تاریخ
٢ روز پیش
متن
It balances all that glossy, superficial bollocks.
دیدگاه
٠

آن [مثلا فیلم مستند ] همهٔ آن مزخرفاتِ ظاهری و سطحی را خنثی/جبران می کند. به کیفیت بالای فیلم خوش ساخت در مقابل فیلم های رنگ و لعاب دار سطحی اشاره دا ...

تاریخ
٢ روز پیش
متن
The news report is out and out bollocks.
دیدگاه
٠

out and out = کاملاً / از سر تا پا / محض . گزارش خبری کاملاً چرت و پرت است. مهمل محض است

تاریخ
٢ روز پیش
متن
And all this bollocks about waiting for Pearce to fail the fitness test.
دیدگاه
٠

و تمام این مزخرفات و چرت و پرت ها در مورد منتظر ماندن برای اینکه پیرس در تست فیتنس رد بشه.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Bollocks! He never said that!
دیدگاه
٠

حرف مفته! او هرگز این را نگفت

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Try not to bollocks it up this time!
دیدگاه
٠

سعی کن این بار همه چیز رو خراب نکنی!سعی کن این بار گندش رو درنیاری!

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Your lyrics are complete bollocks; they don't actually mean anything, do they?
دیدگاه
٠

آهنگهات چرت و پرتِ محض هستن؛ در واقع هیچ مفهومی ندارن، دارن؟ترانه هات مُهمَلِ محض هستن؛ عملاً هیچ معنیِ خاصی نمیدن، مگه نه؟

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Parents campaigned in vain for her reinstatement.
دیدگاه
٠

والدین برای بازگشت او ( به کار/مدرسه ) تلاش و کمپین کردند، اما بی فایده بود. والدین برای بازگرداندن او ( به کار/مدرسه ) تلاش زیادی کردند، اما تلاششان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Governors say they are afraid of a rebuff if they venture too near territorial waters.
دیدگاه
٠

فرمانداران می گویند اگر به آب های سرزمینی ( کشور دیگر ) خیلی نزدیک شوند، از ترسِ پاسخ تند/رد شدید ( ریباف ) هستند. �

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
A man who could make so vile a pun would not scruple to pick a pocket.
دیدگاه
٠

"مردی که بتواند چنین جناسِ مبتذلی بسازد، از جیب زنی هم تردید نخواهد کرد. "

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Let me get all my bits and pieces together.
دیدگاه
٠

بگذارید همه ریز و درشت هایم را جمع کنم. . بذار وسایلم رو جمع وجور کنم.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He rewound the tape and replayed a few bits and pieces.
دیدگاه
٠

نوار را برگرداند چند قطعه را دوباره پخش کرد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Phonemes, bits and pieces of the language spoken to and around him, are taken in along with other images.
دیدگاه
٠

واج آواها، تکه های پراکنده ی زبانی که به او و اطرافش گفته می شد، همراه با تصاویر دیگر جذب ذهنش می شدند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
My eyes adjusted, and things became edges, corners, bits and pieces of what they were.
دیدگاه
٠

چشمانم عادت کرد و چیزها به لبه ها، گوشه ها و تکه پاره هایی از آنچه بودند، تبدیل شدند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Why teach in bits and pieces a subject which is a whole?
دیدگاه
٠

چرا موضوعی که یک کل است را تکه تکه آموزش میدهند؟

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I just need to get a few bits and pieces at the supermarket.
دیدگاه
٠

فقط لازمه چند تا چیز کوچیک از سوپرمارکت بخرم

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I must look out some bits and pieces for the church jumble sale.
دیدگاه
٠

باید چند چیز کوچک و دم دستی برای بازار خیریه کلیسا پیدا کنم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Chucha started to unravel her bundle, and we all guessed she was about to do a little farewell voodoo on us.
دیدگاه
٠

چوچا شروع به باز کردن بسته اش کرد و همه مان حدس زدیم که قصد دارد یک وداع جادویی کوچک روی ما انجام دهد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I had to unravel one of the sleeves because I realised I'd knitted it too small.
دیدگاه
٠

