پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٥٥)

بازدید
٦,١٦٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست ریز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ریخته . که با دست ریخته اند و طبیعی نیست : تپه های دست ریز خاکی . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست ریز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ریخته . که با دست ریخته اند و طبیعی نیست : تپه های دست ریز خاکی . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست ریز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ریخته . که با دست ریخته اند و طبیعی نیست : تپه های دست ریز خاکی . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست ریز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ریخته . که با دست ریخته اند و طبیعی نیست : تپه های دست ریز خاکی . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمک ریز شدن نمک ریز. [ ن َ م َ ] ( نف مرکب ) آنکه نمک می پاشد. ( ناظم الاطباء ) . - نمک ریز شدن ؛ کنایه از گریان شدن : دیدن او چون نمک انگیز شد هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریزه کار. [ زَ /زِ ] ( ص مرکب ) باریک بین . دقیق . خوش کار. زیرک . هوشیار. وقوف دار. ( ناظم الاطباء ) : تَبَن ؛ زیرک و باریک بین و ریزه کار گردیدن . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریزه ریزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

he is a shrimp of a boy she is a shrimp of a girl He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulb ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

hand sth back to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

fall silent

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

fall silent

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عقب زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a long time The plane was shot down in flames. Nobody knows where we are. We may be here a long time

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Cos British English spoken informal because

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

because

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the assembly Piggy took off his glasses and blinked at the assembly while he wiped them on his shirt

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

the assembly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یوم الجمع ؛ روز قیامت. ( از اقرب الموارد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

wipe something off the face of the earth/wipe something off the map to destroy something completely

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یوم الجمع ؛ روز قیامت. ( از اقرب الموارد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be on one's feet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be on one's feet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be on one's feet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be on one's feet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be on one's feet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

girl - shop ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

girl - shop ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

girl - shop ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

girl - shop ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Dick and Harry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Morning Glory

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

dick mac ( n. ) [SE mac ( intosh ) ] ( UK black ) a condom

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

dick mac ( n. ) [SE mac ( intosh ) ] ( UK black ) a condom

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

arab’s knees ( Irish ) keys

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

in a staunch, determined manner ( although moral excellence is not indispensable, as one can lie like a Trojan )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

headlamps ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

headlamps ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

headlamps ( n. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

headbone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

head gasket ( n. ) ( US ) a condom

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

head gasket ( n. ) ( US ) a condom