دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٦٣,٧١٧
رتبه
رتبه در دیکشنری
٧٨
لایک
لایک
٦,٩٧٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٣,٢٣٩

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٣٠٧
رتبه
رتبه در بپرس
٤١٥
لایک
لایک
٢٧
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

در گویش شهرستان بهاباد، عقرب را عغرب هم گویند. ( بر همان وزن عقرب )

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

در گویش شهرستان بهاباد، عقرب را عغرب هم گویند. ( بر همان وزن عقرب )

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

شناخت: اِشْناخت ( eshnaakht ) لغتنامه دهخدا: اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن. شعر از مولانا: ساکنش کرد و بسی بنواختش دیده اش بگشاد و داد اشناختش ...

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

شناختن: اشناختن ( eshnaakhtan ) لغتنامه دهخدا: اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن. شعر از مولانا: ساکنش کرد و بسی بنواختش دیده اش بگشاد و داد اشناخت ...

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشْناخت ( eshnaakht ) به جای شناخت استفاده می شود. چِطو ( chetow ) ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت ...

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.