من مجبور شدم یکی از آستین ها را بشکافم چون آن را خیلی کوچک بافته بودم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Had it been an accidental hit with a haywire missile?
دیدگاه
٠

ایا این یک برخورد تصادفی با یک موشک از کنترل خارج شده بوده است

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The batter's strike-out snuffed out all hope for a victory.
دیدگاه
٠

ضربه خوردن بی تور بازیکن، تمام امیدها برای پیروزی را از بین برد

تاریخ
١ ماه پیش
متن
When it arrives, May and Atkins promptly smother theirs in ketchup.
دیدگاه
٠

وقتی غذا می رسد، "می" و "اتکینز" بلافاصله مال خودشان را با سس کچاپ می پوشانند

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Alison says the poltergeist has tried to smother her boyfriend in their terraced house.
دیدگاه
٠

آلیسون می گوید: "یه روح شیطونی توی خونه تراس دارمون سعی کرده دوست پسرم رو خفه کنه

تاریخ
١ ماه پیش
متن
the bowels of the volcano
دیدگاه
٠

درون آتشفشان - در دل آتشفشان

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Bowel cancer About one in ten people with bowel cancer have a family history of the disease.
دیدگاه
٠

سرطان روده : حدود یک دهم افراد با سرطان روده سابقه خانوادگی این بیماری را دارند

تاریخ
١ ماه پیش
متن
A regular bowel training programme has to be implemented so that the child learns to pass a normal soft stool.
دیدگاه
٠

باید یک برنامه منظم آموزش دفع مدفوع اجرا شود تا کودک یاد بگیرد چگونه مدفوع نرم و طبیعی دفع کند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The entire metropolitan center possessed a high and mighty air calculated to overawe and abash the common applicant.
دیدگاه
٠

"هسته اصلی شهر چنان رفتاری متکبرانه و تحکم آمیز داشت که گویی به عمد برای ترساندن و شرمسار کردن مراجعه کنندگان معمولی طراحی شده بود. "

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
But following the ruckus over the AEP, several states are tinkering with the course material.
دیدگاه
٠

"اما پس از جنجال های پیش آمده درباره برنامه آموزشی ( AEP ) ، چندین ایالت در حال دستکاری و تغییر محتوای درسی هستند. " "پس از حواشی ایجادشده حول برنامه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Indeed, one major lesson in the ruckus over Scorsese's Last Temptation is that believers do care about the historical Jesus and urgently want him to square with the figure they know through faith.
دیدگاه
٠

در واقع، یکی از درس های مهم در جنجالِ فیلم �آخرین وسوسه مسیح� اثر اسکورسیزی این بود که مؤمنان واقعاً به عیسی تاریخی اهمیت می دهند و به شدت می خواهند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
They recorded and toured together, raising a ruckus as well as awareness about violence toward women.
دیدگاه
٠

آن ها ( با هم ) به ضبط آهنگ و تورهای موسیقی پرداختند و علاوه بر ایجاد سر و صدا، افزایش آگاهی درباره خشونت علیه زنان را نیز موجب شدند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The staircase winds upwards round a central pillar.
دیدگاه
٠

پلکان به صورت مارپیچ دور یک ستون مرکزی به بالا می رود . wind : پیچیدن - باد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The main beneficiaries of those expanded horizons and burgeoning creative confidence were just those younger composers who are now busy writing operas.
دیدگاه
٠

"مهم ترین بهره برداران از این افق های گسترده تر و اعتمادبه نفس خلاقانه فزاینده، دقیقاً همان آهنگسازان جوانی بودند که اکنون مشغول نوشتن اپرا هستند. "

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Amused by her burgeoning vanity, she dawdled over the unpacking to give Mrs Wallington plenty of unencumbered time with her son.
دیدگاه
٠

"با لبخندی از خودبینی روزافزونش، عمداً در باز کردن چمدان ها تأمل کرد تا به خانم والینگتون زمان کافی و بی دغدغه با پسرش بدهد. ""burgeoning vanity" = " ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The stunned pair made a bid for the burgeoning television market.
دیدگاه
٠

