rancor

/ˈræŋkər//ˈræŋkə/

معنی: عداوت، کینه، بدخواهی، خصومت دیرین
معانی دیگر: دشمنی دیرینه، بغض، کینه توزی (انگلیس: rancour)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: bitter, continuing resentment; hatred.
مترادف: animus, antipathy, enmity, hatred, ill will
مشابه: animosity, grudge

- The drawn-out divorce proceedings were filled with rancor.
[ترجمه آقای سایه] پرونده های طلاق به خاطر خشنوت بیشتر شده است
|
[ترجمه گوگل] مراحل طولانی طلاق پر از کینه بود
[ترجمه ترگمان] مراسم طلاق که کشیده شده بود پر از کینه و کینه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A good man terminates a friendship with out rancor.
[ترجمه گوگل]یک مرد خوب یک دوستی را بدون کینه خاتمه می دهد
[ترجمه ترگمان]یک مرد خوب با کینه به یک دوستی منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have no rancor against him.
[ترجمه گوگل]من هیچ کینه ای با او ندارم
[ترجمه ترگمان]من کینه و کینه نسبت به او ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your resentment, rancor, jealousy and the defeat of the heart will eventually disappear.
[ترجمه گوگل]کینه، کینه، حسادت و شکست قلب شما در نهایت از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]کینه، کینه، حسادت و شکست قلب، سرانجام ناپدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The subject of this rancor is the'uptick'rule.
[ترجمه گوگل]موضوع این کینه توزی قاعده «بالا» است
[ترجمه ترگمان]موضوع این کینه، قانون جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have no rancor against them.
[ترجمه گوگل]من هیچ کینه ای با آنها ندارم
[ترجمه ترگمان]من کینه و کینه نسبت به آن ها ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their rancor dated from a political dogfight between them.
[ترجمه گوگل]کینه توزی آنها از یک دعوای سیاسی بین آنها برمی‌آمد
[ترجمه ترگمان]کینه و کینه آن ها از جنگی جنگی بین آن ها قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Look at his eyes! He has so much rancor for the boss.
[ترجمه گوگل]به چشمانش نگاه کن! او کینه زیادی نسبت به رئیس دارد
[ترجمه ترگمان]به چشماش نگاه کن نسبت به رئیس کینه شدیدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He have no rancor at heart against you.
[ترجمه گوگل]او در قلب شما کینه ای ندارد
[ترجمه ترگمان]او کینه در دل نسبت به تو ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Increased real income provides us with an admirable detour around the rancor anciently associated with efforts to redistribute wealth.
[ترجمه گوگل]افزایش درآمد واقعی ما را با یک انحراف تحسین برانگیز در اطراف کینه توزی که در گذشته با تلاش برای توزیع مجدد ثروت همراه بود، فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]افزایش درآمد واقعی ما را با یک انحراف قابل تحسین دور از کینه anciently مرتبط با تلاش ها برای توزیع دوباره ثروت تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This truth is revealed in a style totally lacking in rancor or hyperbole, both of which would often be warranted.
[ترجمه گوگل]این حقیقت در سبکی آشکار می‌شود که کاملاً فاقد کینه یا اغراق است، که هر دوی آنها اغلب ضمانت دارند
[ترجمه ترگمان]این حقیقت در یک سبک کاملا عاری از کینه و اغراق آشکار می شود، که هر دو مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We must join in a common effort, without remorse or recrimination, without anger or rancor.
[ترجمه گوگل]ما باید بدون پشیمانی یا سرزنش، بدون خشم یا کینه به یک تلاش مشترک بپیوندیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در یک کوشش مشترک، بدون پشیمانی و سرزنش، بدون خشم و کینه به یکدیگر ملحق شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jabba was incensed, and threw the poacher and his quartet of Yuzzum into the rancor pit.
[ترجمه گوگل]جبا خشمگین شد و شکارچی غیرقانونی و گروهش یوزوم را به گودال کینه افکند
[ترجمه ترگمان]ب - - رای - - مای - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But we can move these discussions forward in a spirit of partnership rather than rancor.
[ترجمه گوگل]اما ما می توانیم این بحث ها را با روحیه مشارکت به جای کینه توزی پیش ببریم
[ترجمه ترگمان]اما ما می توانیم این بحث ها را به عنوان یک روحیه مشارکتی به جای کینه و کینه به جلو حرکت دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In fact, he sympathized with one of the prisoners for killing the rancor beast.
[ترجمه گوگل]در واقع او با یکی از زندانیان به خاطر کشتن جانور کینه توز همدردی کرد
[ترجمه ترگمان]در واقع، با یکی از زندانیان که این حیوان کینه و کینه را به قتل رسانده بود، احساس همدردی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عداوت (اسم)
hatred, animosity, enmity, hostility, feud, rancor, odium

کینه (اسم)
hatred, animosity, enmity, rancor, grudge, spite, vengeance, peeve

بدخواهی (اسم)
malice, malignancy, rancor, spite, malevolence, disaffection

خصومت دیرین (اسم)
rancor, rancour

انگلیسی به انگلیسی

• hatred, animosity, enmity; bitterness, resentment, ill will

پیشنهاد کاربران

کینه. بغض. عداوت
مثال:
We will remove whatever rancor there is in their breasts
ما هرگونه کینه و عداوتی را از سینه هایشان برطرف می کنیم.
�وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ�
Rancor refers to a deep - seated bitterness or spite towards someone or something. It implies a long - lasting and intense hatred or resentment.
نفرت یا کینه عمیق نسبت به کسی یا چیزی.
دلالت بر نفرت یا کینه طولانی مدت و شدید دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

“Their divorce was filled with rancor and animosity. ”
A person might say, “I can’t let go of the rancor I feel towards my former boss. ”
In a discussion about a long - standing feud, someone might comment, “The rancor between those two families is legendary. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-hate/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rancor ( rancour )
✅️ صفت ( adjective ) : rancorous
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس