پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری گندمانی (١,٣٠٦)

بازدید
٢,٠٣٢
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رفتن خانه بخانه همراه با خواندن سرود کریسمس با خوشحالی و با صدای بلند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

خواننده سرود کریسمس ( مخصوصا با صدای بلند و با خوشحالی ) ، کسیکه سرود کریسمس را با صدای بلند میخواند را caroler یا معادل انگلیسی آن caroller میگویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

خواننده سرود کریسمس ( با صدای بلند و با خوشحالی ) - caroler معادل آمریکایی آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

ضرب المثل برای موقعیتهایی مثل عروسی، جشن و شادی و غیره ) هرچه بیشتر باشیم، بیشتر خوش میگذره - هر کی بیاد قدمش بچشم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اندوهگین، آزرده خاطر، دلخور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

صفت ) مشتاق، هیجان زده ، مشتعل، برانگیخته - کسیکه بسیار هیجان زده و خوشحال است برای انجام کاری.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام ولی آماده بخدمت - در حالت تعادل بودن ( متعادل )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

مستقیما - صادقانه، دقیقا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک اصطلاح عامیانه ( عرفی ) جایگزین کریسمس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

پول شرط بندی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پول شرط بندی فوتبال

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

ناگهانی وارد شدن ( به اتاق یا یک ساختمان و. . . ) ، بدون اجازه وارد شدن - حرف کسی را قطع کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

خصلت بدجنسی، ( شخصی که دارای خصلت شرور یا بدجنس باشد )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقویت شدن از، بهره مند شدن از، جان گرفتن از

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) شوهر ایده آل آینده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

سفر را آغاز کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح قدیمی و دوستانه برای بچه مثبت بر عکس bad egg به معنی پسر بد یا شرور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

غیررسمی ) بچه مثبت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

بچه مثبت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کارت رو شروع کن، کارت رو ادامه بده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦٢

در پاسخ به کسیکه از شما تشکر کرده یعنی، حرفشم نزن یا قابلی نداشت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کاری که شروع کردی ادمه اش بده، کارت رو شروع کن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

یعنی در زادگاه یک شخص، یا جایی که آن شخص از آنجا آمده ( مثلا my friends back home یعنی دوستانم که در زادگاه من دارند زندگی میکنند - شاید بتوان معادل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

از سد چیزی گذشتن، مانعی را ( بزور ) رد کردن It helps you push through winter and in immaculate style

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

پایان یک دوره فیلمبرداری یا ضبط ( مثال It's a wrap )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

قدمت تاریخی داشتن از. . . ، ( مثال The church dates from the 14th century قدمت کلیسا به قرن چهاردهم بر میگردد ) - معادل date back که آن هم تقریبا به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیرقابل کنترل، مهارنشدنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

صفت: سوزان هم در مورد گرما هم سرما

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرمای سوزان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مسافرت کردن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تلافی کردن، پاتک زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دیگر ( کاملا ) ماندگار و متداول شده، دیگه جزئی لاینفک از زندگی روزمره شدن ، ( پذیرفته شده و ماندگار شدن بطوریکه برامون دیگه عادی شده )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

شروع کنیم !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢١

( عبارت فعلی ) قدمت داشتن، به تاریخ عقب برگشتن، متعلق بودن به ( تاریخ خاص ) مثلا This building dates back to the 18th century قدمت این ساختمان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیا بریم دور بزنیم، بیا بریم بگردیم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیا بزنیم به جاده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

شیطان مقیم

پیشنهاد
٥

( عبارت ) تفسیر کردن چیزی ( مثلا اظهار نظر یک نفر یا کاری و اقدامات او ) The judge put an entirely different construction on his remarks. قاضی یک تفس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفسیر ، ترجمه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

موج های بزرگ استوانه ای شکل ( در ورزش موج سواری ) را هم barrel میگویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ساختن - ظاهر شدن - آتش گرفتن یا منفجر شدن - رفتن به دانشگاه - رفتن از یک شهر یا موقعیت پایین تر به شهری بزرگتر یا موقعیت بالاتر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

به معنی خواهش میکنم، قابلی نداشت، باعث افتخارم بود و. . . در جواب کسی که از شما تشکر کرده است بکار میرود، یعنی کاری نکردم که نیاز به تشکر خاصی داشته ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بدرقه کردن یا همراهی کردن تا دم درب خروج ( هنگام خروج کسی از منزل یا ساختمانی بعد از ملاقات ) مثلا ، I'll see you out یعنی تا دم در همراهیت خواهم کرد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

برازنده و جذاب به نظر رسیدن، ( بیشتر در مورد آقایون بکار می رود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

برخورد کردن، تصادفی به چیزی برخوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

باز رخدادن ، دوباره روی دادن ، ( مثال، When my father's birthday came round, I wanted to buy him something really special )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

فعل ، برش فرانسوی سبزیجات ( بصورت خلال بریدن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جویای احوال سلامتی یا پیشرفت کسی یا چیزی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فعل عبارتی، به معنای در معرض هوا قرار دادن پهن کردن در هوای آزاد به منظور از بین رفتن رطوبت یا بوی آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

شیک، مد روز، اصیل، مدرن