پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٥)

بازدید
٢,٥٣٤
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

مُزَلَف، سوسول، ژیگول، فُکُلی، زِپِرتی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

فَکَستَنی ( فَکَسَنی ) ! - واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است - بی خودی، اَلَکی، در ب و داغون، خراب، مُفَنگی، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

زِپِرتی ( گونه فارسی: فِزِرتی ) واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است - بی زور، ناتوان، نُنُر، سُوسُول، ژیگول، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

با دقت و حیرت انگیز نگاه کردن، زُل زدن، هاج و واج، شگفت زده شدن، سنکوپ! رجوع شود به خیره!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سَنکُوپ، سَنکُپ - سنگ کوب هم می گویند ( دواملایی است ) - واژه ای فارسی - تر کیبی از سنگ و کُپ ( دهان ) syncope برگرفته شده از فارسی است! معنی: می ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اِهِن و تُلُپ: کَبکَبه و دَبدَبه، باد و بُروت، اُلدُرَم بُلدُرَم ( ترکی ) ، اُرت!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اُرت - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - چاخان، بِلُف، لاف زنی، خالی بندی، توپ خالی زدن، هارت و هورت ( پورت ) ، قُمپُز!، اِهِن و تُلُپ! مثل: ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

هَماوَرد خواهی، ناورد، مبارزه، نبرد - سِتیزیدن، دست و پنجه نرم کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

با اصل و نصب، ریشه دار - امام زاده، بزرگ زاده، محتشم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

تاق: نام پرنده یا کبوتری که کِرم دوست دارد و بسیار وَرجه وُرجه می کند ( جنب و جوش فراوانی دارد ) ال: پسوند ابزار ( افزار ) ، پسوند قدرت، نیرو دهنده ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

وِزِّه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣٣

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - وِزِّه - پاپی شدن، آویزون! - شر و شلوغ، شیطون، بلا، مصیبت - آتیشپاره، ورپریده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

کَلَپچ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) کوتاه شده: کله پاچه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اُشگُول - نام یک سنجابک که چشمانی درشت دارد و در زمستان به خواب زمستانی فرو می رود! ( ( برپایه پژوهش های دانشمندان: سنجاب ها حیوان های فراموشکاری هس ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

اُشگُول، چُلُفتی، زِپِرتی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٩

واژه ای سیاسی است، که در جریان مذاکرات هسته ای ایران و 5 به علاوه ی1 ساخته شد! این واژه وام گرفته شده از فرجام است >>> هر دوی آن ها ( ساده ) هستند. ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

پُرسِمان - واژه فارسی مشتق - دو جور می توان از نظر دستوری معنا و برداشت کرد: پُرسِمان: در زمان کهن ( اوستایی ) به جای عیادت، احوال پرسی، دیدار و باز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٣٦

معنی: پیشکِسوَت، کهنه کار، اسطوره ( استوره ) ! - با تجربه، کافی، کاردان، حرفه ای، ماهِر، این کاره، آزموده، زُبده، کاربَلَد، کارکُشته، دنیا دیده، آبد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠٥

اسم پسرانه - نام پزشک نامدار دوره هخامنشی که مردم را درمان می کرد! این واژه، نخست " آپا" بوده: واژه فارسی باستان - به مانند: آپادانا! سَر، بالا، بل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

امروزه کسره ای که میان واژه است، پسوند ( تکواژ ) نیست و فقط افزایش آوایی است! پس پسوند ( ه ) میان واژه خندِوانه وجود ندارد و من به اشتباه آن را نوشتم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

این واژه ( مشتق ) است: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق داشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای وجود داشته باشد. >>>>> مشتق پویش: انجمن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

این واژه ( مشتق ) است: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق داشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای وجود داشته باشد. >>>>> مشتق پایِش: اوست ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

این واژه ( ساده ) است: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق نداشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای وجود نداشته باشد یا معنی واژه ی تجزیه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

بیشتر وقت ها این دو را باهم قاتی پاتی ( قاطی پاطی ) می کنیم: بَستَر: جامه ی خواب، وسایل و ابزار خواب ( مانند:تُشَک، مُتَکا، بالِش، رختخواب و. . . ) ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

درسته از پایدار و ایستا ترکیب شده ولی مشتق است: بن فعل یا مصدر پایستن، پسوند اسم ساز ( ار ) معنی: بادوام، استوار، پابرجا - ثابت، باقی، دائم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

اسم "مشتق" است - تراوا: مشتق>>> مصدر تراویدن ( بُن مضارع ) ، ا ( پسوند ) - گیرا، رد و اثر گذاشته، نفوذپذیر! بسیار شبیه ( ترآوا ) است!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

"تر" صفتِ اسم:تر و تازه، جدید، نو، نوین، به روز، روزآمد، امروزی ( انگلیسی و فرانسویش:آبدِیت، مُدرن، مُد ) "آوا" اسم: ندا، نوا، لحن، صدا، صوت، آواز، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

قالتاق، کلاه بردار، شارلاتان ( فرانسوی ) ، کلاش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

لانتور!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

بار کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

ورپریده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

تی تیش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چُسان فُسان، بچه ننه، نُنُر، پاستوریزه ( فرانسوی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - ژنِ خوب، یقه سفید، بچه بالا، وصله، خَرِش میره!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - اهلش، آماده، حاضر، پاکار، همراه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - عیش و نوش، حال وصفا، انفجار هیجان و غوغا - منفجر، نابودی، پُوکُوندَن ( لهجه اصفهانی ) - بی نقص و کم و کاس ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - در زبان بچگانه: به کسی که خیلی لباس خوشگلی پوشیده و خیلی تَرگُل وَرگُل هست بکار می رود! امروزه از همون زب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کُری - رَجَز خوانی، کل!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

فِنچ ( فنچول ) در مورد دختر کم سن و سال هم بکار می رود! کوچولو، ریزه میزه ( مرکّب اتباعی ) ، گوگولی مگولی! ( مرکّب اتباعی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

خاک انداز، جا کلیدی ( جا سوئیچی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاراشمیش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ای ترکی - قار ( برف ) ، آش ( باز کُن ) ، میش ( ببند ) یعنی: برفو باز کنو گلوله کن - برف میباره و نمیباره، معلوم نیست هوا چطوره؟ ( این واژه اولی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - فضول، آدم فروش، خبرچین، جاسوس، نخ دادن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

مَشَنگ، سیرابی، گلابی، هالو، اُسگُل!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

زِپِرتی!، فَکَسَنی ( فَکَستَنی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنبوشه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

کُری ( کُری خوانی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

عوامل، دست اندر کاران!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

چِت زدن، خُل وضع شدن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٨

وقتی کسی شراب یا نوشیدنی های مستی آور بخورد و از حدّ و اندازه آن بگذرد می گویند طَرَف رد داده! از خود بی خود شدن، مست، ملنگ، مدهوش، منگ، آب از سَر گذ ...