پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٥٥)
fall from grace
fall from grace
fall from grace
رُخ باز
بر رخ انگشت سیاهی کشیدن . [ ب َرْ، رُ اَ گ ُ ت ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه است از رسوا نمودن . ( آنندراج ) ( مجموعه ٔ مترادفات ) : ز لوح سینه ...
بر رخ انگشت سیاهی کشیدن . [ ب َرْ، رُ اَ گ ُ ت ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه است از رسوا نمودن . ( آنندراج ) ( مجموعه ٔ مترادفات ) : ز لوح سینه ...
ساده رخ. [ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) امرد. بی ریش. ساده. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک : ساده رخ نزد آنکه خویشش نیست شب ...
ساده رخ. [ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) امرد. بی ریش. ساده. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک : ساده رخ نزد آنکه خویشش نیست شب ...
ساده رخ. [ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) امرد. بی ریش. ساده. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک : ساده رخ نزد آنکه خویشش نیست شب ...
گل رخ
گل رخ
گشاده رخ . [ گ ُ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ) خندان . بشاش . مسرور : همه دختران شاد و خندان شدندگشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی .
گشاده رخ . [ گ ُ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ) خندان . بشاش . مسرور : همه دختران شاد و خندان شدندگشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی .
گشاده رخ . [ گ ُ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ) خندان . بشاش . مسرور : همه دختران شاد و خندان شدندگشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی .
گشاده رخ . [ گ ُ دَ / دِ رُ ] ( ص مرکب ) خندان . بشاش . مسرور : همه دختران شاد و خندان شدندگشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی .
tree - clad
tree - clad
tree - clad
roughly
roughly
roughly
roughly
roughly
The way to the top was easy after that. As they reached the last stretch Ralph stopped رگه
catch the rhythm
به زبان آمدن
نفس نفس زنان
smashing
smashing
smashing
smashing
smashing
Excellent Chiefly British Slang
wacco
excellent
looped
looped
a stack of something/stacks of something=a large amount of something
a stack of something/stacks of something=a large amount of something
a stack of something/stacks of something=a large amount of something
a stack of something/stacks of something=a large amount of something
a stack of something/stacks of something=a large amount of something
a stack of something/stacks of something=a large amount of something
toward the end of the afternoon
toward the end of the afternoon
خس و خاشاکی
directness
صراحت لهجه
hover between something ( and something else )
hover between something ( and something else )