پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
هفت ولایت اعضا و جوارح : هفت اندام . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص547 ) .
هفت ولایت تن : هفت اندام . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 140 ) .
هفت حقه ی پیروزه : آسمان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص226 ) .
هفت ارکان : هفت اندام . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص409 ) .
هشیار دل : بیدار دل ، دل آگاه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص349 ) .
هزار ساله : منسوب به هزار سال . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص373 ) .
هزیمت گشتن : فرار کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص191 ) .
هر ساعت : هر لحظه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص97 ) .
هجوم کردن : هجوم آوردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص363 ) .
هدر گشتن خون : باطل شدن حق آن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 60 ) .
هادی طریق : راهنما . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 384 ) .
هتک پرده : پرده دریدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 93 ) .
وهن افگندن : سستی ایجاد کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص374 ) .
وهن اعضا : سستی اندام ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص501 ) .
وقع هراس : فرود آمدن بیم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص174 ) .
وقع بر دل نشستن : مهابت حاصل شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 288 ) .
وفور دانش : بسیاری دانش . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص536 ) .
وفور علم : بسیاری دانش . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص172 ) .
وفور حزم : بسیاری حزم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص335 ) .
وفق مراد : موافق مراد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 354 ) .
وفای عهد : به سر بردن پیمان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص108 ) .
وفای عهده : به سر بردن پیمان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 108 ) .
وفا نمودن : به جای آوردن پیمان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص270 ) .
وعید قهر : وعده ی بد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 304 ) .
وفا پیشه : وفادار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 389 ) .
وعثای سفر : رنج سفر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 314 ) .
وعده کردن : قول دادن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 108 ) .
وطن داشتن : مسکن گزیدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص46 ) .
وطن گاه : جای باش . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 97 ) .
وضیع و رفیع : فرومایه و بلند . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص319 ) .
وضی المنظر : پاکیزه روی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص534 ) .
وضع حمل : نهادن بار زایمان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص83 ) .
وضع فرمودن : ایجاد کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 544 ) .
وسیلت ساختن : سبب ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 28 ) .
وصیت فرمودن : وصیت کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص418 ) .
وصیت نگاه داشتن : رعایط شرایط وصیت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص66 ) .
وزن داشتن : دارای وزن بودن ، ارج داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص492 ) .
ورطه ی هلاک : جای نابودی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص73 ) .
ورود بوادر : درآمدن سخن های نااندیشیده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص371 ) .
ورطه ی خطر : محل خطر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 59 ) .
ورطه ی ندامت : مهلکه ی پشیمانی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص257 ) .
ودایع اسرار : رازهای امانت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص115 ) .
ودیعت دار : امانت دار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص137 ) .
ورج الهی : فره ی ایزدی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 36 ) .
وحشت راه : بیم راه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص314 ) .
وحشت غربت : بیم غریبی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص41 ) .
وجه نجات : راه رهایی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص465 ) .
وحشت خانه : جای ترس . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص240 ) .
وجه خلاص : راه رهایی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص47 ) .
وجه صبیح : روی گشاده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 328 ) .