پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
علم نافع ؛ در مقابل علم ضار است. و علامت آن این است که در نفس ، تقوی وتواضع و نیستی زیادت کند. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا، از مصباح الهدایة ص 36 ) .
علم یقین ؛ عبارتست از ظهور نور حقیقت در حالت کشف استتار بشریت ، بشهادت وجد و ذوق نه به دلالت عقل و نقل. و مادام که از ورای حجاب نماید آن را نور ایمان ...
علم وراثت ؛ درمقابل علم دراست است ، و تا به مقتضای علم دراست عمل نشود، علم وراثت حاصل نگردد. زیرا �مَن عمل بما علم ، ورثه اﷲ علم ما لایعلم �. علم درا ...
علم معاﷲ ؛ عبارت از علم مقامات طریق حق و بیان درجات اولیاء است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ) .
علم من اﷲ ؛ علم شریعت است.
علم ضرورت ؛ معنای ضرورت ، مالابد است ، یعنی هرچه آدمی را از آن چاره نیست ، ضرورت است. و علم ضرورت عبارت از ادراک حد مالابد نفس است در حرکات و سکنات و ...
علم قیام ؛ مراد آن است که بنده در تمام حرکات و سکنات ظاهر و باطن خود، حق تعالی را بر خود قائم و مطلع بیند. و در تمام احوال و اقوال و افعال او را رقیب ...
علم سعت ؛ هرگاه اخلاق نفس مبدل شد، و دیو طبیعت مسلمان گشت ، و بجای متابعت هوی در مطاوعت خدا پدید آمد، بعضی از حظوظ او حقوق گردد و او رااز مضیق ضرورت ...
علم ضار ؛ علمی است که ازآن زیان خیزد. و علامت آن کبر و تفاخر و غرور و طلب دنیاست. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا، از مصباح الهدایة ص 37 ) .
علم حقایق ؛ عبارت از علم به حق است ، از جهت ارتباط آن به خلق و انشاء عالم از او، بحسب طاقت بشری. و مبادی آن امهات حقایق است که لازمه وجود حق است. ( ا ...
علم خواطر ؛ حصول معنی خاص است در دل که با سرعت زایل شود و خاطر دیگری جایگزین آن گردد. ابوالقاسم قشیری گوید: خواطر خطابی است که بر ضمایر وارد میشود. و ...
علم دراست ؛ علمی است که تا اول آن را نخواند، نداند و عمل کردن نتواند. و این علم مقدمه عمل است ، و علم وراثت نتیجه آن. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا، ازمصبا ...
علم باﷲ؛ همان علم معرفت است ، که همه اولیأاﷲ او را بدو دانسته اند و تا تعریف و تعرف وی نبود ایشان وی را ندانستند، ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ) .
علم حال ؛ از جمله علوم خاصه متصوفه است ، و آن عبارتست از دوام ملاحظه دل و مطالعه سرّ صورت آن حال که میان بنده و خداوند وجود دارد، و وقوف بر کمیت و کی ...
علم آخرت ؛ علمی است که به فساد بدن فاسد نشود، و آن علم به تأمین سعادت اخروی است. ( فرهنگ مصطلحات عرفا، از اکسیر العارفین ص 282 ) .
علم اخلاص ؛ اخراج خلق است از معامله با خدا، یعنی طاعات خود را فقط برای خدا انجام دهد. رجوع به اخلاص شود.
علم اخلاق ؛ عبارت از علم سلوک است ، و از انواع حکمت عملی است ، که آن را تهذیب اخلاق نیز گویند، و حکمت خلقیه هم گفته میشود. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا، ا ...
علم یقین ؛ دانستن چیزی به کمال یقین که هیچ شبهه وشکی در آن نبود. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به یقین شود. و نیز از حیث تصوف رجوع به �علم � در تصوف شود.
علم هیئت ؛ دانشی که درباره ستارگان ثابت و سیاره بحث میکند. و از کیفیات این حرکات ، بر اشکال واوضاع مخصوص افلاک استدلال میشود. ( از ترجمه مقدمه ابن خل ...
علم منطق ؛ قوانینی است که بدان میتوان در حدودی که تعریفات معرف ماهیت ها هستند، ودر حجت ها که تصدیق ها را افاده میکنند، درست و صحیح را از غلط و ناصحیح ...
علم معانی ؛علم به اصول و قواعدی است که به یاری آنها کیفیت مطابقه کلام با مقتضای حال و مقام شناخته شود. و موضوعاتی از قبیل اسناد و قصر و انشاء و وصل و ...
علم نحو ؛ دانشی است که بوسیله آن اصول مقاصد از راه دلالت الفاظ آشکار میگردد، و فاعل از مفعول و مبتدا از خبر بازشناخته میشود. و اگر این دانش نمی بود ا ...
