پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری گندمانی (١,٣٠٦)

بازدید
٢,٠٢٤
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درست به هدف زدن، بطور کامل به هدف خود رسیدن. مترادف hit the nail on the head و همچنین hit the mark

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

تغییر موضع، پروسه یا دوره زمانبر ( برای تکمیل چیزی ) ، دوره یا زمان رفت و برگشت یک وسیله نقلیه مثل هواپیما، کشتی وغیره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

تمرین اولیه ای که در آن بازیگران نقشهای خودشان را از روی متن نمایشنامه میخوانند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

شکست، سقوط، ناکامی، فروافتادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی کیفیت، نصفه نیمه، چیزی که شکل یک چیزی باشد ولی در واقع خود آن چیز نباشد یا فقط اسما به اسم آن شناخته میشود. مثلا a celebrity of sorts یعنی یک سل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

شیطون بلا، سر زنده، با نشاط، پر جنب و جوش!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیررسمی ) حل کردن یک مساله، کنار آمدن با چیزی، خاتمه دادن غائله چیزی، کنار آمدن با موضوعی ( بصورت موفقیت آمیز ) ، برطرف کردن ترس یا نگرانی در مورد یک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - به داستان یا غائله چیزی خاتمه دادن! 2 - برطرف کردن نگرانی یا ترس در مورد یک موضوعی I thought we'd laid this issue to rest ages ago من فکر میک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - به غائله چیزی خاتمه دادن! I tried to put this issue to rest من سعی کردم به غائله این مساله خاتمه بدم. 2 - در مورد چیزی رفع نگرانی یا ترس کردن، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٢

گم شدن، محو شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

عجیب، حیرت آور، شگفت انگیز، amazing

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح عامیانه غیر رسمی آمریکا ) مخ کسی را خوردن، سر کسی را بردن ( با حرف زدن زیاد و معمولا با صدای بلند ) . اصطلاح انگلیسی همین مورد Talk One's head ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح عامیانه غیر رسمی ) سر کسی را بردن، مخ کسی را خوردن ( با حرف زدن زیاد و معمولا با صدای بلند ) She talked my head off او از بس حرف زد مخمو خو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخمو خوردی! سرمو بردی از بس حرف زدی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بهم ریخته، آشفته، داغون شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

هم بعنوان نام هم بعنوان نام خانوادگی بیشتر برای جنس مذکر و گاهی هم برای جنس مونث . ریشه انگلیسی و ایرلندی و در جاهای مختلف جهان معناهای متفاوتی دارد. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٩

کامل پر کردن، ( فرقش با fill اینست که مثلا وقتی میگویید لیوان مرا پر کن اگر منظور شما اینست که لیوانتان کامل و لبالب پر بشود میگویید fill up my glass ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

پر کردن کلی یک سند یا یک فرم، ( فرقش با fill in اینست که fill in یعنی پر کردن یک یا چند جای خالی از یک فرم هست نه تمام فرم. مثلا در یک فرم جای خالی ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

مربی زندگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

پس گرفته شدن، بازگردانیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دفتر اشیا گمشده، محلی که برای نگهداری اشیا گمشده است تا دوباره به صاحبان شان برگردانده شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

تأسف به حال خود ( بخاطر بدشانسی های زندگی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را آویزان نگهداشتن، کسی را پادرهوا نگه داشتن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را بلاتکلیف گذاشتن، کسی را پادرهوا نگه داشتن، کسی را منتظر ( جواب ) گذاشتن

پیشنهاد
١٧

اصطلاح ) Keep/Have one's feet on the ground داشتن یک نگرش معقول و واقع بینانه به زندگی، اهل عمل و ثابت قدم در زندگی بودن، واقع گرا بودن، یک شخص اهل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

جنب و جوش، شور و شوق ، سر وصدا های شهری، شلوغ پلوغی!

پیشنهاد
١٦

1 - کسی را عاشق کردن، مخ کسی را زدن، اثر گذاشتن روی احساسات کسی، طوری که سریع عاشق شما شود مثال، He was hoping to sweep her off her feet, but she jus ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نرخ شکنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نرخ شکنی، مترادف undercutting

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نرخ شکنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اصطلاح عامیانه آمریکا ) تو همون نگاه اول عاشقت شدم. ( با اولین کلامت من رو گرفتار خودت کردی ) To have someone at 'hello

پیشنهاد
٨

یک اصطلاح معتبر در ایالات متحده ) به معنی توجه کسی را جلب کردن در اولین نگاه یا با اولین کلام ، خودمونی تو نگاه اول عاشق کسی شدن. You had me at hello ...

پیشنهاد
٥

1 - بهم ریختن مکانی یا جایی برای پیدا کردن چیزی! ( مترادف turn something inside out ) مثال: I turned the room upside down but, I couldn't find the ...

پیشنهاد
١٣

1 - چیزی را پشت و رو کردن ( طوری که قسمت داخلی آن نمایان و قسمت خارجی آن پنهان شود ) 2 - زیر و رو کردن، بدنبال چیزی گشتن ( مثلا وقتی داریم دنبال جو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

پزشکی ) افتادگی پا را footdrop یا foot drop میگویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

وضعیت یا پوزیشنی که یک فرد هنگام دراز کشیدن روی تخت یا سطح صاف بخود میگیرد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧٦

کنار گذاشته شدن از پرواز، ( وقتی یک شرکت هواپیمایی بیش از ظرفیت هواپیما، بلیط فروشی کند از مسافران درخواست می کند که هر کدام مایل باشند از لیست پرواز ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

لیست یکسری تجارب و دستاوردهایی که یک فرد امیدوار است در طول زندگی اش داشته باشد یا آنها را بدست بیاورد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

کارمند تحویلدار بانک، کسیکه بطور مستقیم با ارباب رجوع سر وکار دارد و امور بانکی از قبیل پرداخت چک، حواله و. . . را انجام میدهد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

شخصی که یکی از مدیران ارشد یک موسسه مالی است و مسوول رسیدگی به عملیات روزانه، برنامه ریزی های طولانی مدت و تطابق آنها با قانون جهت برآورده کردن نیازه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

Plant pathology or Phytopathology

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بصورت سریع و خشن عبور کردن از چیزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

رفتار یا خلق و خو خود را اصلاح کردن یا عوض کردن! Amend your ways رفتارت رو عوض کن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

گویه، سوال ( در یک پرسشنامه آمار )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٧

عادت کردن به

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

شکست خوردن ، نابود شدن ، به فنا رفتن، خراب شدن ( در مورد ماشین آلات و. . . )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به معنای تلافی کردن هم می باشد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨٤

پر کردن زمان یا مکان ) مثال برای هردو: These files take up a lot of disk space این فایلها یک فضای بسیار زیادی از دیسک را اشغال می کنند. I’ll try n ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Past participle از عبارت فعل have get to know ( آشنا شدن ) آشنا شده اید، آشنا شده باشید

پیشنهاد
٩

به چیزی واقع بینانه نگاه کردن