پیشنهادهای SuperSU (١,٤٩١)
یعنی من یه دخترم با آلت تناسلی مردانه😁😁😁 همون ترنس خودمون . اینو دخترا وقتی میگن که میخوان پسری رو رد کنن. جنبه فان داره☠️ یا جدیدا لیدی بوی. ...
از نظر ریشه شناسی به معنای هر دو/اطراف هست. مثال: ambiguousIf you describe something as ambiguous, you mean that it is unclear or confusing becaus ...
از نظر ریشه شناسی به معنای هر دو/ دو هست. مثال: ambiguous ambidextrous ambivalentIf you are ambivalent about something, you are uncertain whether ...
از نظر ریشه شناسی به معنای آب هست. مثال: aquamarine aquaculture aquarium aquatic aqueduct aqueous aquifer
از نظر ریشه شناسی به معنای شنیدن هست. مثال: audience audition audibleSomething that is audible is loud enough to be clearly heard. auditionAn aud ...
از نظر ریشه شناسی به معنای دور , اطراف، در مورد هست. مثال: circumference circumstance circumstances: those events which stand ‘around’ you circumn ...
contra/counter از نظر ریشه شناسی به معنای مقابل، مخالف, در برابر هست. مثال: contradict encounter contradict: speak ‘against’ counterOne who coun ...
از نظر ریشه شناسی به معنای مقابل، مخالف, در برابر هست. مثال: contradict encounter contradict: speak ‘against’ contrast: that which stands ‘again ...
از نظر ریشه شناسی به معنای ساختن/انجام دادن هست. مثال: factory manufacture fact: thing ‘made’ factual: pertaining to a thing ‘made’ factory: place ...
از نظر ریشه شناسی به معنای صورت، سطح هست. مثال: facadeA facade is a false outward appearance or way of behaving that hides what someone or somethi ...
از نظر ریشه شناسی به معنای قوی، نیرومند، قدرتمند هست. مثال: fortitude fortress fort: “strong” building fortress: “strong” building fortification: ...
از نظر ریشه شناسی به معنای شکسته، خرد شده هست. مثال: fracture fraction refractoryRefractory people deliberately don't obey someone in authority an ...
از نظر ریشه شناسی به معنای قضاوت, قاضی، کسی که نظر می دهد هست. مثال: judicial prejudice adjudicateIf you adjudicate a competition or dispute, you ...
از نظر ریشه شناسی به معنای قضاوت, قاضی، کسی که نظر می دهد هست. مثال: judicial prejudice adjudicateIf you adjudicate a competition or dispute, you ...
از نظر ریشه شناسی به معنای فرستادن هست. مثال: transmit admit emit: ‘send out’ omit: ‘send away’ dismiss: ‘send away’ permit: ‘send through’ subm ...
از نظر ریشه شناسی به معنای حمل کردن هست. مثال: portable portly: refers to one who ‘carries’ much body weight import: ‘carry’ in export: ‘carry’ ou ...
از نظر ریشه شناسی به معنای خراب کردن/ از هم پاشیدن/ قطع کردن هست. مثال: bankrupt disruption disruption: act of “bursting” apart erupting: a “burst ...
sect/sec از نظر ریشه شناسی به معنای بریدن هست. مثال: bisect section insect: creature “cut” into three parts segment: a “cut” piece segmentation: a ...
از نظر ریشه شناسی به معنای احساس کردن/ فرستادن هست. مثال: sense: ‘feeling’ faculty nonsensical: not ‘feeling’ right sensible: ‘feels’ right to do ...
از نظر ریشه شناسی به معنای ساختن هست. مثال: destruction restructure constructWhen you construct something, you build or create it. destructionTh ...
از نظر ریشه شناسی به معنای خود, همان, یکسان, شبیه هست. مثال: autograph: signature written by a person her"self" autobiography: life history writte ...
از نظر ریشه شناسی به معنای زنده/زندگی هست. مثال: biology biography biology: study of ‘life’ microbiology: study of very small ‘life’ forms amphibi ...
از نظر ریشه شناسی به معنای قدرت/توان هست. مثال: dynamic dynamite dynamicA dynamic person is full of energy and life, making them very active. d ...
از نظر ریشه شناسی به معنای بد/سختی/بد اقبالی هست. مثال: dysfunctional dyslexic Dyslexia Dyslogistic Dysentery Dysfunction Dysarthria Dyspepsia ...