علم کیمیا ؛ دانشی است که در آن از ماده ای گفتگو میشود که بوسیله آن زر و سیم به روش مصنوعی به وجود می آید، و عملی که به این نتیجه منتهی میگردد تشریح م ...
علم لغت ؛ عبارت از بیان وضع کلمات و مسائل لغوی است. ( از ترجمه مقدمه ابن خلدون ) . رجوع به لغت شود.
علم فقه ؛ علمی است که از احکام فروع دین اسلام گفتگو میکند، و آن را سه رکن است : کتاب و سنت و اجماع. ابن خلدون در مقدمه خود راجع به علم فقه گوید که آن ...
علم قافیه ؛ شناختن احوال انواع قوافی است. ( از کتاب بدیع و قافیه و عروض ) . رجوع به قافیه شود.
علم کلام ؛ علمی است که در آن مقدمات نقلی را بدلایل عقلی ثابت کنند. و صاحبان این علم را متکلمین گویند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) . ابن خلدون د ...
علم عروض ؛ میزان سخن منظوم ، یا فنی است که از وزن اشعار بحث میکند. ( از کتاب بدیع و قافیه و عروض ) . رجوع به عَروض شود.
علم سماء و عالَم ؛ علمی است از انواع علوم طبیعی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . رجوع به طبیعی شود.
علم شریعت ؛ دانش به احکام خدا و دستورهای دینی و شرعی. رجوع به شریعت شود.
علم زمین ؛ علم جغرافی. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به جغرافی شود.
- علم ستاره ؛ علم نجوم. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به نجوم و ستاره شناسی شود.
علم سِحر ( ساحری ) ؛ افسونگری و جادویی. ( ناظم الاطباء ) . آگاهی به چگونگی استعدادهایی که نفوس بشری بوسیله آنها بر تأثیر کردن در عالم عناصر توانا می ...
علم در سینه بودن ؛ کنایه از در یاد داشتن علم. از بر دانستن دانش : علم در سینه باید نه در سفینه. ( از مجموعه امثال فارسی چ هند ) .
علم رسمی ؛ علوم متداول. علوم کسبی. در برابر علوم عرفانی : علم رسمی سربسر قیل است و قال نه از او کیفیتی حاصل نه حال. شیخ بهائی
علم ریاضی ؛ علمی است که از اموری بحث میکندکه فقط در وجود خارجی محتاج به ماده باشند، چنانچه مقدار اعداد خاص که موجود در مادیات است. و اصول این علم چها ...
علم حرکات ؛ جنبش شناسی. رجوع به جنبش و حرکات شود.
علم داشتن ؛ داشتن دانش. دانا بودن. عالم بودن. رجوع به علم شود : علم داری به حلم باش چوکوه مشو از نائبات چرخ ستوه. سنایی ( از امثال و حکم دهخدا ) .
علم چل صباح . رجوع به علم چهل صباح شود. ( از ناظم الاطباء ) .
علم چهل صباح ؛ کنایه از علم چهل روزاست که تخمیر خاک آدم علیه السلام میشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .
علم حدیث ؛ دانش آگاهی به گفته های رسول ( ص ) و حکایت گفتار و کردار وی باشد. رجوع به حدیث شود.
علم تصوف ؛ از علوم شرعی جدید در ملت اسلام است. و اصل آن ، روی آوردن به عبادت و توجه بسوی خدای تعالی و اعراض از زخارف و زیورهای دنیوی و پرهیز از چیزها ...
علم تعطیل ؛ علمی که اصحاب آن منکر صفات باری باشند، و آنان را معطلون گویند : علم تعطیل مشنوید از غیر سرّ توحید را خلل منهید. خاقانی.
علم تعلیمی ؛ عبارت از علم ریاضی است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) .
علم تصریف ؛ علم به اشتقاق کلمات. ( ناظم الاطباء ) .
علم تشریح ؛ علمی که در آن از حقیقت انتساج آلات بحث میکنند. ( ناظم الاطباء ) . کالبدشکافی.
علم بلاغت ؛ دانش رسائی سخن و فصاحت در کلام و چیره زبانی ، و آن شامل معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه است. ( از کتاب بدیع و قافیه و عروض ) . رجوع به ...
علم بیان ؛ قواعد و قوانینی که بوسیله آن آوردن یک معنی به راههای گوناگون شناخته شود. وبحث از اقسام تشبیه و مجاز و استعاره و کنایه و مانند آنها از وظای ...
علم باکار. رجوع به ترکیب علم و عمل شود : علم باکار سودمند بود علم بی کار پای بند بود. سنایی.
علم بدیع ؛ علم آرایش سخن. علمی است که محسنات سخن بلیغ بدان وسیله شناخته میشود. ( از کتاب بدیع وقافیه و عروض ) . رجوع به بدیع شود.