پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٨)
( عا. ) : از نشانه های اختصاری فرهنگ لغت فارسی به معنی عامیانه است. گاهی نشانه، همراه نشانه های دیگر می آید که هر کدام توضیح دهنده کلمه هستند برای م ...
در گویش شهرستان بهاباد به معنای نخاع است که از اعضای حرام حیوانات حلال گوشت است.
در گویش شهرستان بهاباد به دُشوِل، دُشپُت گفته می شود. دشپت به غده های کوچک گرد به اندازه فندق است که معمولاً در اعضای حیوانات حلال گوشت وجود دارد و ...
در گویش شهرستان بهاباد به سوسری، خروسو /khorusu/گفته می شود.
در گویش کرمان وشهرستان بهاباد به این حشره دو دمبو/Dodombu/ گفته می شود این حشرات با داشتن یک جفت قلاب انبرک مانند در انتهای شکم مشخص می شوند که شبیه ...
گوش خیزک. در گویش کرمان وشهرستان بهاباد به این حشره دو دمبو/Dodombu/ گفته می شود این حشرات با داشتن یک جفت قلاب انبرک مانند در انتهای شکم مشخص می شو ...
Dodombu/در گویش کرمان وشهرستان بهاباد به حشره ای به نام گوش خیزک گفته می شود این حشرات با داشتن یک جفت قلاب انبرک مانند در انتهای شکم مشخص می شوند که ...
adaptor:ادابتور یا وفق دهنده. adapt:وفق دادن. از این رو به دستگاه هایی مثل شارژر ها اداپتور می گویندچون این وسایل برق شهری را به برق مورد نیاز وسای ...
در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کردن گفته می شود که در رفتار بعضی از کودکان مشاهده می شود که معمولاً برای تحریک بچه های دیگر و در آ ...
در گویش شهرستان بهاباد به قسمت لب و لوچه، نِق گفته می شود و بیشتر جنبه منفی و تمسخر آمیز دارد. در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کرد ...
در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کردن گفته می شود که در رفتار بعضی از کودکان مشاهده می شود که معمولاً برای تحریک بچه های دیگر و در آ ...
رِق رِقُو:در گویش شهرستان بهاباد به کسی که زیاد رِق رِق کند ( نق زند ) و بهانه جوید ( بیشتر در مورد کودکان آید ) گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به جای نق نق از اصطلاح رِق رِق استفاده می شود.
گریه کردن و کج خلقی، در گویش شهرستان بهاباد به جای نق نق کردن از اصطلاح رِق رِق کردن استفاده می شود.
بلیز/boliz/در گویش شهرستان بهاباد به معنای بلوز است.
گویا و گنگ بودن در مورد اعداد: اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 ...
گویا و گنگ بودن در مورد اعداد: اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 ...
اعداد گویا و گنگ: اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 گویا است چون ...
[ گویش شهرستان بهاباد ] /hekkoo /سکسکه، هکه. گویا منشأ هکو یا هکه /hekke/ ، هکه /hakke/ است. هکو کردن یعنی سکسکه کردن. این کلمه هم معنی کلمه ی Hic ...
[ گویش شهرستان بهاباد ] /hekkoo /سکسکه، هکه. گویا منشأ هکو یا هکه /hekke/ ، هکه /hakke/ است. هکو کردن یعنی سکسکه کردن. این کلمه هم معنی کلمه ی Hic ...
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند و بابادی یعنی منسوب به باباد.
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند و بابادی یعنی منسوب به باباد.
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند و بابادی یعنی منسوب به باباد.
دل به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
دل به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
حال به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
دل به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
حال به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
cough/کاف/عطسه کردن، سرفه کردن. برای آسان کردن آموزش و یادسپاری بهتر، از تکنیک هایی استفاده می شود یکی از تکنیک ها ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید ...
کله پربادو:[ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اوریون گفته می شود تظاهر اصلی این بیماری التها ...
کله پربادو:[ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اُورِیُون ( به فرانسوی: Oreillons ) یا گوشک یا ...
کله پربادو:[ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اُورِیُون ( به فرانسوی: Oreillons ) یا گوشک یا ...
کله پربادو: [ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اُورِیُون ( به فرانسوی: Oreillons ) یا گوشک ی ...
جدا کننده
ذرتو/zorratu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای تگرگ ریز است که از کلمه ی ذرت بزافه و ( پسوند شباهت ) درست شده است یعنی شبیه ذرت.
در گویش شهرستان بهاباد به ذرت همراه با لفافهای پیچیده سِرِه ذرت و به باز شده و بدون لفافه آن که دانه های ذرت بر هسته چوبی نمایان می گردد ذرت می گویند.
Finch:پرنده ای است کوچک و خوش آواز شبیه بلبل. یارو به جای ؛ یه مرده می خوره به نرده برمی گرده، میگه یه فِنچ می خوره به فِنس ( نحوه نوشتاری ) بر می گ ...
فِنچ
یارو به جای ؛ یه مرده می خوره به نرده برمی گرده، میگه یه فِنچ ( Finch:نوعی پرنده ) می خوره به فِنس ( نحوه نوشتاری ) بر می گرده ( ریتِرنس میشه ) Fenc ...
تِرناسک:در گویش یزد به معنای پرنده ای است کوچکتر از گنجشک، که گاها به بچه های کوچک و نحیف از باب تمسخر گفته می شود. برای یادسپاری بهتر؛ ترناسک که تر ...
فَنس، که نوشته می شود فِنس و به معنای نرده است. برای یادسپاری بهتر به جای ؛ یه مرده می خوره به نرده برمی گرده، تکرار شود یه فِنچ ( Finch:نوعی پرنده ...
Eye /آی/ به معنای چشم ، عین تلفظ I به معنای من.
I/آی/ به معنای من، عین تلفظ Eye به معنای چشم.
Headache/هِدِیْکْ/سر درد. برای یادسپاری بهتر فرض کنید دو کلمه داریم به نام های هِد ( سر ) و کیک که ترکیب آن شده هِدِیْکْ، اما داستان آن به این صورت ...
در زبان فارسی، کلمات هم پایه:کلمات هم نقش. کلمه های هم پایه، یعنی کلمه هایی که دارای یک نقش هستند و برای همه آنها از یک فعل استفاده می شود.
باز بیان.
برای یادسپاری بهتر فرض کنید، ویر مخفف ویراستار باشد اما ویرگول چیست؟ ویرگول یک واو وارونه است که ویراستار ها با آن نویسندگان را کاملا گول می زنند تا ...
در گویش شهرستان بهاباد علاوه براستفاده از ترکیب دل تنگ شدن از ترکیب دل سوختن نیز استفاده می شود. مثال، دلم برایش سوخته. [دلم برات تنگ شده جونم]. البت ...
در گویش شهرستان بهاباد به معنای دلتنگ شدن نیز به کار می رود. مثال، دلم برایش سوخته. [دلم برات تنگ شده جونم]. البته این مورد تنها برای انسان به کار نم ...