پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٥٥)
once more
مرادات . [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مُراد. کامها. آرزوها. اغراض . مقاصد : از شهاب الدین مسعود شنیدم . . . که هنوز ازهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی ت ...
مرادات . [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مُراد. کامها. آرزوها. اغراض . مقاصد : از شهاب الدین مسعود شنیدم . . . که هنوز ازهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی ت ...
مرادات . [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مُراد. کامها. آرزوها. اغراض . مقاصد : از شهاب الدین مسعود شنیدم . . . که هنوز ازهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی ت ...
محرق . [ م ُ رَ ] ( ع ص ) نیک سوخته شده به آتش . ( از منتهی الارب ) . مشتعل و افروخته . ( ناظم الاطباء ) . سوزانیده شده . ( غیاث ) . سوخته شده . ( نا ...
محرق . [ م ُ رَ ] ( ع ص ) نیک سوخته شده به آتش . ( از منتهی الارب ) . مشتعل و افروخته . ( ناظم الاطباء ) . سوزانیده شده . ( غیاث ) . سوخته شده . ( نا ...
دودرنگ . [ رَ ] ( ص مرکب ) تیره به رنگ دود. دودی : بدو گفت کاین دودرنگ درازنشسته بر این ابلق سرفراز. فردوسی . کند ز اهرمن دودرنگ خاکسترچو سازد آتش و ...
مث تیر شهاب لهجه و گویش تهرانی سریع
milk the anaconda ( v. ) to masturbate
milk the anaconda ( v. ) to masturbate
milk the anaconda ( v. ) to masturbate
milk the anaconda ( v. ) to masturbate
I lost the thread I lost my thread
carpet trade ( n. ) [i. e. ‘the occupations and amusements of the chamber or boudoir’ ( OED ) ; such rooms would be carpeted] sexual dalliance.
carpet trade ( n. ) [i. e. ‘the occupations and amusements of the chamber or boudoir’ ( OED ) ; such rooms would be carpeted] sexual dalliance.
carpet - kisser ( n. ) [their prostration on prayer mats]= ( Aus. ) a Muslim
carpet - kisser ( n. ) [their prostration on prayer mats]= ( Aus. ) a Muslim
مرموز He flashed a conspiratorial grin at the other two
یوسفی کردن ؛ پادشاهی کردن و اقتدار داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
good humor
شوخ و شنگی
ungraspable دور از فهم
دور از فهم
دور از فهم
ungraspable = not possible to comprehend
ungraspable = not possible to comprehend
ungraspable = not possible to comprehend
ungraspable = not possible to comprehend
تعویر
نشانی از . . . . . . . . . . نیست
قبله ٔ جمشید. [ ق ِ ل َ / ل ِ ی ِ ج َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش است . ( آنندراج ) ( برهان ) . || شراب لعلی را نیز گویند. ( برهان ) . و ...
شهرگان . [ ش َ ] ( ص مرکب ) شهری . مقابل دهقان . ج ، شهرگانان . ( یادداشت مؤلف ) : اما ایرانیان مخصوصاً کسانی که از خاندانهای اصیل دهقانان وشهرگانان ...
شهرگان . [ ش َ ] ( ص مرکب ) شهری . مقابل دهقان . ج ، شهرگانان . ( یادداشت مؤلف ) : اما ایرانیان مخصوصاً کسانی که از خاندانهای اصیل دهقانان وشهرگانان ...
قبله ٔ دهقان . [ ق ِ ل َ / ل ِ ی ِ دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش است . ( برهان ) ( آنندراج ) . رجوع به مزدیسنا ص 184 شود. ( نقل از دکتر ...
پیر دهقان . [ دِ ] ( اِ مرکب ) دهقان پیر. دهقان سالخورده . || کدخدا و بزرگ ده . || شراب انگوری کهنه . شراب کهنه ٔ انگوری . ( برهان ) . می انگوری . ( ...
پیر دهقان . [ دِ ] ( اِ مرکب ) دهقان پیر. دهقان سالخورده . || کدخدا و بزرگ ده . || شراب انگوری کهنه . شراب کهنه ٔ انگوری . ( برهان ) . می انگوری . ( ...
سخن ربایی ( سرقت ادبی )
سخن ربایی ( سرقت ادبی ) ، سخن سمت ( س ۱۳، ش۱۹، ۱۳۸۷ )
سخن ربایی ( سرقت ادبی )
یعقوبی کردن. [ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از عاشقی کردن. ( از آنندراج ) .
speak up
warp and woof
جغله someone who is very small – used humorously
پی ریز. [ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب ) آنکه پی ریزد. آنکه بنیان نهد. آنکه اساس و بنیاد نهد. || ( ق مرکب ) در تداول عامه ، متصل . پیوسته . پیاپی . یک ریز. ...
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .