پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٦٩٧)
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد فرض کلمه ی آشنا: ممدوح به معنای مدح شده، ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد فرض کلمه ی آشنا: ممدوح به معنای مدح شده، ...
محمود:بر وزن مفعول و از ریشه حمد وبه معنی حمد شده، ستایش شده. ممدوح:بر وزن مفعول و از ریشه مدح وبه معنی مدح شده، ستایش شده. حمد و مدح تقریبا معانی ...
ممدوح:بر وزن مفعول و از ریشه مدح وبه معنی مدح شده، ستایش شده. محمود:بر وزن مفعول و از ریشه حمد وبه معنی حمد شده، ستایش شده. حمد و مدح تقریبا معانی ...
مناهل:آبشخور ها برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و به تصویرسازی و داستان س ...
منهل:آبشخور. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و به تصویرسازی و داستان ساز ...
خاور=شرق=East خاورمیانه =شرق میانه=Middle East
آموزش سرعت نور به زبان ساده و همراه با طنز: حداکثر سرعت ماشین ها بطور متوسط 200 یا 300 است انصافا باید سرعت نور یک خورده بیشتر باشد ( خب، بی خیال هزا ...
رَأَّیْتُمُوه : کلمة أصلها الفعل ( رَأَّى ) فی صیغة الماضی المعلوم منسوب لضمیر الجمع المذکر ( أنتم ) وجذره ( رءی ) وجذعه ( رأی ) وتحلیلها ( رأیتم و ه ...
جذر یعنی ریشه. در ریاضیات، جذر همان رادیکال ( کلمه فرانسوی ) است و به معنای ریشه و اساس عدد مثلا ریشه دومِ چهار، عدد دو است. در ادبیات، جذرِ کلمه ی ...
رایت. اصل رایت، رأیت است که همزه به الف بدل شده است و به معنای رؤیت، دیدن و مشاهده است اما از آنجا که پرچم نشانه ای است که برای دیدن برپا کنند تا ...
رایت:رؤیت، دیدن، مشاهده. اصل آن رأیت است که همزه به الف بدل شده است. از آنجا که پرچم نشانه ای است که برای دیدن برپا کنند تا مردم ببینند به پرچم ن ...
[کِش، کِش، کِش] ( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش کیش ( لهجه تهرانی ) . برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن ک ...
( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش ( لهجه تهرانی ) . برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای ر ...
( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش ( لهجه تهرانی ) . برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای ر ...
( لهجه ی تهرانی ) ( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کِش کِش. برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: ای ...
کرکر کردن. در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاد ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: ای ...
تَغَمَّدَهُ اللّه برحمتِه: خداوند او را در پوشش رحمت خود قرار دهد، خداوند او را در رحمت خود بپوشاناد.
تَغَمَّدَهُ اللّه برحمتِه: خداوند او را در پوشش رحمت خود قرار دهد، خداوند او را در رحمت خود بپوشاناد.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون رجوع به جملات قصار بزرگان، بازی های ذهنی و استفاده از کلمات مشابه بهره برد جمله قصار: جاء الحق و زهق البا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون رجوع به جملات قصار بزرگان، بازی های ذهنی و استفاده از کلمات مشابه بهره برد جمله قصار: جاء الحق و زهق البا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه بهره برد: Is the Mona Lisa smile painting in a mountain monastery آیا تابلوی لبخند مونالیزا در صومعه ای کو ...
گوساله، جوان نادان یا کم تجربه یا ناشی. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد: ...
ریشه مَتکی/ریشه گیاه شیرین بیان . بیخ مَهْک. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو رشد می کند. ...
متکی. [ م َ ] شیرین بیان ، که به فارسی مَهْک گفته می شود. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو ...
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمُو می گویند مثل، تخمو آفتابگردان که در گویش این شهرستان به آن تخمو گُلُو گفته می شود. در ...
تخمه یکی از اجزای اصلی آجیل است که در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به همین معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...
اصلا. اصلا بغیر از ابدا و هرگز معنی براستی هم می دهدمثال، از داور سوال می شود که خوب بود می گوید کیف کردم اصلا. در مورد [کیف کردم اصلا] یا همان [ا ...
بغیر از ابدا و هرگز معنی براستی هم می دهدمثال، از داور سوال می شود که خوب بود می گوید کیف کردم اصلا. در مورد [کیف کردم اصلا] یا همان [اصلا، کیف کرد ...
تجملاتی
سلبریتی ( celebrity )
گُپّ ( Gopp ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای پُر و لبریز است. مثال این حوض گپِ آبه ( رُخ به رُخ بودن حوض را خبر می دهد )
گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...
قَشُو:شانه حیوانات، شانه چهارپایان. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی همراه با طنز بهر ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
یکباره و یکبارگی:ناگهان و ناگهانی ، همه. یکسره :بدون وقفه و پشت سر هم ، همه. یک کله:بدون وقفه و پشت سر هم یک کش:یکبار، یکدفعه،
سرکش ( سرکشنده ) :گردنکش ( گردن کشنده )
در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چَمبَر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر ا ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چمبر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از ...
در گویش شهرستان بهاباد، به خربزه، خیار ( به تنهایی ) گفته می شود و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خیار سبز گفته ...
خربزه. در گویش شهرستان بهاباد، کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...
خیار. در گویش شهرستان بهاباد به خیار، خیار سبز یا خیاربُلِنگ ( خیاربالنگ ) گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن د ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...