پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٣٣٥
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سافنا: [ اصطلاح چوپانی ] رها سازی بره ها به طرف مادرشان جهت خوردن شیر .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرخه سری: [ اصطلاح چوپانی ] مراسم ناهاردهی به مناسبت جدا کردن پشم از گوسفندان.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

چفت: [ اصطلاح چوپانی ] آغل گوسفندان که از چوب و گیاه سرخس یا کاه ساخته شده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نَیرِم: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که بره اش را شیر ندهد و تحویلش نگیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

منگل: [ اصطلاح چوپانی ] محل نگهداری گوسفندان که اطرافش با چپر محصور باشد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کَهو [ اصطلاح چوپانی ]: گوسفندی که رنگ بدنش بین سیاه و سفید باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کَش لوک : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که رنگ دو طرف شکمش متفاوت از رنگ کل بدنش باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

شیشِک : [ اصطلاح چوپانی ] بره ی زیر ۶ ماه را می گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سِلِگ : [ اصطلاح چوپانی ] بره ی بالای یک سال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شِوا قَشقِه : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفند شیره ای رنگی که پیشانی سفید دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَچِز : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که جنسیت آن مشخص نیست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دِگلی مار : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفند مادری که دو قلو زائیده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاه قَشقِه : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفند سیاه رنگی که پیشانی سفید دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوشا گِسفن : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفند شیرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاشک : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که شیر برای دوشیدن نداشته باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قَسِر : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که در سال جاری نزائیده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

زا : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که در سال جاری زائیده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

فرام : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندانی که بره نداشته باشند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیر مِش: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفند ماده ی پیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دِلاق : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که از نظر دُم بین زِل و دِمبِل باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دِمبِل : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که دم بزرگ و پر چربی دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

زِل : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که دم کوچک و لاغری دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کار: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که گوش های کوچکتری نسبت به گوسفندان معمولی دارد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاوی : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که برای اولین بار زائیده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

لُوک : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که رنگ بدنش سیاه و سفید یا دو رنگ باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خالِک وَره : [ اصطلاح چوپانی ] بره ی تازه متولد شده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دَق نَر: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفند نر بزرگی که شاخ نداشته باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَئیز کا : [ اصطلاح چوپانی ] بره ای که در فصل پاییز متولد شده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَنوش وَره [ اصطلاح چوپانی ]: بره ای که رنگ بدنش سفید باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مار سَف : [ اصطلاح چوپانی ] بره را از زمان به دنیا آمدن تا زمانی که شیر می خورد گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شِوا: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که رنگ بدنش شیره ای رنگ باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَر: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که گوش آن بسیار کوتاه است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجی: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که رنگ صورتش گوناگون بوده و رنگ بدن آن قهوه ای باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

زبان حال: [ اصطلاح مداحی ] یکی از مواردی که واعظ یا ذاکر به ذکر مصیبت می پردازد و از آن استفاده می کند، زبان حال است. بسیاری از شعراء و مداحان از این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچه واکردن: هنگامی که برنامه ی سینه زنی آغاز می‏شود، توسط میاندار مجلس و با اشاره ی مداح، عزاداران، صف هایی رو به روی هم تشکیل می‏دهند که اصطلاحاً " ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

میاندار [اصطلاح مداحی ]: میانْ دار کسی است ، که لابه لای خواندن مداح، جمله هایی که معمولاً به صورت "ندا" است، با آهنگی کِشدار می خواند و سینه زنان نی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

یا حسین کِش[اصطلاح مداحی ]: کنایه از میانْ دار است، که لابه لای خواندن مداح، جمله هایی که معمولاً به صورت �ندا� است، با آهنگی کِشدار می خواند و سینه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هیأتی: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحاً به افرادی گفته می شود که اهل شرکت در مجالس اهل بیت اند و پای منبر وعظ و عزاداری می نشینند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

یا الله کردن: [اصطلاح مداحی ] کنایه از رو به قبله کردن و تمام نمودن مجلس عزاداری است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

واحد نُث: [اصطلاح مداحی ]در واحد خوانی، گاه که سینه زن به شور می آید در آن حال، یک دست و دو دست بر سینه می زند، این حالت " نث" نام دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

واگردان: [اصطلاح مداحی ]به بیت "ترجیع" در قالب "ترجیع بند"، واگردان نیز گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمک مجلس: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحاً به معنای چاشنی یا جاذبه ی مجلس به کار می رود مثلاً گفته می شود: "نام امام حسین ( علیه السلام ) نمک مجلس است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نَوّاح: [اصطلاح مداحی ]کسی که در خواندن "نوحه" تجربه ی خاصی دارد و کارش نوحه خوانی یا نوحه سرایی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

میلادیه: [اصطلاح مداحی ] شعری که مضمون شاد داشته باشد و مداح، آن را متناسب مجلس جشن میلاد یکی از ائمّه اطهار یا بزرگان دین، انتخاب کرده، می خواند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

نسخه: [اصطلاح مداحی ]نوشته ای که مداح، هنگام خواندن، به دست می گیرد، نسخه نام دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناقب خوان: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحی قدیمی، که بر گروهی از مداحان اطلاق می شده است که به نقل مناقب و فضایل اهل بیت ( علیهم السلام ) می پرداخته اند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

منبری: [اصطلاح مداحی ] مقصود سخنران یا واعظ مجلس است که بر منبر می نشیند و سخن می گوید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

میان دار: [اصطلاح مداحی ] به شخصی اطلاق می شود که در اداره ی مجلس، مداح را یاری می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مصیبت خوانی: [اصطلاح مداحی ] مقصود، همان مرثیه خوانی است. معمولاً مداحان با نقل تاریخ اهل بیت ( علیهم السلام ) مستمعان خود را با مصائب اهل بیت ( علیه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مقتل: [اصطلاح مداحی ] کنایه از کتابی است که مصائب اهل بیت ( علیهم السلام ) در آن بیان شده است.