پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٨)
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
یکباره و یکبارگی:ناگهان و ناگهانی ، همه. یکسره :بدون وقفه و پشت سر هم ، همه. یک کله:بدون وقفه و پشت سر هم یک کش:یکبار، یکدفعه،
سرکش ( سرکشنده ) :گردنکش ( گردن کشنده )
در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چَمبَر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر ا ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چمبر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از ...
در گویش شهرستان بهاباد، به خربزه، خیار ( به تنهایی ) گفته می شود و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خیار سبز گفته ...
خربزه. در گویش شهرستان بهاباد، کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...
خیار. در گویش شهرستان بهاباد به خیار، خیار سبز یا خیاربُلِنگ ( خیاربالنگ ) گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن د ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...
در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.
در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.
غد. [ غ ُدد ] یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در باره کودک، نوجوان و جوان بکار برند ( بچه ی غدی است ) ، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! ...
کله بند. [ گویش شهرستان بهاباد ] /kale band/درگیر، مشغول و گرفتار. این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده است و مانند پای بند و دست بند به ...
کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...
کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...
کله بند/kale band/در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند است که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا حالا، کله بن ...
تجزیه و ترکیب، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...
صرف و نحو، تجزیه و ترکیب. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...
صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...
صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...
تج , tej در گویش بهابادی به معنی جوانه و تج زدن یعنی جوانه زدن.
کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...
کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...
در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
پَشُفتَه ( گویش یزدی ) و پَشُفتِه ( گویش شهرستان بهاباد ) که به ترشح مایعات گفته می شود. در این باره، دکتر ابوالفضل امامی میبدی می گوید: [پ] پیشوند ...
پَشُفتِه، در گویش شهرستان بهاباد به ترشح مایعات گفته می شود. در این باره، دکتر ابوالفضل امامی میبدی می گوید: [پ] پیشوند واژگونی ( برعکس سازی ) است؛ ...
اُوْ اَشکو، در گویش شهرستان بهاباد به معنای گریه و [اُوْ اَشکو کردن] به معنای گریه کردن است. این واژه از دو کلمه ی اُوْ ( به معنای آب ) و اشک ساخته ش ...
کشمون. [keshmun]، کشتزار. در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شو ...
forget:فراموش کردن. forgive:بخشیدن. Forgive and forget ببخش و فراموش کن You can not forget until you forgive تا وقتی که نبخشید نمی توانید فراموش ک ...
forgive:بخشیدن. forget:فراموش کردن. Forgive and forget ببخش و فراموش کن You can not forget until you forgive تا وقتی که نبخشید نمی توانید فراموش ک ...
نقطه. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات آشنای قبلی که دارای وجه اشتراک هستند استفاده کرد سپس به برقراری ارتباط بین آنها پرداخت. Stop and spot وجه ...
پاتریوت.
میهن پرست، Patriot
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ایجاد ارتباط با معنی اصلی کلمه ، ماندگاری ان را بیشتر کرد. for:برای get:گرفتن ...
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...
برای یادسپاری بهتر می توان از ارتباط کلمات مشابه از لحاظ تلفظ یا معنی بهره برد. plot plan:طرح نقشه ، نقشه ی نقشه
نقطه، خال برای یادسپاری بهتر می توان اثپات را اثبات در نظر گرفت اکنون برقراری رابطه بین اثبات و نقطه لازم است بطور مثال: اثبات کوتاه ترین پاره خط بین ...
muscle:ماهیچه، عضله. missile :موشک، راکت. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات اشنا استفاده کرد و با ساخت جمله های طنز و بی ربط و تصویر سازی ذهنی م ...
missile :موشک، راکت. muscle:ماهیچه، عضله. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات اشنا استفاده کرد و با ساخت جمله های طنز و بی ربط و تصویر سازی ذهنی م ...
candlestick:جاشمعی candle:شمع stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی ) steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat ) stock :سهم ( ...