پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
کلمه ( مسح ) به معنای کشیدن دست و یا هر عضو دیگر از لامس است بر شی ء ملموس ، بدون اینکه حائلی بین لامس و ملموس باشد، و نیز خود لامس دست و یا عضو دی ...
کلمه : ( ایدی ) جمع کلمه ( ید ) است ، که نام عضو خاصی از انسان است که با آن می گیرد و می دهد و می زند و کارهایی دیگر می کند، و آن عضو که نامش به فارس ...
کلمه ( غسل ) به فتح غین به معنای عبور دادن آب بر جسم است ، و غالبا به منظور تنظیف و پاک کردن چرک و کثافت از آن جسم صورت می گیرد،
کلمه : ( مکلبین ) اسم فاعل از مصدر ( تکلیب ) است که در اصل به معنای تعلیم دادن و تربیت کردن سگ برای شکار است ، و یا به معنای نگهداری سگ برای شکار و ب ...
( حنف ) با حأ به این معنا است که پاهای شخصی از حالت استقامت متمایل به طرف داخل بشود، بطوری که وقتی راه می رود پاها به یکدیگر سائیده بشود. مقابل آن جن ...
کلمه : ( تجانف ) به معنای تمایل است ، ثلاثی مجرد آن جنف با جیم است که به معنای این است که دو پای شخصی متمایل به خارج از اندام خود بشود، و در نتیجه گش ...
کلمه ( مخمصه ) به معنای قحطی و گرسنگی است.
کلمه نعمت بر وزن ( فعله ) صیغه ای است که در مواردی که بخواهی از نوع چیزی سخن بگوئی در این قالب می گوئی ، و نعمت بر ای هر چیز عبارت است از نوع چیرهائی ...
کلمه ( اکمال ) و کلمه ( اتمام ) معنائی نزدیک به هم دارند، راغب می گوید کمال هر چیزی عبارت است از اینکه غرض از آن چیز حاصل بشود و در معنای کلمه ( تمام ...
کلمه ( ازلام ) به معنای ترکه چوبهائی است که در ایام جاهلیت وسیله نوعی قمار بوده .
ما اکل السبع ) حیوانی است که درنده ای پاره اش کرده باشد، و از گوشتش خورده باشد، پس ( أکل ) مربوط به مأکول است ، چه اینکه همه اش را خورده باشد، و چه ا ...
( نطیحه ) حیوانی است که حیوانی دیگر او را شاخ بزند و بکشد .
( متردیه ) حیوانی است که از محلی بلند چون کوه و یا لبه چاه و امثال آن سقوط کند و بمیرد.
( موقوذه ) حیوان ی است که در اثر ضربت بمیرد آنقدر او را بزنند تا مردار شود.
کلمه ( منخنقه ) به معنای حیوانی است که خفه شده باشد، چه خفگی اتفاقی باشد ویا عمدی باشد و عمدی به هر نحو و هر آلتی که باشد، خواه کسی عمدا و با دست خود ...
کلمه ( هدی ) به معنای آن حیوانی است که آدمی از شهر خود با خود به طرف مکه می برد، تا قربانی کند، از قبیل گوسفند و گاو و شتر. کلمه ی هدی به معنی راهنم ...
کلمه ( بهیمه ) بطوری که صاحب مجمع گفته اسم است برای هر حیوان صحرائی و دریائی که با چهار پا راه برود .
کلمه ( احلال ) که فعل ماضی مجهول ( احلت ) از آن اشتقاق یافته به معنای مباح کردن چیزی است .
کلمه ( عقود ) جمع عقد است ، و عقد به معنای گره زدن و بستن چیزی است به چیز دیگر، بستن به نوعی که به خودی خود از یکدیگر جدا نشوند، مثل بستن وگره زدن یک ...
Fish در زبان انگلیسی تغییر یافته ی فلس فارسی می باشد در زبان فارسی فلس به معنی پولک ماهی می باشد و بعضی مواقع به خود ماهی هم فلس گفته می شده است .
کلمه : ( مخادعه ) که فعل مضارع ( یخادعون ) از آن گرفته شده به معنای بسیار خدعه کردن و خدعه های سخت کردن است ، البته این در صورتی است که بگوئیم : زیاد ...
کلمه ( تلاوت ) ( که فعل یتلی از آن گرفته شده ) همانطور که برخواندن الفاظ اطلاق می شود، بر القأ معانی آن الفاظ نیز اطلاق می گردد .
راغب می گوید: کلمه : ( فتیا ) به ضم ( فأ ) و نیز کلمه ( فتوا ) به فتح اول به معنای پاسخ دادن به حکمی است که تشخیص دلیل آن برای دیگران مشکل باشد و چون ...
کلمه ( تبتیک ) که مصدر باب تفعیل است و جمله : ( فلیبتکن ) از آن مشتق شده به معنای شکافتن است و شکافتن گوش حیوانات ( تفسیر المیزان )
کلمه ( لعن ) به معنای دور کردن ملعون از رحمت است در آیه ذیل این جمله صفت دومی است برای شیطان ، صفت اولیش این بود که او مرید است و از هر خیری عاری و ت ...
کلمه ( مرید ) به فتحه میم به معنای کسی است که از هر خیری عاری باشد. البته این کلمه در مورد مطلق عاری نیز استعمال دارد، چه عاری از خیر و چه عاری از غی ...
