پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٦٩٧)
قَالَتْ فَذَٰلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَل ...
ریشه ی کلمه: رود ( فعل اجوف ) وزن باب مفاعَلَة: فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال. بردن به باب مفاعله: رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و ...
ریشه ی کلمه: رود ( فعل اجوف ) وزن باب مفاعَلَة: فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال. بردن به باب مفاعله: رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و ...
ریشه ی کلمه: رود ( فعل اجوف ) وزن باب مفاعَلَة: فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال. بردن به باب مفاعله: رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و ...
Cherku/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کثیف است و برای بدن و لباس استفاده می شود مانند چه لباس چرکویی یعنی چقدر این لباس کثیف است و گاهی همراه پرکو/ ...
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصورسازی استفاده کرد مثلا در این جا : یه روز توی جشن جنگل می خواستند ق ...
تَسْتُرُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ وَ تَجُودُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ عیب کسى را می پوشی که اگر می خواستی، رسوایش می ساختی. به ...
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصورسازی استفاده کرد مثلا در این جا : پدر عروس به همسرش می گوید امیر ک ...
کِلَاهُما:هردوی ایشان. کِلَا [کلو]: اسمی است که لفظ آن مفرد و معناى آن مثنی است و همواره چه از نظر لفظ و یا معنی اضافه بر یک کلمه ای که دلالت بر دو ...
کِلَا:هردو، هردوی، این یکی و آن یکی، نیز، هم. کِلَا [کلو]: اسمی است که لفظ آن مفرد و معناى آن مثنی است و همواره چه از نظر لفظ و یا معنی اضافه بر یک ...
از اطلاعات اشتراک گذاری شده کاربران نتیجه گرفته می شود باید در ترجمه منان ابتدا ببینیم اگر منظور باری تعالی است از لفظ منت گزار به هیچ وجه استفاده نش ...
أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) ( العائد ) د ...
لا تَکِلْنی:ریشه ی فعل وکل که یک فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( ...
اَللّهُمَّ لا تَکِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَه عَینٍ اَبَداً؛ خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً اجْزِهِمَا بِالإِْحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالسَّیِّئَاتِ غُفْرَاناً ...
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً اجْزِهِمَا بِالإِْحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالسَّیِّئَاتِ غُفْرَاناً ...
اِجزِهِما:پاداش بده آن دو را. ریشه کلمه جزی است اولین صیغه ماضی آن می شود:جَزَیَ که اعلال به قلب صورت می گیرد و جَزَی می شود اما اولین صیغه مضارع ان ...
وکل فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( وَعَدَ ، وَصلَ، وَلدَ ) ومثا ...
وکل فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( وَعَدَ ، وَصلَ، وَلدَ ) ومثا ...
وکل فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( وَعَدَ ، وَصلَ، وَلدَ ) ومثا ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
از خانواده ی جرئت ( جرأت )
أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) یا شاید بجرم و گناهم مکافات کردى
ریشه کلمه:کَفَیَ. بردن به باب مفاعله: کافَیَ ( ماضی ) که اعلال به قلب گشته می شود کافَی. یُکافِیُ ( مضارع ) که اعلال به اسکان گشته می شود یُکافِی. ...
ازلی:انکه اول ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه بوده است. ( از صفت های خداوند ) ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداو ...
ازلی:انکه اول ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه بوده است. ( از صفت های خداوند ) ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداو ...
وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوح ...
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است ) لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنک ...
وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوح ...
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است ) لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنک ...
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است ) لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنک ...
وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوح ...
لَا یَزَالُ: زوال نمی پذیرد - پیوسته معنی زَوَال: زوال - فنا - نابودی معنی لَا تَزَالُ: زوال نمی پذیرد - پیوسته
افتقار بر وزن کلمه ی آشنای افتخار، افتقار از فقر می آید و افتخار از فخر. افتقار آوردن افتخار ندارد مگر برای حضرت حق.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی و نیز ساخت جمله های الکی و طنزآمیز و داستان سازی همرا ...
در باب افتعال از ریشه فقر ( اِفتَقَرَ، یفتقِرُ، اِفتِقار ) یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَافْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرَ ...
اِفتَقَرَ، یفتقِرُ، اِفتِقار ( باب افتعال از ریشه فقر ) یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَافْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرَارِ ...
اِفتَقَرَ، یفتقِرُ، اِفتِقار ( باب افتعال از ریشه فقر ) یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَافْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرَارِ ...
ریشه کلمه مزج است و هم خانواده کلمه های امتزاج [امْتَزَجَ : امْتِزَاجاً بِهِ: به آن چیز آمیخته شد. ]، مزاج[کلمه مزاج به معنای هر چیزی است که به وسیله ...
کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إلَیْکَ ( از دعای روز عرفه امام حسین علیه السلام ) چگونه بر وجود تو استدلال شود، به ...
دانش آموز گفت :آقا، شاطر به معنی نانوا را با چه ( تایی ) می نویسند؟ گفتم ببین شاطر شطرنج باز نیست ( گرچه هردو طا دارند ) شاطر چالاک و چابک است، دلیر ...
در ضمن غُرت یا قُرت در اصل قورت. [ ق ُ ] ( ترکی، اِ ) جرعه قورت دادن:در تداول فرو بردن بلعیدن مثلا قورت دادن آب دهان یعنی فرو بردن بزاق.
در ضمن غُرت یا قُرت در اصل قورت. [ ق ُ ] ( ترکی، اِ ) جرعه قورت دادن:در تداول فرو بردن بلعیدن مثلا قورت دادن آب دهان یعنی فرو بردن بزاق.
از امثال : دو غرت و نیم باقی است. دو قُرتُ و نیم هم گفته می شود. هنوز دو قرت و نیمش باقی است ؛ درباره ٔ کسی گویند که هرچه خورد سیر نگردد اما در موا ...
از امثال : دو غرت و نیم باقی است. دو قُرتُ و نیم هم گفته می شود. هنوز دو قرت و نیمش باقی است ؛ درباره ٔ کسی گویند که هرچه خورد سیر نگردد اما در موا ...
( مُ ) [ ع . ] ( اِفا. ) اجراء کننده، جاری کننده.
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه