پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
غلغله ی آدم: [ اصطلاح در تداول عامه ]شلوغی و ازدحام جمعیت ، پر از سرو صدای آدم ها ( ( بازارچه غلغله ی آدم بود. از جلو مغازه گذشتند. طلا فروشی، پارچه ...
چشم دراندن: [ اصطلاح در تداول عامه ]بی حیایی کردن ، بی ادبی کردن ، گستاخ شدن . بی شرم شدن ، بی حیا شدن ، پررو شدن . دقت زیاد کردن. ( ( مرد از پشت س ...
عرق برگ چنار:نوعی عرق که از برگ درخت چنار تهیه می شود و در عطاری ها می توان یافت خواص آن عبارت است از : رفع تنگی نفس، درمان آسم، درمان سینه درد، درما ...
لیف: [ اصطلاح در تداول عامه ] کسیه ی صابون, از لوازم بهداشتی حمام است. کیسۀ بافتنی یا پارچه ای که در حمام برای شستشوی بدن با صابون به خود می مالند. ...
شلاب: [ اصطلاح در تداول عامه ]شُل آب ، آب گل آلود ، برف مخلوط با گل و لای، باران سخت. برف گل آلود. ( ( شیرین جلوتر می رفت . "راه بیا واین قدر غر نز ...
هوای گند: [ در تداول عامه ]هوای آلوده، هوای بارانی و نامساعد. ( ( آرزو دامن پالتو جمع کرد از روی چاله ی پر آب پرید و غر زد ، "چرا همیشه به حرف تو گ ...
سوفله: نوعی دسر یا پیش غذای سبک و پرهوا. می تواند انواع مختلف داشته باشد . سفله ی : سفله ی مرغ ، سفله ی بادمجان ، سفله ی سیب زمینی ، سفله ی زرد جوبه ...
( ( در دو لنگه ی ناهار خوری باز شد و ماه منیر بلند گفت " بفرمایید شام " بوی عطر و ادکلن و توتون پیپ و سیگار و سیگار برگ رفت پیشبازِ بوی کباب و لازانی ...
فرش نقش ماهی در هم: [ اصطلاح در تداول عامه ]نقش ماهی درهم یا "هراتی" یکی از رایج ترین نقشه های قالیبافی ایران است که از اواخر عهد صفوی در ایران رایج ...
چپاندن: [ اصطلاح در تداول عامه ]چیزی را با زور و فشار میان چیز دیگر جا دادن، تپاندن، تپانیدن. . ( ( محبوبه سیگار را توی هوا تکاند " ول کن حسام گیرم ...
سر سام گرفتن: [ اصطلاح در تداول عامه ]سر گیجه گرفتن ، سردردگرفتن . ( ( محبوبه سیگار را توی هوا تکاند " ول کن حسام گیرم دعوتت کردند از آهنگ هایی که ...
مهمانی مفصل: [ اصطلاح در تداول عامه ]کامل ترین مهمانی , مهمانی کامل طولانی، مهمانی تمام و کمال. ( ( صدای آیه بلند شد "شما را به خدا اذیت نکنید عمو ...
درِ آینه کاری: [ اصطلاح در تداول عامه ]دری که برای تزیین آن از خرده و بریده های آینه بنظم و ترتیب خاص استفاده شده . دری که برای تزیین آن از آیینه های ...
کارتیه: نوعی ساعت ساخت شرکت کارتیه. احتمالا ساعت کارتیر درست تر است ( ( به ساعت مچی نگاه کرد که آرزو متوجه نشد کارتیه ی هدیه ی پدربود یا رولکس هدیه ...
حباب چراغ: [ اصطلاح در تداول عامه ]محافظ لامپ و چراغ برقی در برابر باران و رطوبت . حبابها با خاصیت زیبایی سازی و تزئینی خود میتواند یک انتخاب عالی بر ...
ریسه رفتن: [ اصطلاح در تداول عامه ]حالت غش از خنده زیادی یا گریه زیادی، غش غش خندیدن . ( ( نشست کنار شیرین "باز حسام گیر داده بود؟" شیرین خندید. "د ...
گیر دادن به چیزی: [ اصطلاح در تداول عامه ]بند کردن ، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن . پیله کردن ( ( نشست کنار شیرین "باز حسام گیر داده ...
پیشدستی: [ اصطلاح در تداول عامه ]ظرفی کوچک تر از بشقاب غذاخوری که هنگام غذا یا خوردن میوه کنار دست مهمان می گذارند. ( ( دست سرور رفت طرف پیش دستی " ...
دامن پلیسه سرخابی: [ اصطلاح در تداول عامه ]نوعی از دامن زنانه ( ( مرد کله طاسی باپیراهن و کروات سفید داشت با ماه منیر حرف می زد. جلو شعله های چوب م ...
دل دادن و قلوه گرفتن: [کنایه در تداول عامه]گرمِ گفتگوی دوستانه / خودمانی بودن ( ( پسته را داد به آرزو و دوباره سر برد دم گوشش. "ببینم این میرزا قشمش ...
میرزاقشم شم: [ اصطلاح در تداول عامه ]آدم بیکاره لوس و خودخواه ( ( پسته را داد به آرزو و دوباره سر برد دم گوشش. "ببینم این میرزا قشمشم کی باشند با ما ...
ور دل کسی نشستن: [ اصطلاح در تداول عامه ]کنار دست او نشستن ، وردست او نشستن ، کنار و پهلوی کسی نشستن . ( ( زن تنومند پیش دستی آجیل را گذاشت روی مز ...
گُه: [ در تداول عامه ]سرگین، فضله، مدفوع، نجاست. ( ( و اولین سفر پدر و مادر آرزو به پاریس وقتی بود که آرزو کلاس سوم دبستان بود و مانده بود پیش نصرت ...
( ( آرزو به مجسمه چینی نگاه کرد . دختری بود با لباس آبی و کلاه صورتی ربان دار . سگی با خال های قهوه یی لمیده بود جلو پای دخترک . دست دخترک روی سر سگ ...
زیر پای کسی نشستن: در کمین او بودن ، برای فریب و گمراه کردن وی تلاش کردن . ( ( مادر محبوبه از ماه منیر متنفر بود و تا روز مرگش به همه ی آشنا ها می ...
مش کردن مو: [اصطلاح]روشن کردن تکه هایی از مو به صورتی که این تکه ها 5 درجه روشن تر از زمینه مو باشند را مش میگویند. این عمل ممکن است با کلاه یا فویل ...
غرق شدن کشتی: [کنایه در تداول عامه]کنایه از غمگین بودن و افسرده بودن ، کنایه از ناراحت بودن. به فکر فرو رفتن . ( ( شیرین فنجان چای به دست نشست کنار ...
فتوکپی کسی یا چیزی بودن: [کنایه در تداول عامه]کاملا شبیه بودن ، عین هم بودن ، به همدیگر شباهت بیشتر داشتن. ( ( حسام با کت شلوار سر مه یی و دستمال گ ...
صورت کشیدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]جراحی کشیدن پوست صورت ، نوعی عمل جراحی زیبایی صورت جهت پنهان کردن علائم پیری و جوانتر کردن ظاهر . در این عمل جراح ...
رولکس: ساعت ، اسم خاصی از ساعت . ( ( نسرین حالا با کت و دامن راه راه کنار بخاری دیواری ایستاده بود و داشت از عروسی دخترش تعریف می کرد در لس انجلس . ...
ارکستر فرنگی: [ اصطلاح در تداول عامه ]ارکستری مه در آن بیشتر از آلات موسیقی فرنگی بهره می برد . ( ( نسرین حالا با کت و دامن راه راه کنار بخاری دیوا ...
ارکستر ساز و ضربی: [ اصطلاح ]آلت ضربی ؛ ارکستری که از ساز و آلات موسیقی ضربی ، چون دف و دهل و دورویه و امثال آن استفاده می کند . ( ( نسرین حالا با ...
کم نگذاشتن: [ اصطلاح در تداول عامه ]کم نیاوردن , کوتاهی نکردن ، هر چه در توان داشتن کوشیدن ، نهایت تلاش خود را کردن . ( ( نسرین حالا با کت و دامن ر ...
