پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری گندمانی (١,٣٠٦)

بازدید
٢,٠٣٠
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دکلمه کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

دکلمه کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

منظور ) جای کسی بودن، با کفش کسی راه رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پرسنل بخش زایشگاه که وظیفه اش مراقبت بهداشتی، حمایتی از مادر ، قبل، حین و بعد از زایمان است. البته نقشی در زایمان ندارد، چون اصلا تخصصی در زمینه ماما ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دقیقا عین عبارت cut it close در انگلیسی آمریکایی است ، یعنی درست لحظه آخر رسیدن، درست لحظه آخر کاری را تمام کردن ( خطر از بیخ گوش رد شدن ) بدین معنا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

درست لحظه آخر رسیدن، دقیقه نود رسیدن، درست خطر از بیخ گوش رد شدن ( منظور یعنی اگر یک کم بیشتر طول میکشید برای ما دردسر ساز میشد یا بیان اینکه تقریبا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤٨

- کاهش یافتن، افت کردن! - پایین انداختن، پیاده کردن! ( مثلا تو فارسی خودمونی میگیم منو همینجا بنداز پایین، یعنی من را همینجا پیاده کن ) - به خواب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

راه حل پیدا کردن، گذر کردن ( از موانع پیش رو )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٩

تقاضانامه رسمی و معمولا بصورت مکتوب برای چیزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

چیزی را جایگزین کردن، چیزی را سر جای خودش گذاشتن ، چیزی به عقب انداختن ( به بعد موکول کردن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦٤

به شرطی که ( عبارت قیدی ) مادامی که ( عبارت قیدی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

معادل fucking و freaking در انگلیسی و معادل لعنتی /لامصب و سایر فحش های دیگر اینچنینی در فارسی . این اصطلاح توسط بعضی افراد استفاده می شود برای تاکید ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٧

معادل freaking و frigging که اصطلاحاتی برای تاکید بر چیزی یا بیان خشم است مثال ) 1 - You think you're so fucking smart, don't you تو ( لعنتی /لامصب/ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

اصطلاحی برای تاکید بر آنچه که میگویید یا بیان خشم خود، مثل معادل فارسی ( لعنتی ) معادل انگلیسی fucking و frigging مثال1 - Traffic was a freaking nigh ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدنتان نا متناسب شده، بدن شما در شرایط فیزیکی مناسب نیست، بدن شما ضعیف است ( معمولا منظور بخاطر عدم ورزش است )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بیا یه کم استراحت کنیم، بیا تا استراحت کوتاهی داشته باشیم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

امکان ندارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٤

استراحت کوتاه داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بازگشتن به فرم و تناسب بدنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

اصطلاح عامیانه موقع خداحافظی ) برای گفتن خداحافظی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را گیر انداختن یا دستگیر کردن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

دزدی سرگردنه، مثال That's so expensive! It's highway robber آن چقدر گرونه، دزدیه سرگردنه است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

BrE به زندان انداختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

آنرا از اول تا آخر بخوانید ( منظور، خواندن سریع دست نوشته یا نوشته پرینت شده است تا اگر اشتباه یا اشکالی در آن هست پیدا و بررسی شود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

آنرا از اول تا آخر بخوانید ( منظور سریع خواندن چیزی از اول تا آخرش است بمنظور پیدا کردن اشتباهی یا اشکالی در آن دست نوشته یا نوشته پرینت شده )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧٥

شروع کنید! - بفرمائید، خدمت شما!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

با احتساب مالیات، مالیات حساب شده باهاش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

عجب معامله عالی، عجب توافق خوبی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

حراج ویژه راه انداختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار خشمگین شدن بطور آنی ( ناگهانی ) ،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

در یک جنون آنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

فوران خشم، جنون آنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بسیار خشمگین شدن بطور ناگهانی، مثال ) I asked to speak to her boss and she just flew into a rage من خواستم با رئیسش صحبت کنم و او به یکباره بسیار خشم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

گذشته Get stung ( گزیده شدن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

چشم پوشی از خسارت ناشی از برخورد، چشم پوشی از ادعای خسارت ناشی از برخورد ( تصادف )

پیشنهاد
١٣

قادر نبودن به فهمیدن چیزی! They can't make heads or tails of your directions آنها نمیتوانند از راهنمایی های شما سردربیاورند!

پیشنهاد
٧

قادر نبودن به فهمیدن چیزی! I couldn't make heads or tails of this case من نتوانستم از این موضوع سردربیارم!

پیشنهاد
٣٢

اصطلاح ) فهمیدن یا سردرآوردن از چیزی! مثال I can't make heads or tails of this problem من نمیتوانم از این مساله سردربیارم!

پیشنهاد
٣٩

متفاوت فکر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

ریش تا گردن رشد کرده ) کنایه از عدم توجه به وضعیت آراستگی یک فرد است ، مثال، Make sure you don't have a neckbeard مطمئن شو که ریشت تا گردنت رشد نکند ...

پیشنهاد
٤

چه شاهکاریه انسان!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نا تمام ماندن، نا معلوم ماندن، حل نشده ماندن مثال، His words hung in the air ، حرفهایش نا تمام ماند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

1 - عکس گرفته شده از صورت ( مثلا عکس 3در 4 ) 2 - گلوله نشانه رفته به سمت سر ( شلیک به سر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه ) با شرایط سخت کنار آمدن بدون صدمه دیدن زیاد. تحمل کردن طوفان تا اینکه آن طوفان عبور کند و برود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

تک آهنگ، آلبوم تک آهنگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

عامیانه ) هر روز خدا!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

عامیانه ) اون خیلی بی عرضه است، اون خیلی مزخرفه، اون چرنده، I bought a new car but I don't like it, That sucks من یک ماشین جدید خریدم اما اونو دوست ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

اون خیلی مزخرفه،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٥

مزخرف، بد، چرند، دست و پا چلفتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

1 - از این واژه برای دستور دادن به یک اسب استفاده می شود که حرکت کند یا سریعتر حرکت کند. بصورت های Giddy - up یا Giddyup یا حتی Gittie - up هم نوشته ...