پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٨)
متانت
معنی کَم ( در عربی ) : چه بسیار، چقدر. کلمه ای است که به دو صورت می آید یکی خبری که معنی ( ( چه بسیار ) ) دارد دیگری پرسشی به معنی چقدر و چند، البته ...
کلمه ( ( وَراء ) ) از مادّه ( ( وَرَیْ ) ) گر چه به معنای پشت سر است ( در برابر أَمام ) ولی به معنای نتیجه و عاقبت کار می آید، همان گونه که در تعبیرا ...
ﺍﺯ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ. ﻭَﻳْﻞٌ ﻟِّﻜُﻞِ ّ ﺃَﻓَّﺎﻙٍ ﺃَﺛِﻴﻢٍ ( آیه 7 جاثیه ) ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﻓﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﭘﺮﺩﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﭘﻴﺸﻪ.
ﺍﺯ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ( برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی ) . ﻭَﻳْﻞٌ ﻟِّﻜُﻞِ ّ ﺃَﻓَّﺎﻙٍ ﺃَﺛِﻴﻢٍ ( آیه 7 جاثیه ) ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛ ...
( صَ فْ ) [ ع . ] چشم پوشی.
حور را از آن روی حور نامیدند که چشم انسان در زیبایی و سپیدی و صفا و شادابی رنگ آنها، سرگشته می ماند و حیران می شود.
اهمیت. وَ مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ ( دعای ابوحمزه ثمالی ) چه هستم من ای پروردگارم، و ...
بی تردید
معنی إِنَّ: یقیناً، بی تردید، بی گمان. مانند "ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻗَﺎﺩِﺭ" معنی إِن: اگر - حرف نفی ( دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید ) - محقق ...
اَکِّه هِیْ!: ( گویش تهرانی ) افسوس، ای داد و بیداد.
انی. [ اَن ْ نا ] ( ع اِ ) کجا، از کجا، چه وقت، چگونه. باید ببینیم در جمله کدام معنی مناسب است گاها از چهار معنی گفته شده یکی با جمله سازگار خواهد بو ...
پر خیر و برکت، ﻛﻠﻤﻪ [ﻣﺒﺎﺭﻙ] ﺍﺯ [ﺑﺮﻛﺖ] ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺧﻴﺮ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻭ ﺿﺪ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﻪ [نحس یاﺷﻮم] ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻣﺒﺎﺭﻙ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ.
مُتَتَجِّز از ریشه ی [نجز]، خواننده روایی، آن که خواستار برآورده شدن است. اگر در جمله صحبت از وعده بود می شود آن که خواستار برآورده شدن وفا به عهد اس ...
صفت مشبّهه: آن اسمی است که از فعل لازم گرفته می شود و دلالت می کند بر وجود و ثبوت صفتی در موصوف خودش مانند کریم در مثال زید کریم؛ که دلالت می کند بر ...
عدد کسری احتمالا به این علت نامیده شده است که عدد شکسته یا خرد می شود یا عدد کم و کاهش پیدا می کند.
جدایی، جدایی خصومت. یَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ. ای صاحب دادرسی و داوری، ای صاحب جدایی خصومت و داوری.
مِحال:از حیله می آید، مکر. یا من هو شدیدالمحال ؛ای آنکه قوّت و مکر و انتقامش ( در مقابل مکاران ) بسیار سخت است.
تقصیرکننده، تبهکار. جمع آن مقصرون ( مقصرین )
تقصیرکنندگان، تبهکاران، کوتاه کنندگان ناخن یا موی سر پس از احرام عمره و حج.
سرزنش. وَ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِأَسْوَءِ عَمَلِی فَإِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجَازَاتِ الْمُذْنِبِینَ وَ حِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکَافَاهِ الْمُقَصّ ...
صفت
شئون
ستوده ترین
بَطِی: بَطِیء:کندی ، سستی. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاًحِینَ یَدْعُونِی سپاس خدای را که می خوانمش و او ...
نقشه. إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ خدایا مرا به کیفرت ادب منما، و ...
معنی إِلًّا: خویشاوندی. معنی إِلَّا: مگر. معنی إِلَّا : اگر نه. مثال، "إِلَّا تنفروا" اگر کوچ نکنید ( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است ...
جمله پایه: در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. ...
Peyro/ جمله پیرو: در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می ن ...
Peyro/ در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. جمله ...
در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. جمله یا جمل ...
جمله مرکب: یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، در هر جمله مرکب یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. ج ...
جمله مرکب: یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد. مثال، پارسایی را دیدم که زخم پلنگ داشت. ( سعدی ) جمله پایه:در جمله مرکب یک جمله ساده هست که غرض اصلی ...
فطرت از ریشه ی فطر در لغت به معنای شکافتن، از آنجا که آفرینش و خلقت نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، فطرت در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار می رو ...
Differ فرق داشتن. Different فرق، متفاوت. در مایه های Differ: Offfer به معنای پیشنهاد.
أَحْسَن[اسم] :اسم تفضیل از ( حَسَن ) بر وزن اَفعَل، به معنی بهتر، خوبتراست مذکر آن حُسْنَی، جمع آن أَحَاسِن. أَحْسَنَ [فعل] : نیکی کرد، این کلمه ضد ...
در فرهنگ لغت ها ( لغتنامه ها ) برای نشان دادن صوت، کلمه ی"صوت" را می نویسند یا از علامت اختصاری "صت" استفاده می کنند. اما صوت در ادبیات برای بیان حال ...
صوت ( در دستور زبان ) ، برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاده می ...
شبه جمله ( در دستور زبان ) ، برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاد ...
علائم اختصاری:علامت های اختصاری، نشانه های اختصاری. علائم جمع علامت است و علامت یعنی نشانه. علائم اختصاری در زمینه هایی مختلفی وجود دارد چون: علائم ...
ج ِ لهف لهوف است و نام یکی از کتاب های سید بن طاووس در باب واقعه عاشورا است. رک. لهوف
کتاب لهوف یکی از مقتل هایی است که سابقه نسبتا طولانی دارد این کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف ( آه هاى سوزان بر کشتگان بیابان ) اثر سید بن طاووس می باشد ...
بی مانع
اخص :محدود تر اعم:کلی تر
اخص:خاص تر اعم:عام تر برای یادسپاری بهتر، حروف "اخص" را اگر جابه جا کنیم "خاص" می شود حال "تر" به آن اضافه می کنیم و به همین نحو برای اعم می توان عم ...
اعم:عام تر اخص:خاص تر برای یادسپاری بهتر، حروف "اعم" را اگر جابه جا کنیم "عام" می شود حال "تر" به آن اضافه می کنیم و به همین نحو برای اخص می توان عمل ...
اعم:کلی تر اخص :محدود تر
دِیی و دِی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال: حاج دِیی: حاج دایی. دی مُمُّد:دایی محمد.
دِیی و دِی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال: حاج دِیی: حاج دایی. دی مُمُّد:دایی محمد.
الفاظ حمد، ثناء، شکر و مدح، اگر چه از نظر معنا به هم نزدیک است. ولی مرادف نیست و تفاوت دقیقی با یکدیگر دارد. ثناء ذکر زیبا و جمیل است که جنبه زبانی و ...