چوب شور: [ اصطلاح در تداول عامه ]نوعی بیسکویت نمکیو شور طعم به شکل چوب که انواع مختلف دارد . ( ( روی میز توی ظرف های کریستال و نقره کوچک و بزرگ آجی ...
دامن سرخابی: [ اصطلاح در تداول عامه ]نوعی دامن زنانه به رنگ سرخابی، ( ( شیرین نشست و دامن بلند سرخابی با تکه دوزی بنفش پخش شد روی راحتی . پا انداخت ...
گوشت اوردن: [کنایه در تداول عامه]چاق شدن. فربه شدن ( ( رفت طرف شیرین . "چطوری گلم باز کخ لاغر کردی؟"زیر چشمی سر تا پای آرزو را برانداز کرد "عوضش دوس ...
( ( رفت طرف شیرین . "چطوری گلم باز که لاغر کردی؟"زیر چشمی سر تا پای آرزو را برانداز کرد "عوضش دوستت انگار باز گوشت آورده . ) ) ( ( عادت می کنیم ، ز ...
از ریخت انداختن: [کنایه در تداول عامه]از ژست خارج کردن. از هیأت انداختن . بد شکل کردن. از قیافه انداختن. ( ( به آرزو نگاه کرد "کیفت را از روی راحت ...
در زبان ترکی به سرزنش دانّاق و به سرزنش کردن دانّاماق گفته می شود.
مو خرمایی کم رنگ: [در تداول عامه ]یکی از رنگ هایی که همیشه در بین خانم ها پرطرفدار است رنگ موی خرمایی بوده که جزء خانواده رنگ های گرم محسوب می شود و ...
بخاری دیواری: [ اصطلاح در تداول عامه ]بخاری دیواری یا شومینه نوعی از بخاری است که در دیوار خانه تعبیه می شود و انواع مختلفی دارد . نوعی بخاری که در د ...
مبل راحتی : [ اصطلاح در تداول عامه ]راحتی یا مبل راحتی نوعی کاناپه است که به طور معمول سه نفره ساخته می شود اما گونه های دونفره و غیره نیز وجود دارد. ...
گُله به گُله: [ اصطلاح در تداول عامه ]این جا و اون جا، جا به جا، همه جا. ( ( توی اتاق پذیرایی بزرگ گله به گله راحتی های دسته طلایی چیده شده بود با ...
مربای آلو: [ کنایه در تداول عامه ] نوعی از انواع مرباجات است که از آلو تهیه می گردد. مربای آلو در گروه مربا و کمپوتی جات قرار دارد که از محبوبیت خاصی ...
جون جونم: [ اصطلاح در تداول عامه ]جان جانم ، عزیز دلم، نازنینم، نورچشمی!، عزیز دُرّ دانه ام ( عزیز دُرّ دونه ) ، ( ( نعیم و زن چاقی که لباس گلدار ب ...
دامن چین دار: [ در تداول عامه ]نوعی از دامن و لباس زنانه که چین دار است . دامن چین خورده، نوعی دامن با تا و لاهای بسیار. ( ( نعیم و زن چاقی که لباس ...
هیکل ترکه ای: [ کنایه در تداول عامه ]هیکلی شبیه شاخه باریک ودراز. کنایه از لاغر اندام و باریک. ( ( مادر آرزو دست ها را برای بغل کردن نوه از هم باز ...
مادری: [ اصطلاح در تداول عامه ]مادری خودمانی در معنی ننه جان ، بیشتر کودکان امروزی مادر بزرگ خود را مادری خطاب کنند ، اکنون بیشتر بچه های شهری ایران ...
بی ریخت شدن: [ اصطلاح در تداول عامه ] بی قواره شدن. بدترکیب شدن . بدشکل شدن. نازیبا شدن. ( ( رنو سرمه یی رفت توی حیاط بزرگ و دم پله های پهن ایوان ت ...
چارتاق: [ اصطلاح در تداول عامه ]بالتمام باز، کاملا باز ، چارطاق گذاشتن در ؛ هر دو لنگه ی آن را بالتمام و کامل باز گذاشتن. ( ( درماشین رو خانه چارتا ...