از نظر ریشه شناسی به معنای نوشته, خط، قلم، حرف هست. مثال: epigram telegram epigramAn epigram is a short poem or sentence that expresses something ...
از نظر ریشه شناسی به معنای دگر/متفاوت هست. مثال: heteronym heterogeneous heterodoxHeterodox beliefs, ideas, or practices are different from acce ...
از نظر ریشه شناسی به معنای یکی/مانند هست. مثال: homologousThings that are homologous are similar in structure, function, or value; these qualities ...
از نظر ریشه شناسی به معنای آب هست. مثال: hydration dehydrate carbohydrate dehydration hydrant hydraulic hydrocarbon hydroelectric hydrofoil , ...
از نظر ریشه شناسی به معنای زیر/ تحت هست. مثال: hypodermic: pertaining to ‘under’ the skin hypo: short for hypodermic hypothermia: condition of hav ...
از نظر ریشه شناسی به معنای شناسی/مطالعه چیزی/علم/ نظریه هست. مثال: tautologyWhen you employ a tautology, you needlessly and often unintentionally ...
meter/metr از نظر ریشه شناسی به معنای اندازه گیری هست. مثال: symmetryObjects that possess symmetry have equally balanced halves or evenness of sha ...
از نظر ریشه شناسی به معنای کوچک/ریز هست. مثال: micro: ‘small’ microscope: instrument that makes ‘small’ things perceptible microorganism: very ‘sm ...
mis/miso از نظر ریشه شناسی به معنای تنفر هست. مثال: misanthropeA misanthrope is someone who hates and mistrusts people. misogynistA misogynist is ...
از نظر ریشه شناسی به معنای علاقه/عشق هست. مثال: Philip : A lover of horses Philosopher : A lover of wisdom Philodendron : Loves trees Hemophiliac ...
از نظر ریشه شناسی به معنای ترس هست. مثال: Claustrophobia Arachnophobia Acrophobia Agoraphobia Phobia Phobic Androphobia Autophobia Brontophobia
از نظر ریشه شناسی به معنای صدا/صوت هست. مثال: microphone: device that makes the small ‘sound’ of a voice louder megaphone: device that makes a ver ...
photo/phos از نظر ریشه شناسی به معنای نور هست. مثال: photo - electric photogenic photograph photography photogravure photoinduction photojournalis ...
photo/phos از نظر ریشه شناسی به معنای نور هست. مثال: photo - electric photogenic photograph photography photogravure photoinduction photojournalis ...
از نظر ریشه شناسی به معنای ساختگی/غیر واقعی هست. مثال: pseudonymA pseudonym is a fictitious or false name that someone uses, such as an alias or p ...
از نظر ریشه شناسی به معنای روح/ روان هست. مثال: psychoactive ( adj. ) also psycho - active, "of or pertaining to drugs that affect mental states, ...
از نظر ریشه شناسی به معنای دیدن هست. مثال: arthroscopicof a special type of endoscope used to examine and treat joints colonoscopyvisual examinati ...
از نظر ریشه شناسی به معنای هنر/علم/فن هست. مثال: technique technological technologyTechnology is the use of knowledge in science to make useful t ...
از نظر ریشه شناسی به معنای گرما هست. مثال: thermal thermometer hyperthermiaabnormally high body temperature hypothermiasubnormal body temperature ...
از نظر ریشه شناسی به معنای دور هست. مثال: television telephone telegram telegraph telescope telex
از نظر ریشه شناسی به معنای قرار دادن تصور کردن یا تعریف کردن هست. مثال: posit: to “place” an idea before position: how you are “placed” positive: ...
از نظر ریشه شناسی به معنای حرکت یا جابجایی هست. مثال: Motion: حرکت، جنبش. Motivate: تحریک کردن، انگیزه دادن برای انجام کاری. Promote: ترویج دادن ...
از نظر ریشه شناسی به معنای اعتبار دادن یا باور کردن هست. مثال: credible” “credit” “incredible” “creditor”
از نظر ریشه شناسی به معنای نوشتن/کشیدن هست. مثال: graphic phonograph geography: Earth ‘writing’ biography: ‘writing’ of someone’s life bibliogra ...
از نظر ریشه شناسی به معنای اولیه اولین یا اصلی هست. مثال: primary ( adj. ) : of or pertaining to “first” things primer: paint applied “first, ” or ...
از نظر ریشه شناسی به معنای صد هست. مثال: Centennial Centimeter Centigrade Century Percent