این دو نفر شوکه شده ( یا حیرت زده ) ، تلاشی برای ورود به بازار پررونق تلویزیون انجام دادند. Made a bid for" – به معنی "پیشنهاد دادن"، "رقابت کردن برا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
But as the burgeoning health food stores testify, there is a lot more to the dietary supplements market than this.
دیدگاه
٠

"اما همان طور که رشد سریع فروشگاه های محصولات سلامت نشان می دهد، بازار مکمل های غذایی بسیار گسترده تر از این حرف هاست. " این جمله اشاره دارد که اگرچه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Illegal counterfeit manufacturers have taken advantage of a burgeoning circular trade between E C countries in pharmaceuticals.
دیدگاه
٠

"تولیدکنندگان غیرقانونی تقلبی از تجارت چرخشی رو به رشد بین کشورهای اتحادیه اروپا در حوزه دارو سوءاستفاده کرده اند. " ec : europian countries قاچاقچیا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Gloria and I were lagging behind the party as it stepped out into the garden via the orangery.
دیدگاه
٠

وقتی بقیه از نارنجستان وارد باغ شدند، گلوریا و من داشتیم کم کم از گروه عقب می افتادیم. lagging behind the party : از گروه عقب افتادن as it : هنگامی که

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The drawn-out divorce proceedings were filled with rancor.
دیدگاه
٠

مراحل طولانی طلاق پر از کینه بود

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The photographers looked ready to stampede.
دیدگاه
٠

عکاسان بنظر آماده هجوم بردن می آمدند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The store is closing out on Saturday.
دیدگاه
٠

مغازه روز شنبه حراج نهایی دارد ( و تعطیل می شود ) . مغازه برای همیشه روز شنبه تعطیل می شود

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A solution to the problem of toxic waste is proving elusive in the extreme.
دیدگاه
٠

راه حل مشکل پسماندهای سمی ثابت شده به شدت گریزان و دست نیافتنی است

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The clouds precipitate/are precipitatedas snow in winter.
دیدگاه
٠

The clouds precipitate are precipitated as snow in winter

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Cooling the beaker helps precipitate the compound.
دیدگاه
٠

سرد کردن بشر ( لیوان آزمایشگاهی ) به رسوب کردن ترکیب شیمیایی کمک می کند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
To force a decision now would be precipitate.
دیدگاه
٠

اجبار کردن به تصمیم گیری ، عجولانه است

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A cool breeze caused a precipitate drop in the temperature.
دیدگاه
٠

یک نسیم خنک باعث کاهش ناگهانی دما شد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The clouds precipitate/are precipitatedas snow in winter.
دیدگاه
٠

ابرها در زمستان به شکل برف بارش می کنند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
An astute businessman and virtual workaholic, he has his finger in more proverbial puddings than Little Jack Horner.
دیدگاه
٠

Finger in more puddings هر جا آشه فراشه. Little jack horner شخصیت افسانه ای که در هر کاری دخالت می کند

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
He has been reluctant to intercede in the past out of deference to the coach's authority.
دیدگاه
٠

او در گذشته به دلیل احترام به اقتدار مربی، از میانجی گری خودداری کرده بود. out of deference to یعنی �به خاطر احترام به�.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Those words drive me to intercede for these wretched souls who are false teachers.
دیدگاه
٠

آن کلمات مرا وامی دارند تا برای این ارواح بیچاره که آموزگاران دروغین اند، شفاعت کنم

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Having come this great distance to intercede for her father, she now seemed instead to be constantly arguing with his shade.
دیدگاه
٠

با اینکه این راه طولانی را آمده بود تا برای پدرش میانجی گری کند، حالا به نظر می رسید که مدام دارد با سایه ی او جر و بحث می کنه . با �روح� یا �خاطره ی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Maybe he was therefore too distant to intercede in the folie a trois developing right under his nose.
دیدگاه
٠

شاید به همین دلیل آن قدر دور بود که نتوانست در جنون سه نفره ای که درست جلوی چشمش در حال شکل گیری بود، دخالت کند