کلمه ( نجوی ) به معنای گفتگوی سری و پنهانی است ، و چه بسا که این کلمه درباره شخص دو طرف صاحب نجوی نیز اطلاق گردد یعنی به خود آن دو نیز نجوا گویند. ...
کلمه ( رغام ) به فتح ( رأ ) به معنای خاک نرم است ، این هم که می گویند: ( رغم انف فلان رغما ) ، معنایش این است که دماغ فلانی را به خاک مالید، و همچنین ...
کلمه ( حیلت ) گوئی بنای نوع از مصدر ( حیلولت ) ( حائل و مانع شدن ) ، بوده و معنایش نوعی حائل شدن بوده و سپس به عنوان آلت استعمال شده و معنای ( وسیله ...
کلمه ( درجه ) به معنای مقام و منزلت است و درجات به معنای منزلتی بالاتر است بعد از منزلتی پائین تر.
کلمه ( مغانم ) جمع مغنم است و مغنم به معنای غنیمت است .
کلمه ( تبین ) به معنای تمیز دادن و در ایه ی زیر منظور از آن تمیز دادن مومن از کافر است . یا ایها الذین آمنوا اذا ضربتم فی سبیل اللّه فتبینوا. . .
کلمه ( ضرب ) به معنای سیر در زمین و مسافرت است و اگر در آیه زیر ضرب را مقید کرده به قید ( سبیل اللّه ) ، برای این بود که بفهماند منظور از این سفر خار ...
کلمه ( سلام ) تحیتی است که گسترش صلح و سلامت و امنیت در بین دو نفر که به هم برمی خورند را اعلام می دارد، البته صلح و امنیتی که نسبت به دو طرف مساوی و ...
کلمه ( تنکیل ) از مادّه ( نکال ) است و ( نکال ) بطوری که در مجمع البیان آمده به معنای فسادی است که به وسیله آن از عذابی برابر با آن جلوگیری بشود، مثل ...
کلمه ( تکلیف ) که مصدر فعل مجهول مضارع ( تکلّف ) است ، از ماده ( کلفت ) به معنای مشقّت است ، به این جهت تکلیف را تکلیف خوانده اند که کارفرما و صاحب ت ...
تبییت ) از ماده بیتوته است که به معنای محکم کردن امر و تدبیر آن در شب است.
کلمه ( بروج ) جمع کلمه ( برج - به ضمه بأ ) می باشد و ( برج ) به معنای آن بنائی است که در چهار کنج قلعه ها بنا می کنند و بنیان آن را محکم می کنند تا ب ...
کلمه ( حذر ) به کسره حا و سکون ذال به معنای آلت بر حذر شدن است ، و آلت بر حذر شدن همان اسلحه است ، و چه بسا دانشمندانی که گفته اند: این کلمه اسم آلت ...
مشاجره از کلمه ( شجر ) فعل ماضی از ماده ( شجر ) به سکون جیم ، و نیز از شجور است و شجر و شجور به معنای اختلاط است ، وقتی گفته می شود: ( شجر شجرا و شجو ...
کلمه ( شجر ) فعل ماضی از ماده ( شجر ) به سکون جیم ، و نیز از شجور است و شجر و شجور به معنای اختلاط است ، وقتی گفته می شود: ( شجر شجرا و شجورا ) معنای ...
کلمه ( تعال ) به حسب اصل لغت امری است از ماده تعالی که به معنای ارتفاع است و معنای آن این است که به سوی بالا بیا. در زبان فارسی تحت الفظی می شود" بیا ...
کلمه ( تعالوا ) به حسب اصل لغت امری است از ماده تعالی که به معنای ارتفاع است و معنای آن این است که به سوی بالا بیایید.
کلمه ( اثم ) به معنای آن فعل زشتی است که انسان را از رسیدن به خیرات باز می دارد، و رسیدن خیرات را کند و دور می سازد. " اثم " یعنی داغ گناه .
کلمه فتیل صفت مشبهه از ماده ( فتل ) است ، و صفت مشبهه گاهی به معنای اسم فاعل می آید، و گاهی به معنای اسم مفعول ، و در ایه "و لا یظلمون فتیلا " به معن ...
کلمه ( ذره ) به معنای کوچک ترین مورچه قرمز است ، و یا به معنای تک غباری است که در هوا معلق است ، و به چشم دیده نمی شود، ( مگر وقتی که در ستون نوری که ...
و کلمه ( ابن السبیل ) به معنای کسی است که در سفر فقیر شده باشد، و یا اگر او را ( پسر راه ) خوانده اند، از این بابت است که به غیر از راه کسی نیست که و ...
کلمه ( قیم ) به معنای آن کسی است که مسؤ ول قیام به امر شخصی دیگر است ، و کلمه ( قوام ) و نیز ( قیام ) مبالغه در همین قیام است .
راغب اصفهانی در مورد فرق کسب و اکتساب یادآور شده که کلمه ( اکتساب ) در بدست آوردن فایده ای استعمال می شود که انسان خودش از آن استفاده کند، و معنای کل ...
راغب اصفهانی یادآور شده که کلمه ( اکتساب ) در بدست آوردن فایده ای استعمال می شود که انسان خودش از آن استفاده کند، و معنای کلمه ( کسب ) از معنای اکتسا ...