گیری بهبود reparation of relationship ازسرگیری روابط بهبود روابط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to think of someone as a perfect person with no faults to admire someone greatly تحسین کردن احترام زیادی قائل شدن Her boyfriend placed her on a pe ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

vending selling داد و ستد معامله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

a person's spiritual self نفس متعالی خودِ متعالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to drift as if on the surface of something; to drift along through the air شناور شدن، معلق شدن، به پرواز درآمدن، بر بال چیزی سوار شدن The little tu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Someone who is hysterical is in a state of uncontrolled excitement, anger, or panic با خشم با هراس با ترس با هیجان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To reserve all the available places or times, such as seats, rooms, or appointment hours, from something or someone به طور کامل رزرو کردن، پر کردن وق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

show ( someone ) up کسی رو پیش دیگران شرمنده کردن باعث خجالت کسی شدن he showed me up in front of my friends اون منو پیش دوستام شرمنده کرد/ اون پیش دو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کُلی یه عالمه تعداد زیادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to go out with someone: spend time with someone socially, and have a romantic or sexual relationship با کسی رابطه ( عاشقانه ) داشتن you go out with ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to immediately get the attention of ( someone ) If something jumps out at you, you notice it immediately جلب توجه کردن The sculpture jumps out at ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرایدار پیشکار پیشخدمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

a contemptibly feeble person. آدم عاجز آدم ناتوان آدم سست عنصر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تو باغ نبودن بی خبر بودن از همه چیز از مرحله پرت بودن در جریان نبودن I think she is out of the picture فکر کنم تو باغ نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Rat on somebody: زیرآب کسی رو زدن My coworker ratted on me. همکارم زیرابم رو زد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوراندیشانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

To obstruct or interfere with something سر راه بودن تو دست و پا بودن مانع ایجاد کردن You can come into the kitchen to observe, but please try not to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

to make a bad day or a boring day better یک روز بد یا خسته کننده رو به خوبی پشت سر گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عقیده محور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

When you say you ‘feel whole’ or ‘feel complete’, you mean that you feel well, and everything is good احساس آرامش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bring ( a material or mixture ) to a desired shape or consistency by hammering, kneading, or some other method ورز دادن شکل دادن work the mixture int ...